اباصالح التماس دعا؛ 🥺
اربعین کربلا رفتی یاد ِ ما هم باش❤️🩹
#امام_زمان
شهدای مدافع امنیت و حرم
-
خاورميانه را به تقليد از
چشمان شرقیِ تو ساخته اند ... پرالتهاب ،اندوهگين ،خسته ،زيبا ...
- نزارقبانی
سنگ فرش کوچه شد سکوی پرواز دلش،
باز شد درب شهادت با صدای آرمان...💔
#آرمانعزیز🕊
#شهیدآرمانعلیوردے🌹
13.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| چون اون اسطوره بود . . .
| برشـی از مستند آرمــٰان عزیـــز |
#آرمانعزیز 🕊
#شهیدآرمانعلیوردے🌹
🏴 حرکت با پای دل...
➖ حرکت با پای دل هم سریعتر است هم مطمئنتر.
📌 حجت الاسلام والمسلمین دسمی
#اربعین
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 شهید گمنامی که در خواب هویتش را به دخترش نشان داد
✨(شهید سید علی اکبر حسینی)✨
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 #شھــیـــدانه
وصیت زبانی #شهید_ابراهیم_هادی به مادرش🌱
#عاشقانه شهدا🍃💍
حسن ارتشی بود
و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره، می رفت اهواز. بنا بود بعد از دوره اش، بیاید تهران و مراسم عروسی 🎊را برگزار کنیم.
هر چهارشنبه برای هم نامه 💌می نوشتیم. هفت روز انتظار برای یک نامه! خیلی سخت بود. بالاخره صبرم تمام شد. دلم طاقت نمی آورد؛ گفتم: «من می رم اهواز!»
پدرم قبول نمی کرد؛ می گفت: «بدون رسم و رسوم؟!» جلوی مردم خوبیّت نداره. فامیل ها چی می گن؟! گفتم: جشن که گرفتیم! چند بار لباس عروس👰🏻♀و خنچه و چراغانی؟!
(مادر شوهرم) گفت: خودم عروسم رو می برم. اصلاً کی مطمئن تر از مادر شوهر؟! این طور شد که با اصرار من و حمایت دخترعمو، زندگی مان بدون عروسی رسمی شروع شد.
_همسر شهید حسن آبشناسان🌷💎
شادی روح پاک شهید صلوات📿
🔺این شهید بزرگوار از نیروهای اطلاعات عملیات مشهد بود که در عملیات کربلای ۴ اسیر شد و هویتش در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیمی و خودفروخته به نام «م.ر» و به وعده تعلقِ غذای بیشتر به او لو رفت!
👈در شکنجه گاه مخفیانه تکریت ۱۱، بعثی ها او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمرش زدند، با پا شیشه پنجره سرویس بهداشتی را شکستند و بدن نیمه جان و لخت شده اش بر روی آن انداختند و او را غلط دادند و سپس بر زخم هایش نمک پاشیدند و با یک فرچه مخصوص شستن لباس به شدت زخم هایش را خراشیدند و سیم برق را در حالی که دستانش بسته بود به او متصل کردند!
👈فریادهای او فضای حمام را پرکرده بود و در حالی که از ائمه اطهار (ع) یاری میطلبید، یک بعثی شمر صفت به نام عدنان برای اینکه استغاثههای وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کند، یک صابون را در دهن او گذاشت و با پوتین محکم بر روی آن کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و با شهادتی مظلومانه به کاروان عاشورا پیوست! او کسی نبود جز شهید محمد رضایی از مشهد، شادی روحش صلواتی قرائت نماییم.
🔸منبع: «آزاده سرافراز سید محسن حیدری، خبرگزاری دفاع مقدس، ۱۴۰۲/۲/۴، کدخبر: ۵۸۴۹۲۵»
🔷 ۲۶ مرداد سالروز بازگشت اسرای سرافراز اسلام به میهن گرامی باد.