سلام و احترام و تبریک ایام خوش نوروز 🌹
به سوالات نوشته شده در تصویر به صورت تایپی پاسخ دهید.
و پاسخهای خود را به آیدی زیر، در ایتا ارسال نمایید.
@H_H_14
پژوهش برای مدرسم هست
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شما تو زندگیتون کسی رو دارید که دائما پیگیر حالتون باشه؟
🔸ما یه نفر رو میشناسیم که دائما پیگیر حال شما هست و دنبال حل مشکلات شما شما هست ولی شما...
✍تهیه شده در واحد رسانه کانون فرهنگی-تبلیغی عبد الله بن الحسن عليه السلام
#مصاحبه
#بهترین_دوستدارِ_شما
11.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما تاآخر ببینید👌👌👌
https://chat.whatsapp.com/GissBKaloY6KUdRKlUEfnh
💎 مادر محور خانواده است
👨👩👦👦 خانواده یک کانون گرم و پُربرکتی است که قویترین پایههای تربیت انسان در این کانون گذاشته میشود. در کانون خانواده است که اوّلین و مهمترین پایههای تربیت روحی و فکری بشر بنا نهاده میشود.
🏚خانه بهترین محیط آسایش جسم و جان است، بهترین کانون رفع خستگی تن و روح است، حقیقیترین فضای صمیمیّت است؛ هیچ صمیمیّتی در هیچ محیطی به قدر خانواده و بین مادر، فرزند، پدر، همسران تصوّر نمیشود و وجود ندارد.
❤️در چنین کانون مبارکی محور کیست؟ مادر
❤️اصل کیست؟ مادر
❤️مرکز دایره کیست؟ مادر
✍مقام معظم رهبری
🔮کانال مرجع گفتمان
#سبک_زندگی
🌹🍃یاد امام زمان (عجل الله فرجه) توصیه مهم آیت الله العظمی علوی گرگانی
🔻بخشی از وصیتنامه معظم له:
🔹و در پایان نکته ای که فوقالعاده ذکر آن اهمیت دارد آن است که در هر روز صبح از سلام کردن به ساحت مقدس حضرت بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری علیه السلام _ ولو به خواندن دعای اللّهم بلّغ
مولای صاحب الزمان علیه السلام باشد _ غفلت نکنند و فراموش ننمایند؛ چون وجود مبارکش ولی نعمت ما می باشند.
🔮کانال مرجع گفتمان
#امام_زمان
🦋دانشجویی به استادش گفت:
استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!
#تلنگر
چیزی که باعث غرق شدنت میشه افتادن توی آب نیست
موندن زیر آب و بالا نیومدنه ...
مراقب باشیم تو اشتباهات خودمون نمونیم ...
✨﷽✨
🌼گرفتاریهای ما، نتیجه اعمال ماست
✍️در کتاب در محضر لاهوتیان به نقل از مرحوم کاشانی آمده است: جوانی مرتباً به سراغ من میآمد و از بی سر و سامانی زندگیِ خود شِکوِه داشت و من آنچه به نظرم میرسید از او دریغ نمیکردم ولی گره از کار او گشوده نمیشد! شبی از من دعوت شد تا در مراسم میلاد مبارک حضرت علی (علیه السلام) شرکت کنم. من به آن جوان گفتم که امشب،شب برات است با من همراه باش تا ببینم چه میشود؟! مجلس بسیار باشکوهی بود و از طبقات مختلف در آن شرکت کرده بودند. مداحان یکی پس از دیگری مدیحه سرایی میکردند و میرفتند. ساعتی از شروع مجلس گذشته بود که شیخ جعفر مجتهدی آمدند و در کنار من نشستند.
آن جوان از احترام من به ایشان دریافت که او باید مرد صاحب نَفَسی باشد، لذا مرتباً از من میخواست که مشکل او را با آقای مجتهدی در میان بگذارم تا بلکه فرجی شود. آن جوان را به ایشان معرفی کردم و گفتم: مدتی است که با گرفتاریها دست و پنجه نرم میکند، ولی از پس آنها برنمیآید! امشب، شب عزیزی است. اگر در حق او لطفی کنید ممنون خواهم شد. آقای مجتهدی نگاه نافذ خود را به صورت او دوختند و پس از چند لحظه درنگ به او فرمودند: شما باید رضایت پدر خود را جلب کنید! جوان گفت: پدرم، دو سال است که مُرده است! گفتند: گرفتاری شما هم از دو سال پیش شروع شده است. مگر فراموش کردهای که در آن روز آخر در میان شما چه گذشته است؟! شما در ساعات آخرین عمر پدرتان به سختی او را رنجاندید و پدر خود را در آن ساعات بحرانی به حالت قهر تنها گذاشتید!
جوان در حالی که عرق شرم بر سر و رویش نشسته بود رو به من کرد و گفت: آقا درست میگویند، نبایستی او را تنها میگذاشتم. آخر من تنها پسر او بودم، چه اشتباه بزرگی مرتکب شدم. آقای مجتهدی دقایقی بعد، دستوری به آن جوان دادند و از ما خداحافظی کردند و رفتند. آن جوان با به کار بستن دستور ایشان، در عرض یک ماه زندگیاش سر و سامان خوبی گرفت و هنوز هم با آرامش و در کمال راحتی زندگی میکند و دعاگوی آن مرد خداست. آن جوان چند شب بعد از آن ملاقات، پدرش را در خواب میبیند که به او میگوید: دیگر از تو ناراضی نیستم، تو با این کار خود مشکل بزرگی را از پیش پای من در عالم برزخ برداشتی!