eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
2.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط کافیه انسان باشی تا از فلسطین حمایت کنی.
امروز تولد شهید علیرضا بریری هست برای شهید بزرگوار صلواتی بفرستید❤️‍🩹
شهید جاویدالاثر علیرضا بریری در1366/1/30 در شهرستان بابلسر (استان مازندران)دیده به جهان گشود دوران تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در بابلسر به پایان رسانید و در تمام طول عمر خود با سختیهای کار یک نظامی به خاطر شغل پدرش آشنایی داشت و از همان دوران کودکی عشق ورود به سازمان سپاه را در سر میپروراند پس از اخذ مدرک دیپلم با تلاش فراوان و به کمک خدای منان در گزینش دانشجوی دانشکده تربیت پاسداری امام حسین  (علیه السلام) پذیرفته شد.  و در بهار سال1387 ازدواج  کردند و در بهمن 1387بطور رسمی وارد سازمان مقدس سپاه پاسداران شدن ثمره ازدواج این شهید بزرگوار  در سال1393آقا محمدامین بود در سال1394 عزم خود را برای رفتن به سوریه و دفاع از عمه سادات جزم کردند و برای اولین بار در آبان ماه1394 عازم شهر عشق دمشق شدند به مدت 49 روز در سوریه بودند  و به اذن خداوند متعال در دیماه برگشتند اما اینبار انگار این شهید بزرگوار حالی دیگر داشت و در تمام مدت دو ماهی که در خانه بود از خداوند و عمه سادات برات سوریه خود را با عشقی فراتر در خواست میکرد و در تمام مدت   التماس دعای شهادت داشت اما همیشه به همسرشان میگفتند شما دعا کنید فیض جهاد در راه خدا نصیب ما بشود و اگر دلتان سوخت برایم دعا کنید تا به آرزویم (شهادت)برسم. در اواخر اسفند 1394و اوایل فروردین ماه 1395 در جبهه جنوب منطقه هفت تپه به عنوان خادم الشهدا بودند و گویی در همانجا نامه اعمالشان را به امضا رسانیدند ودر تاریخ 14 فروردین 1395 برای دومین بار عازم سوریه شدند یعنی پس از تنها 5 روز حضور در خانه و اینبار اما بی بی گویی برای خودشان سپاه جدا کردند و در تاریخ 16 اردیبهشت ماه 1395شهید علیرضا بریری به همراه 12 آلاله پرپر لشکر عرشی 25 کربلا در نقض آتش بس تروریستهای تکفیری پس از 14 ساعت تلاش پی در پی در منطقه خانطومان حلب به آرزوی دیرینه خود دست یافتند  و شهد شیرین شهادت را نوشیدند .
ناراحت‌بود)): بهش‌گفتم‌محمدحسین‌چراناراحتۍ؟! گفت:خیلۍ‌جامعہ‌خراب‌شدھ، آدم‌بہ‌گناه‌مۍ‌افته.. رفیقش‌گفت:خد‌اتوبہ‌رو‌ براۍ‌همین‌گذاشته... وگفتہ‌ڪہ‌من‌گناهاتون‌رو‌میبخشم... محمد‌حسین‌قانع‌نشد‌وگفت: وقتۍ‌یہ‌قطرھ‌جوهر‌مۍ‌افتہ‌ روآینہ،شایددستمال‌بردارۍ‌! وقطرھ‌روپاڪ‌کنۍ‌،ولۍ‌آینہ‌کدر‌میشه..(: 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قسمتے از وصیتنامہ : در اجتمـاع مـا کسے بہ فکـر رعـایت حجـاب و اخـلاق نیست، ولے شمـا بـہ فکـر باشیـد و زینبے بـرخـورد کنیـد… 🌿 ✌️🏻