eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگز تن به ذلت نمی‌دهیم...✋🏻🇮🇷
‹ حتی‌بچہ‌مذهبیاهم‌بی‌خبراینکارو‌ می‌کنند!مثل ِاین‌عڪس! خواهران‌چادری!مذهبی! برادران‌بسیجی!مذهبی! اون‌انگشترےکہ‌درانگشت‌ ِاشاره‌جا می‌کنیدنشانہ‌ی‌ ِاین‌است‌کہ‌شما‌ طرفدار ِشیطان‌هستیدویعنی‌اینکہ‌ شما‌حمایت‌می‌کنید‌از‌ابلیس. آیا‌واقعا‌معنیشو‌میدونستید‌وبازهم‌انجام‌ میدید‌اینکار‌و‌🚶🏻‍♂؟! ›
3.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸🌼🌸🌺 🌿خوشبختــــــــــے یعنــــــــے : 🌸یـــــہ ڪســـــے تــــــوےِ زندگیــــــت هســـــــت ڪـــہ ... 👈تــــــــــو رو بـــــہ "سمـــــــت خـــــــدا" هُــــــل مـــــــےده، نــــــہ بـــــہ سمـــــــتِ پـــــرتگـــــــاه ...‼️👉❤️ ابـــــراهیــــــــم هـــــــــادی | هـــــــــادی دلهــــــــا❣ 🌺🌸🌼🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« اگر ما هوای نفس را کنار نگذاریم کارهایی که انجام می دهیم هیچ فایده ای نخواهد داشت چرا ؟ چون کارمان در جهت رضای خدا نیست و ما خودمان را گم می کنیم » -به روایت همت ص ۱۸۲ سالکرد شهادت حاج محمد ابراهیم همت، گرامی باد نثار روح مطهرش صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت‌آمدنی نیست رسیدنی است! باید آن قدر بدوی تابه آن‌برسی... اگر بنشینی تابیاید همه السابقــون می‌شوند می‌روندو تو جا می‌مانی...🌱 _حاج‌حسین‌یڪتا
قاسم سلیمانی
خودمان را برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می‌کردیم. حسن باقری به من گفت: بیا بریم از اسرا بازجویی کنیم. در بین اسرایی که چند شب پیش گرفته بودیم، سه نفر از فرماندهان عراقی به چشم می‌خوردند و حسن می‌خواست بداند عراق در مورد منطقه‌ای که ما برای عملیات انتخاب کرده‌ایم، چگونه فکر می‌کند. او حتی در انتخاب اسیر نیز دقت می‌کرد. به هر حال، بازجویی را آغاز کردیم. آن شب بازجویی به درازا کشید و تا ساعت یک بامداد به طول انجامید. من خسته شده بودم. به او گفتم: حسن! چقدر از این‌ها سوال می‌کنی؟ مگه می‌خوای آموزش ببینی؟ گفت: چه اشکالی داره؟ ما باید از این‌ها اطلاعات بگیریم. خستگی شدیدا بر من غلبه کرده بود. جالب این‌که در آن لحظات، من به علت خستگی در ترجمه‌ی سوالی که او گفته بود، اشتباه کردم و او با این‌که هنوز به زبان عربی تسلط نداشت، به من گفت: شما در سوال کردن اشتباه کردی؟ سوالت رو درست بپرس. آن‌قدر دقیق و نکته‌سنج بود که حتی اشتباهات سوالات عربی را نیز می‌فهمید. وقتی دید که من دیگر نمی‌توانم ادامه دهم، گفت: شما برو استراحت کن. من هم رفتم و از خستگی نفهمیدم که کی خوابم برد. در یک لحظه از خواب پریدم. نگاهی به دور و برم انداختم و با کمال تعجب دیدم که حسن هنوز مشغول بازجویی از اسراست و دست و پا شکسته، از آن‌‌ها سوال می‌کرد و جواب می‌گرفت. به نقل از کتاب