🌷〰〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷🌷
#مناسبت نهم بهمن ماه
#سالروز_شهادت
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#غلامحسین_افشردی (حسن باقری)
📜فرازی از وصیت نامه
فعلاً انقلاب ما همچون #تیر_زهر_آگینی برای همه #مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه #مستضعفین جهان ...
ما با هیچ دولت و کشوری #شوخی نداریم و با تمام #مستکبرین جهان هم سر جنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با #صدام یزید #مقدمه است ...
در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ #اسلام و #کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به #پیامبر_اکرم_ص و #امام_زمان_عج و پشت پا زدن به #خون_شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه #فداکاری بکند ...در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع #انسانی و #الهی، #جان دادن و #مال دادن و #فداکاری ، امری بسیار #ساده و پیش پا افتاده است و #خدا کند که ما توفیق #شهادت متعالی در راه #اسلام با #خلوص_نیت را پیدا کنیم .
✍#خاطراتی از شهید:
#صرفه_جویی
از منطقه #عملیاتی که برمی گشتیم ، یک نفر نظرمان را جلب کرد .
او #فشنگهایی را که روی زمین ریخته شده بود جمع می کرد و در داخل سطلی که در دست داشت می ریخت .
تعجب کردیم چون در اوضاعی که بچه ها حتی یک #تانک_عراقی را نادیده می گرفتند و #اسلحه_های زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها می کردند ، این فرد چرا #فشنگ ها را جمع می کند؟
جلوتر رفتیم ، #شهید_حسن_باقری بود . وقتی متوجه نگاههای متعجب ما شد رو به ما کرده و گفت : #حیف است اینها روی زمین بماند ، باید #علیه صاحبانش بکار گرفته شود .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی با ذکر #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#قسمت_دوم
هر اندازه گرمای #شهریور فزونی می یافت، فضای #ابرهای تیره که بر مرزهای #ایران_و_عراق سایه افکنده بود، بیشتر رو به #تیرگی می رفت.
تا اینکه #صدام معدوم در روز #۲۶_شهریور_۱۳۵۹ طی نطقی در مجلس #عراق، قرارداد #سال_۱۹۷۵_الجزایر بین دو کشور را به طور یک جانبه لغو کرد.
او متن #قرارداد_مزبور را در برابر دوربین تلویزیون #پاره و #هشدار داد که ایران حق #کشتیرانی در #اروند را ندارد و #عراق حاکمیت نظامی خود را بر این #آبراه اعمال خواهد کرد.
در پی سخنان #صدام ، ارتش #عراق در مناطق #مهران و #قصر_شیرین و همچنین پاسگاه های #برزگان، #سوبله، #صفریه، #رشیدیه، #طاووسیه، #دو_برج و #فکه عملیات 'تجاوز کارانه انجام داد که با واکنش سریع و به موقع #خلبانان جان برکف #پایگاه_هوایی_دزفول مواجه شد. هواپیماهای #جنگنده و بمب افکن ارتش #جمهوری_اسلامی_ایران با حمله به مواضع نیروهای #متجاوز_بعثی تا اندازه ای مانع پیشروی آنها شدند.
#شهید_لشکری درهمان روز به فرماندهی پایگاه اعلام آمادگی کرد تا در #عملیات_هوایی علیه #متجاوزان بعثی وارد عمل شود.
آنگاه حسین صبح #پنجشنبه برای آخرین بار از #دزفول با هسمرش تماس گرفت تا حال #علی را جویا شود و با او #خداحافظی کند.
هنگام این گفت و گوی تلفنی، #اشک سراسر وجود #همسر_جوان را فراگرفت، و دست #علی_اکبر چهار ماهه را در درست گرفت و او را #نوازش داد. #آشوب و #دلهره نسبت به سرنوشت #همسرش او را به شدت نگران کرده بود. هرچه از او خواهش کرد تا با آمدن او به #دزفول موافقت کند، اما او نپذیرفت که #همسر به دزفول برود.
آن شب #کلافه بود و #دلشوره داشت و به همین دلیل چشمان او به خواب نمی رفتند.
#ادامه_دارد