شهید مدافع حرم حسین آقادادی برای خدا و در راه خدا زندگی میکرد؛ هرگز نماز شب و زیارت عاشورا را ترک نکرد، زندگی و طرز رفتار او برای رسیدن به شهادت بود و در نهایت به آرزویش رسید و آسمانی شد.
یکی از شهدایی که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شد و به آرزویش رسید، شهید حسین آقادادی است. او یکی از افراد تحصیلکرده و مفید برای جامعه بود که شهادت را به تمام خوبیهای دنیا ترجیح داد و رخت بربست و آسمانی شد.
🍃شهید حسین آقادادی 2 فروردین 1353 در اصفهان چشم به دنیا گشود، حسین تحصیلات ابتدایی خود را از سال 60 در دبستان شهید محمد قضاوی ناحیه 4 اصفهان آغاز کرد، در 16 اردیبهشت سال 61 برادر بزرگش اکبر در عملیات بیت المقدس شهید شد در حالی که حسین تنها 8 سال داشت اما از همان کودکی تصمیم گرفت در مسیر برادر که همان خط ولایت است قدم بگذارد.
درجه ستوان دومی نخستین درجه نظامی بود که در طول خدمت خود در سپاه پاسداران به آن نائل شد و درجه سرداری آخرین درجهای است که پس از شهادت به پاس خدمات فراوان به ایشان اعطا شد. شهید آقادادی صاحب سه فرزند به نامهای فاطمه زهرا، ریحانه و محمدرضا است.
شهید آقادادی پاسداری نمونه، با اخلاق و خوش سیرت از نظر اخلاقی بسیار خوش سیرت و صادق و با محبت بود، در محل کار با دوستان و همکاران و حتی سربازان بسیار مهربان و خوش برخورد بود نسبت به مافوق خود بسیار با احترام و خاضع و گوش به فرمان بود.
در مورد پستها، کارها و ماموریت هایی که به او محول میشد نه تنها اعتراضی نمیکرد بلکه با تمام توان سعی میکرد آن عمل را به بهترین شکل ممکن انجام دهد به خاطر همین حسن خلق و انجام وظیفه چندین مرتبه به عنوان پاسدار نمونه معرفی شد.
مزار شهید در گلستان شهدا، اصفهان، کنار مزار برادر شهیدش اکبر آقادادی است.
همون خدایی که دعاهای شما رو
بلافاصله مستجاب نمیکنه، همون
خداییه که گنـاهان شما رو فوراً
مجازات نمیکنه. و هر دو از رحمت
و شفقتِ اوست .
یکیازانواعِجهادهمایناست
کهشماشبتاصبحرا
روییکپروژهتحقیقاتیصرفکنید
وگذرساعترانفهمید.
-حضرتِآقا
#راهنماییشھدا
[هر ڪار که انسان انجام می دهد اگر برای خدا باشه عبادته اگر بہ هر نیت دیگه ای کہ باشه فقط ضرره...]
-شہیدهزینبڪمایـۍ🌸
🌱خاطرات سردار
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...
تا اینکه گفت: وقتی ابیعبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد..
#حاج_قاسم
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا
بسیجی شهید سید روحالله عجمیان بیستم بهمن سال 1374 در یک خانواده پرجمعیت در شهر کوهدشت استان لرستان دیده به جهان گشود.
هفت خواهر و برادر هستند که خود فرزند آخر خانواده است، به همه احترام میگذاشت و فرد بسیار معتقد به مبانی اسلام و اهل بیت(ع) بود.
در رشته ورزشی کاراته فعالیت میکرد و دارای کمربند مشکی دان 1 در رشته فنی نینجا رنجر بود. برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) و اعزام به سوریه نیز نامنویسی کرده بود ولی اعزام نشد.
صبح پنجشنبه 12 آبان سال 1401 سید روحالله عجمیان که کارگر گچکار است آماده رفتن به محل کار میشود. پیش از رفتن دوستانش در بسیج خبر میدهند اغتشاشگران میخواهند در کمالشهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب میشود و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه میروند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری میکنند.
عدهای از اغتشاشگران او را زیر نظر گرفته و در نقطهای از خیابان محاصره میکنند. جمعیتی چند نفره از زن و مرد که حدی برای قساوت برای خود قائل نیستند او را چنان میزنند که در راه اعزام به بیمارستان به شهادت میرسد.
پدر شهید سید روحالله عجمیان میگوید: «روحالله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد میرود و میگوید مرا کنار اینها دفن کنید. دوستانش میخندند و میگویند حالا شهادت کجا بود؟ میخواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمیزند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»