هدایت شده از KHAMENEI.IR
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الگوی شکست خورده | نماهنگ جدید KHAMENEI.IR
☝تأکید رهبر انقلاب بر شکست الگوی تحمیلی رئیسجمهور آمریکا برای کشورهای عربی منطقه
➕اشاره شهید حاج قاسم به سخنرانی ترامپ خطاب به یکی از کشورهای عربی
💻 Farsi.Khamenei.ir
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گذرم تا به در خانهات افتاد حسین🫀
#حسین_طاهری | #امام_حسین
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_ سِیرِ اِلی الله ، کربُبلااا
نزدیک ترین راه . . ❤️🩹
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قشنگترینمولودیهست
کهقرارهبشنوی...:)🤏🏻🌞
²³روز تا عیدِ مولا💚
یاد باد نام مسیح کردستان شهید بروجردی
یکم خرداد سالروز عروج #مسیحکردستان
شهدای مدافع امنیت و حرم
یاد باد نام مسیح کردستان شهید بروجردی یکم خرداد سالروز عروج #مسیحکردستان
اول خرداد، سالگرد شهادت محمد بروجردی، چهره شناختهشده تاریخ جنگ ایران و عراق است. محمد پدر دره گرگی که در جامعه ایران با نام شهید بروجردی شناخته میشود، در ۱ خرداد ۱۳۶۲ و در حالی که تنها ۲۹ سال داشت، با خودرو در جاده مهاباد به نقده روی مین رفت و شهید شد.
به گزارش فرارو، محمد بروجردی بیشتر به خاطر فعالیتهایش در بازگرداندن امنیت به کردستان و سازماندهی گروه پیشمرگان کرد مسلمان در این منطقه شناخته میشود. اما زندگی کوتاه او پیش و پس از وقوع انقلاب اسلامی نقاط خاص و مهمی دارد که در این گزارش، آنها را مرور میکنیم.
شهدای مدافع امنیت و حرم
اول خرداد، سالگرد شهادت محمد بروجردی، چهره شناختهشده تاریخ جنگ ایران و عراق است. محمد پدر دره گرگی
فعالیت در پوشش تشکدوزی
محمد بروجردی کودک بود که پدرش را از دست داد و خیلی طول نکشید که مادر خانواده تصمیم گرفت همراه بچههایش به تهران مهاجرت کند. او از همان کودکی همراه برادرش در یک مغازه تشکدوزی مشغول کار شد و به خاطر شرایط مجبور شد مدرسه را رها کند. اما پس از چند سال برای جبران سالهای از دست رفته مدرسه، در کلاسهای شبانه ثبتنام کرد و تحصیلش را هم ادامه داد. بروجردی، کار تشکدوزی را رها نکرد. این کار را در جوانی هم ادامه داد.
شهدای مدافع امنیت و حرم
فعالیت در پوشش تشکدوزی محمد بروجردی کودک بود که پدرش را از دست داد و خیلی طول نکشید که مادر خانواد
شاید این توصیف که روزنامه همشهری، دو سال قبل در سالگرد بروجردی نوشت، بهترین توصیفی باشد که میشود از او داشت: «محمد 13ساله حالا برای خودش استادکاری شده بود. در چشم برهمزدنی تشک میدوخت؛ کاری که برای بزرگترها چند ساعت وقت نیاز دارد. سربه راهی و معتقدبودنش باعث شده بود در بازار اسم و رسمی داشته باشد.
شهدای مدافع امنیت و حرم
شاید این توصیف که روزنامه همشهری، دو سال قبل در سالگرد بروجردی نوشت، بهترین توصیفی باشد که میشود از
یک روز ظهر که زیراندازش را در مغازه پهن کرده بود تا نماز بخواند پیرمردی خوشرو وارد شد. صبر کرد تا نماز پسرک نوجوان تمام شود و به او گفت: «نماز میخوانی؟ در ملک یهود؟ برای اینکه نمازت قبول شود به مسجد برو. مسجد فخریه کمی بالاتر است. خواستی کلاس درس آیتالله مجتهدی تهرانی هم برو». این حرف تلنگری بود بر محمد. انگار پیرمرد آمده بود تا او را بیدار کند و پسرک هوشیار هم شد.
از آن روز به بعد نمازهایش را در مسجد میخواند و هنگام غروب بعد از کار به مدرسه دینی آیتالله مجتهدی تهرانی میرفت. وقتی به خانه برمیگشت شب میشد. این درحالی بود که مسافت زیادی را از مدرسه تا روستای مسگرآباد طی کرده و خطرات تاریکی و ناامنی مسیر را هم به جان خریده بود.»
شهدای مدافع امنیت و حرم
یک روز ظهر که زیراندازش را در مغازه پهن کرده بود تا نماز بخواند پیرمردی خوشرو وارد شد. صبر کرد تا نم
محمد سال ۵۲ و در حالی که ۱۷ ساله بود ازدواج کرد. در دوران سربازی یک دوره حدوداً ۶ ماهه را هم در زندان گذراند. رفت و آمد در محلههای مذهبی، حضور مداوم در مسجد و البته آشنایی با مهدی عراقی – از مبارزان مشهور انقلاب– او را به خط مبارزه و سیاست کشانده بود. این زندان هم برای این نصیب او شد که میخواست قاچاقی از مرز عراق بگذرد و در نجف به دیدار امام خمینی برود، در حالی که سرباز فراری بود و بعد از چند ماه خدمت نمیخواست به پادگان برگردد. بعد از آن مجبور شد ۲ سال خدمتش را تمام کند و بعد سراغ کارهایش برود. کارهایی که در پوشش
تشکدوزی آن را انجام میداد. اعلامیههای و نوارهای امام خمینی در قالب تشک و بالشتهای این مغازه به جاهای مختلف فرستاده میشد.
شهدای مدافع امنیت و حرم
محمد سال ۵۲ و در حالی که ۱۷ ساله بود ازدواج کرد. در دوران سربازی یک دوره حدوداً ۶ ماهه را هم در زندا
فاطمه بیغم، همسر شهید بروجردی در این باره میگوید: «توزیع و تکثیر اعلامیه و نوارها در خانه پدرم انجام میشد. زیرزمین خانهمان پر بود از اسلحه که مادرم پنهان میکرد. کسی از خانواده من مخالف کارهای محمد نبود و حتی یاریاش هم میکردند. مدتی برای آموزش نظامی به سوریه رفت. آن زمان باردار بودم. 2 روز بعد از اینکه به ایران برگشت پسرم حسین به دنیا آمد؛ سال 56بود.»
ادامه مطلب را بخوانید 👇👇👇👇
https://B2n.ir/yg7776