eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی مدیون شهداییم فقط هم بلدیم بگیم شرمنده ایم این شرمندگی هم فقط شده توی زبونمون راه شهدا چی بود رفیق..... پست های بعدی میگم
راه شهدا یعنی چت کردن بیخودُ بی دلیل با نامحرم تعطیل🥀
_ 🕊🌿_ براےشهادت‌ورفتن‌تلاش‌نڪنید براےرضاے‌خداڪارڪنیدوبگویید: خداوندانه‌براےبهشت ونه‌براےشهادت... اگرتومارادرجهنمت‌بیندازے ولےازماراضی‌باشۍ براےماڪافۍست.... [عاشق‌فقط‌براے‌رضایت‌معشوق ‌زندگی‌میڪند . .💔] ♥️
راه شهدا یعنی نری تا دیر وقت هیئت بعدش نمازت قضاشه🥀
پس‌زمینه‌گوشی‌تون‌و‌خوشگل‌کنید:)🌱
شهدای مدافع امنیت و حرم
-
هروقت‌درسختی‌های‌جنگ فشارهابرماحادث‌میشد وبه‌صورت‌بسیارمضطری‌هیچکاری ازمابرنمی‌آمد،پناهگاهی‌جز حضرت‌زهرا«سلام‌الله‌علیھا»نداشتیم...!
💌 به‌قول‌شهید‌حججی: خدایـا ! مرگی‌‌ بهمون‌‌ بده...که‌ همه‌ حسرتشو بخورن💔 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰از كودكے با خــودم نمــاز می خونــد و روزه می گرفــت . از نه سالگــے به بعـد ، روزه هـاش رو كامل گرفــت . همیشــه توے درس و تمام مسابقات نفــر اول بــود ، روے نمــرات درسیــش حساس بود . می گفت : « و (عج) ســرباز زرنگ مے خواد . » 🔰، به شهدا به خصوص شهید مطهری و شهید آوینی علاقه خاصی داشت . عکس شهدا رو همه جای خانه می گذاشت . کتاب های شهید مطهری رو خیلی مطالعه می کرد . کلاس های تفسیر و حفظ قرآن و نهج البلاغه شرکت می کرد . کارای خیری که می کرد ، نمی گذاشت هیچ کس بفهمه . دلش می خواست هر کاری از دستش برمیاد برا فقرا انجام بده . راوی:مادرشهید 🌷 : بمب گذاری حسینیه سیدالشهداے شیراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شهید محمد اسلام نسب نقل می کرد: یک شب دلم گرفته بود، گفتم برم پیش دست بالا... تا نیمه شب سرگرم صحبت بودیم، بعد هم در همان چادر غلامعلی خوابیدم. هوا سرد بود و خوابم نمی برد. حدود ساعت 3 شب بود که دیدم آرام بلند شد و به نماز قامت بست. تا اذان صبح، در حال رکوع و سجود بود. "الله اکبر" اذان که در محوطه پیچید، خودش را از سجاده کند و خزید زیر پتو... اذان به "حی علی خیر العمل" که رسید یکی از بچه ها ما را برای نماز صدا زد. غلامعلی بلند شد.دست هایش را به دو سمت کشید تا مثلاً خستگی خواب از تنش برود. جوری ادا در می آورد که گویی در خوابی عمیق بوده، به اتفاق برای گرفتن وضو به سمت تانکر آب رفتیم. گفتم: غلامعلی، تو که وضو داری... سرخ و سفید شد و گفت: هیس... خواب دیدی خیر باشه... غلامعلی دست بالا فارس