هدایت شده از دفترخاطراتمن! DaftarKhateratMan
خب خب چالش امشبمون🌷
فقط مونث🙃
نوع: سرعتی💐
شرطش : آف نشی😎
اسم یا لقب خودتون رو برای شرکت بفرستین پیوی (فقط من ریپم جواب نمیدم سین میکنم)
@A_1_8_A
بوی سجاده خونین کسی میاید❤️🩹
پروفایلهمگانیکانال دلشکسته³¹⁵. ✨
#شبهای_قدر
| #پروفایل
🍀برگی از خاطرات شهدا🍀
در پتروشیمی اراک کار میکردیم. ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم! محل کار ما مخازن کُروی بود که باید در داخل آن کار میکردیم.
🌻بدنه مخزن باید تا ۱۰۰ درجه سانتیگراد حرارت میدید تا گرم شده و سپس شروع به کار کنیم. شهید عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی که روزه هم نبود، تحمّلش سخت بود، روزه میگرفت و کار میکرد.
🌻یک شب به اتفاق هم به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانهای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند، اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد، از دوستان پرسید:«از کجا آوردهاید؟ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید!»
🌻گفتند:«از باغ کنار پتروشیمی کَندیم.» شهید گفت:«آیا صاحبش میداند؟» گفتند:«نه!» او چنگال را به زمین گذاشت و گفت:«با مال شبههناک جسم و روحم را آلوده نمیکنم. انشاءالله که خداوند از میوههای بهشتی نصیبمان کند!»
راوی: دوست شهید
🌷شب و عاقبتتون شهدایی🌷