به هوای حرمش می‌گذرد ایامم کوهِ د‌َردم که کند نام “رضا” آرامم ای سوره احسان و کرم آقا جان! دیوانه‌ام از شوق حرم آقا جان! ای کاش که من خاک خراسان بودم … تا پا گذاری به سَرَم آقا جان

ای خواهـران! جهـاد شما #حجاب شماست و اثری ڪه حجاب شما مےتواند بر روی مردم بگذارد، خون ما نمےتواند بگذارد..! شهیدمحمدرضاشیخی🌱

_ گـلوله‌ی‌دشـمن بـه‌سیـنه‌ای‌مـی‌رسـدکـه کَـسی‌رامنتظـرسـت!

جمهوری اسلامی ثمره خون پدرانتان است، تا پای جان وفادار بمانید...❤️‍🩹

2 روز دیگه تولد کانالمون 15 نفر دیگه بهمون میدین بشیم 1400

اگر ای مه ز ره مهر بیایی چه شود نظری جانب عشّاق نمایی چه شود علی فانی🎙 عباس جواهری🎙 #جمعه💔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷

اگر ای مه ز ره مهر بیایی چه شود نظری جانب عشّاق نمایی چه شود #جمعه_های_دلتنگی💔 #جمعه #امام_زمان

افراد این قاب همگی #شهید شدند🥀 • ایستاده از چپ: شهیدان علی چیت ‌سازیان سعید شالی و دیدار کردستانی • نشسته از چپ: 🌷شهیدان محمد فتحی، حسین سماوات ، مهدی بهرامجی ، حسن ترک‌،جلال اسکندری

🛑 آرمان از ابتدا، آخر صف بود❗️ 👤دوستان شهید آرمان علی‌وردی تعریف می‌کنند: 🔸شب قدر سال گذشته، توی هیئت اعلام کردن به یک نفر نیاز هست که بچه‌های کوچیک رو، از دم ورودی مراسم ببره تا مهدکودک هیئت. 🔸همه گفتیم: ما می‌خوایم قرآن سر بگیریم و قبول نکردیم. اما آرمان تا شنید قبول کرد و کل شب احیا، فقط دم در وایساده بود و بچه‌هارو تا مهدکودک می‌برد. ❌ راه‌های عاقبت‌بخیری فقط اونایی نیست که ما فکر می‌کنیم! #شهید اگر می‌خوای بشی، باید شهیدانه زندگی کنی. ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند #شهید_آرمان_علی_وردی

❇️#سیره_شهدا 🌕شهید مدافع‌حرم #مهدی_بختیاری ♻️کمک به محرومین 🌻همرزم شهید نقل می‌کند: آقامهدی خیلی به مردم فقیر المیادین سوریه کمک می‌کرد. یک روز به من گفت: یک خانواده‌ی یتیمی توی یکی از روستاهای میادین پیدا کرده‌ام. با هم رفتیم اونجا و آقامهدی تمام نیروهای سوری‌اش رو به خط کرد و سپس طی ۳هفته، کل خونه‌ی اون خانواده یتیم سوری رو بازسازی کرد و چندتا اتاق براشون ساخت. 🌻حتی مهدی به فكر لباس مدرسه و کیف و کفش‌های بچه‌هاشون هم بود. مهدی می‌گفت: باید به اینها محبّت کنی تا توی دلشون جا بشی. خانه‌ی آن فقیر سوری به حدّی بوی بد می‌داد که من اصلا نتونستم اونجا بمونم ولی آقامهدی مثل یک پدر مهربان با تمام بچه‌های آن خانه صحبت می‌کرد و پیگیر گرفتاری‌هاشون بود.

روایتگری در یادمان شهدای طلائیه...✨💛 (قسمت سوم) . . راوی: علی زین العابدین پور