چقدر چشمانت زیباست گویی با ما سخن میگوید سخن از اینکه پشت ولایت فقیه رو خالی نکنید سخن از اینکه از شهادت نترسید بلکه شهادت مردن نیست زندگانی است

ابراهیـم‌مۍ‌گفـت: وقتـۍ‌دسـت‌بچھ‌هـٰا‌تـوۍ‌دسـت‌آقـٰا امـٰام‌حسیـن‌‹ع›‌قـرـٰار‌بگیـرھ‌مشڪل حل‌میشـھ‌‌خـود‌ِآقـٰا‌‌نظـر‌لطفـش‌رـٰا‌بھ آنھـٰا‌خوـٰاهـد‌ڪرد...(👌🏻🍃)...

هر کجا عشق علی هست همانجاست وطن شام و بحرین و عراق و عربستان و یمن راه ما راه حسین است خطرها دارد خون هر کس که زمین ریخت ثمرها دارد... 📸 دیدار پدر بزرگوار شهید علی‌وردی با یکی از رهبران مقاومت اسلامی عراق، سیدالهاشم الحیدری #ارسالی #آرمان_عزیز #یک_ایران_آرمان #شهید_آرمان_علی_وردی ----------

هوا؎رفقـٰایش‌راداشت. تاجایے‌ڪہ‌مےتوانست،ڪمڪشان‌مےڪرد‌ ونسبت‌بہ‌حرمتےڪہ‌بین‌رفقایش‌بوـد، حسـٰاسیت‌نشـٰاـن‌مےدادوبـٰامعرفت‌بود. حتےنسبت‌بہ‌دوستـٰانش‌ارزش‌واحتراـم‌قـٰائل‌بوـد-! #شھیدمحمدرـضـٰادهقـٰان‌امیرۍ!"🌼

بهترین خبره برای شیعه ها با نوای کربلایی حسین طاهری

اگر انسان در مواقع شدت و در صحنه‌های گناه ، خدا را یاد کند و آن را بر فعل حرام ترجیح دهد و حلوای به این لذیذی را به خاطر خدا ترک کند ؛ خدا می‌داند که چه حلوایی نصیبش می‌شود . - آیت‌الله‌ بهجت -💙

🥀شهید اسماعیل چراغی ▪فرزند احمد •متولد 1360/08/07 °محل تولد : زرین شهر □تاریخ شهادت : 1401/08/26 ○محل شهادت : اصفهان ■مذهب : شیعه ¤دین : اسلام ▪تحصیلات : کارشناسی ارشد ☆درجه : سرتیپ دوم ■استان سکونت : اصفهان ▪شهر سکونت : سده لنجان ¤نوع استخدام : کادر °تعداد فرزندان : 2 •تعداد پسرها : 1 ○تعداد دخترها : 1 ■تاریخ حادثه : 1401/08/25 □استان حادثه : اصفهان ●محل دفن : گلزار شهدای زرین شهر 🍂علت شهادت فرمانده گردان رژیم یگان ویژه اصفهان در مأموریت تأمین امنیت شهروندان در آشوب های خیابانی براثر اصابت گلوله معاندین نظام به شهادت رسید.

#خاطــره🎞 شهید♥️‌اهل‌بیرون‌رفتن‌نبودن🚶🏻‍♂ بیشتر‌توی‌خونه‌خودشونو‌با‌کامپیوترو گوشی‌سرگرم‌میکرد📱 مثل‌پسرای‌هم‌سن‌خودشون‌شیطنت‌نداشت🖐🏻 آروم‌و‌حرف‌گوش‌کن‌بود🙂 خصوصیتش‌که‌شهادتوبراش‌رقم‌زد🌱 عشق‌به‌امام‌حسین‌و‌دخترش‌و🌸 اخلاصش‌توی‌این‌راه‌بود🕊 #شهیدانه

نکته ای دارم زباغ چفیه ها آخ! از دوران داغ چفیه ها چفیه ها دیگر شهیدی نیستند آنچه را در جبهه دیدی نیستند چفیه ها رفتند و ناپیدا شدند  عاشقانِ چفیه ها تنها شدند چفیه تنها با خدا همدم شده  چفیه هست اما خدایی کم شده مانده تنها اسم چفیه پیش ما چفیه ها رفتند و غم شد خویش ما دانه دانه چفیه ها را می برند این تفکر را گداها می برند ترسم از آن است مرا دعوا کنید چفیه را از گردن من وا کنید ورنه حرف چفیه ها را می زدم حرف مردان خدا را می زدم 📚 منبع: گزیده مثنوی بلند چفیه