eitaa logo
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
189 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ ●بِسم ربّ الشُّهــداء●🌱 •مقام‌معظم‌ࢪهبرۍ: امࢪوزھ‌فضیݪت‌‌زندھ‌نگھ‌داشٺن‌شھدا‌ڪمتࢪ‌از‌‌شھادت‌نیست لینک ناشناسمون با گوش جان میشنویم payamenashenas.ir/Amirhosein110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هشت توصیه امام رضا علیه‌السلام برای ماه محرم
هدایت شده از مهدویـون|✿³¹³
شب اول مسلم بن عقیل 🍁 مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند :) 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو نشر بدید رفقا❌ حتی برای اونهایی که سال تا سال بهشون پیام نمیدید ... اونهایی که تو ذهنتون خیلی گنهکارن! آقا ابراهیم هادی میگفتن مهر امام حسین ع که بیوفت به دل ها دیگه تمومه:) شما یه تلنگر بزن بقیش به عهده آقاست🖇🖤
°ب‍‌س‍‌م‌رَب‌ّال‍‌ش‍‌ه‍‌دآوال‍‌ص‍‌دی‍‌ق‍‌ی‍‌ن اسلام علیک یا صاحب زمان ♥️🤚🏻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۷۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 2⃣بخش دوم: محبت شهيد به اساتيد و همكاران دانشگاه امام حسين(علیه‌السلام) 🖊 آقاي محمد جواد نجفی همکار شهید در یکی از اتاق‌های دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) دو نفری دور يك میز نشسته بودیم مي‌ديدم گهگاه دانشجویان افسری نزد عباس می‌آیند و او هم به درخواست‌هاي آن‌ها گوش می‌دهد و آن‌ها را راهنمایی می‌کند. یک لحظه عباس از جایش بلند شد گفتم کجا می‌خوای بری؟ گفت: ببینم دانشجويان شام دارند یا نه؟ گفتم مگر شما فرمانده هستی؟ گفت من به فرماندهان کمک می‌کنم. متوجه شدم که او دغدغه اين را دارد كه کمبودی در دانشگاه نباشد. بسیار خوشحال و خندان بود. وقتی از من دور شد در حسرت نگاه از خواب بیدار شدم.