eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی مجروح شده بود، احساس نمی‌کرد زخمیه‍! می‌خندید و مدام می‌گفت: فدای حضرت زینب..💚🕊 شهید احمد مشلب
داشمـون شـهید احـمـد مشلـب🙂😂
وقتی مجروح شده بود، احساس نمی‌کرد زخمیه‍! می‌خندید و مدام می‌گفت: فدای حضرت زینب..💚🕊 شهید احمد مشلب
ــ‌جهادُنا
عملیات والفجر۹ بر روی ارتفاعات سلیمانیه بخاطر رشادت یک بسیجی‌موفق شد! او با خوابیدن بر روی ‌سیم‌های خاردار راه را برای عبور یک گردان بازکرد او یک عملیات را نجات داد و خودش غریبانه به شهادت رسید او از مهاجران افغانی بود برای رسیدن به جبهه ایران سختی های زیادی کشیده بود! اکنون مزارش در بجستانِ خراسان است
شهدای مدافع امنیت و حرم
🕊_-")
ڪلام_شهیـــد خدا ، بہ صاحب الزمان صبر دهد زیرا او منتظر ماست نہ اینڪہ ما منتظر او باشیم هـنگامی میشـود گفت منتظریم ڪہ خود را اصلاح ڪنیم شهـید_احمد_محمد_مشلب🍂
🌷مراسم وداع با پیکر پاک شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی🌷 📆 صبح روز دوشنبه مورخ ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۲ 📍مسیر تشیع: درب دانشجویی ورودی خواهران و برادران ، به سمت درب شرقی(درب ماشین رو) ، مزار شهدای گمنام واحد ، نمازخانه دانشگاه یادگار امام خمینی(ره) 📌مراسم سخنرانی و عزاداری در نمازخانه واحد برگزار می‌گردد 🔸 پاسدار شهید علی آقاعبداللهی در سال 1394‌ در خانطومان سوریه به شهادت رسید و بعد از هشت سال پیکر مطهرش شناسایی و به کشور بازگشت 📌 کمیته دانشجویی استقبال از پیکر شهید علی آقاعبدالهی
87.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم بِه شٌوقِ کَرببلاٰیَشْ حَقیر میمیرَم لِباٰسِ نٌوکَریَت دِادهْ اِعتباٰر مَرا اَگر چِه نوٌکرَم اَماّ اَمیر میمیرَم.. سلام ارباب خوبم 🌹اَلسَلامُ عَليَڪ يا اباعَبدِالله🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین‌جان.. خداشماروفرستاد که‌هروقت‌غصه‌خوردیم‌صدات‌بزنیم..
مجید خیلی داداش دوست داشت. به بچه‌هایی هم که برادر داشتند خیلی حسودی می‌کرد و می‌گفت چرا من برادر ندارم. دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد. مجید نمی‌دانست دختر است و علیرضا صدایش می‌کرد. ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش می‌کردیم؛ اما نمی‌شد که اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود. مجید وقتی فهمید بچه دختر است. دیگر مدرسه نرفت. همیشه هم به شوخی می‌گفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند. ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش می‌زد. آخرش هم‌کلاس اول نخواند. مجبور شدیم سال بعد دوباره او را کلاس اول بفرستیم. بشدت به من وابسته بود. طوری که از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط می‌نشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت می‌کشم به مدرسه بیایم. همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود. هیچ شماره‌ای درگوشی ذخیره نکرده بود. شماره هرکی را می‌خواست از حفظ می‌گرفت راوی: مادر شهید