با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
شهید ڪه شد خوابشو دیدم
داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا(س) نگهش داشتم. با گریه گفتم: مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره؟
بالاخره حرف زد گفت:
مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس.جمعمون جمعه، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجه نمی شید.
گفتم:اندازه ظرفیت پایین من بگو
فڪر ڪرد و گفت: همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.
بهش گفتم: چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره
نگاهم ڪرد و گفت :مهدی! همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.
📚روایت حاج"مهدی سلحشور" از همقطار آسمانی اش شهید جعفر لاله.
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلناعباسک یا زینب(س) مارا مدافعان حرم آفریده اند.شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند. به خاطر اینکه در خارج از این مرزها و هرجایی که اسلام به آن نیازداشته باشد می جنگند.مقام معظم رهبری
🌷خاطرات: مدافعان حرم🌷
روزوصل دوستداران یادباد: یاد باد آن روزگاران یاد باد.
🌹پانزدهمین: شهیدمدافع حرم استان گیلان🌹
🌹سردار شهید: سید شفیع شفیعی🌹
۱۷اردیبهشت ماه مصادف باهشتمین سالگردشهادت:سردارشهیدسیدشفیع شفیعی.
از رزمندگان اهل رودبار گیلان و برادر سردار شهید سید صادق شفیعی فرمانده دلاور تیپ الحدید لشکر ۲۵ کربلا که در ماموریت مستشاری در سوریه به سر می برد، در ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۹۵ در خان طومان سوریه به دست تکفیریهای تروریست به شهادت رسید.پیکر مطهر این فرمانده رشید و مبارز خستگی ناپذیر در منطقه مانده است و نام ایشان به عنوان شهید جاوید الاثر اعلام شده است.از شهید سید شفیع شفیعی، سه فرزند دختر و یک پسر به یادگار مانده است. روایت شهدا از زبان همسر سردار شهید حقبین؛شهید «سید شفیع» خیلی غریب بود؛ در گیلان او را نشناختند. همسر سردار شهید حقبین از علاقه زیاد همسرش به شهید «سید شفیع شفیعی» اشاره کرد و گفت: یک بار از حاجابراهیم پرسیدم این شهیدکیست؟چندبار گفت: «سید شفیع»،خیلی آدم بزرگی است، گیلان اورانشناخت وخیلی غریب است،«سید شفیع»مظلوم بود.
# همراه __ شهدا
مشتریشھادتزیاده!
اماهرکسینمیتونههزینشروبپردازه..
بایدوسعتبرسهوگرنهنسیهنمیدن:)💔!'
#شهیدانہ
آخـرین باری که می رفت جـــبهه بدرقه اش کردم، وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم، که یکی صداش کرد سـرش رو برگردوند سمت صدا، نا خود آگاه به جای صورتش، پشت گـــــردنش رو بوسیدم
پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم تـرکش خورده به گردنش درست همون جایی که بوسیده بودم ..
مادرش تعریف میکرد ..
- شهید مصطفی پیش قدم🕊♥️
765.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🍃
چهل روز دائم الوضو باشید
خواهید دید درهای رحمت الهی
چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد
🌷شهید سجاد زبرجدی