آنقَـدࢪشَھیدبودڪہشَھادَتعاشِقَششٌـد.!
نڪتہدَقیقـاًاینجـاسٺ؛🌸
ڪہبـٰایَدشَھـیدبـود؛🕊
تـٰاشَـہیدشٌـد...!💔
#شهیدابراهیمهادی
آنقَـدࢪشَھیدبودڪہشَھادَتعاشِقَششٌـد.!
نڪتہدَقیقـاًاینجـاسٺ؛🌸
ڪہبـٰایَدشَھـیدبـود؛🕊
تـٰاشَـہیدشٌـد...!💔
#شهیدابراهیمهادی
یک نفر می خندد
و خنده ی او با دیگران فرق دارد...💔🙃
#شهیدابراهیمهادی
ابراهیم میگفت:
اگہ جایی بمانی که دست اَحَدی بهت نرسه
کسی تو رو نشناسه
خودت باشے
و آقا #مولا هم بیاد سرتو رویِ دامن بگیره
این خوشگلترین شهادته..!
#شهیدابراهیمهادی🕊
😍 ازدواج و توسل به شهید ابراهیم هادی
🌹خاطرهی خواستگاری و ازدواج شخصی که به شهید هادی متوسل شده بود:
🍃با اینکه موقعیت خوبی داشتم، هر بار که به خواستگاری می رفتیم به مشکلی بر می خوردیم.
🎂برای تولد شهید هادی بر سر مزار یادبودش رفتم و گفتم: « من از شما کادو میخواهم. کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم.»
💐روز بعد به خواستگاری رفتیم، قرار شد برای صحبت های بیشتر به اتاقی برویم، به محض وارد شدن، چشمم به تصویر آقا ابراهیم افتاد...
⁉️از دختر خانم پرسیدم که :« چطور شهید هادی را می شناسید؟»
🌹گفتند: « شهید هادی همرزم پدرم بوده»
✨هفتهی بعد با همسرم برای تشکر به کنار مزار یادبودش رفتیم.
🧕🏻همسرم هم مثل من ، از آقا ابراهیم خواسته بود تا یک همسر مناسب برایش انتخاب کند.
📚برگرفته از کتاب: سلام بر ابراهیم ۲
#شهیدابراهیمهادی🌷
#ازدواج💍
بـهفڪرمثلشُهـدامردننبآش
بهفکـرمثل
شـهدازندگیڪـردنباش.🌱`
#شهیدابراهیمهادی
درجامعهانقلاباسلامے
مادورَوَندبیشترنداریـم:
امامتوامت
امامتوحزبالله
والسلام
خطسومۍنداریم
#شهیدابراهیمهادی
رفتمپیشِابراهیم،هنوزمتوجھ
حضورِمننشدهبود!
باتعجبدیدمهرچندلحظھسوزنۍ رابھپشتِپلکچشمشمیزند!😧
گفتم؛چیکارمیکنۍداشابرام؟
تامتوجھِمنشد،ازجاپریدوگفت:
هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻♂
گفتم:بایدبگۍبرایچۍسوزن
زدۍتوصورتت😕!!
مکثۍکردوخیلۍآهستھگفت:
سزاۍچشمۍکھبهنامحرم بیفتههمینھ...!
-ابراهیمبهنامحرمآلرژۍداشت!
حتۍبراۍِصحبتبابستگانِنامحرمشان همسرشرابالانمیگرفت...!
چقدرمثلشهداییم؟...
#شهیدابراهیمِهادی
_روایتی از شهید ابراهیم هادی از زبان یکی از رفقای ایشان
وقتی به ابراهیم مۍگویند بیا برای
شام با فرماندهان نان و کباب بخور
او به آنان محل نمیگذارد...
وَ میگوید همهیِ ما بسیجی هستیم
وای به حال روزی که بینِ بسیجی و
فرمانده تبعیض قائل شویم
و غذایِ آنان متفاوت شود
آن موقع کار سخت مۍشود!!
#شهیدابراهیمهادی
رفتمپیشِابراهیم،هنوزمتوجھ
حضورِمننشدهبود!
باتعجبدیدمهرچندلحظھسوزنۍ رابھپشتِپلکچشمشمیزند!😧
گفتم؛چیکارمیکنۍداشابرام؟
تامتوجھِمنشد،ازجاپریدوگفت:
هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻♂
گفتم:بایدبگۍبرایچۍسوزن
زدۍتوصورتت😕!!
مکثۍکردوخیلۍآهستھگفت:
سزاۍچشمۍکھبهنامحرم بیفتههمینھ...!
-ابراهیمبهنامحرمآلرژۍداشت!
حتۍبراۍِصحبتبابستگانِنامحرمشان همسرشرابالانمیگرفت...!
چقدرمثلشهداییم؟...
#شهیدابراهیمِهادی
_روایتی از شهید ابراهیم هادی از زبان یکی از رفقای ایشان
خیلی از رفقایم را می دیدم کھ به
خاطر دوستانشان از خدا دور شده بودندُ
دستوراتِ خدا رو زیر پا می گذاشتند !
تفاوت ابراهیم با بقیه این بود که
برای دوستانش خیلی دل می سوزاند و برایِ
هدایت آن ها تلاش می کرد. چند نفر
ازدوستانش شب ها سر کوچھ آتش
روشن میکردند و دور آن جمع می شدند
و سرُصدایِ آنها مردم را اذیت می کرد . .
ابراهیم شب های متوالی کنار آنها
مینشست و آن ها را راهنمایی می کرد ؛
و این کار کم کم باعث شد دیگر آنجا
ننشینند و پایشان به مسجد باز شود
#شهیدابراهیمهادی
همیشه میگفت:
تو زندگی ، آدمی موفق تره که
در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشه و کار بی منطق انجام نده.
و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود .
#شهیدابراهیمهادی