eitaa logo
شهیدان کرمی
89 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
57 فایل
🔶️اهداف: تبلیغ وتحکیم سبک زندگی اسلامی، بهبود پویایی و ارتباطات خانوادگی، تقویت ایمان دینی، بصیرت افزایی و اندیشه ورزی ✏ارتباط با مدیر @YaHussain99
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹زمان بودکه می خندید!؟ ✍ راوی: علی محمد اسداللهی سال ۱۳۶۳ کاروانی ازنیروهای بسیج استان، به جبهه هااعزام شد. یکی ازگردان های این کاروان گردان صاحب الزمان شهرستان ازنا بود. بعدازسازماندهی، خطی رادرمنطقه زبیدات عراق که دراختیارلشکر۵۷ ابوالفضل(علیه السلام)بودتحویل گرفتیم. مأموریت ماپدافند این خط بود. اغلب نیروهای این کاروان برای اولین باربه جبهه اعزام شده بودند. لشکر۵۷ بعدازتحویل خط، جهت انجام عملیاتی به جنوب اعزام شد. دشمن که ازاین جابه جایی باخبرشده بود واحتمال حمله می داد، باتمام توان خط راگلوله باران می کرد. آتش نیروهای دشمن به حدی بود که تمام منطقه راگردوغبارودودفراگرفته بود. تعدادزیادی ازسنگرهاخراب شده بودوبقیه که سالم بودندتعدادی ازنیروهادرآن جابه جاشده بودند. وضعیت بسیار بدی بود.نیروهای تازه وارد، تجربه چنین گلوله بارانی رانداشتند.هرلحظه احتمال ازدست دادن خط بود. دیگرسنگرها هم جای امنی نبودند. دریکی ازسنگرهادرکنارتعدادی ازنیروهاپناه گرفته بودم. به انتهای خط نگاهی انداختم دیدم که یک نفردرمیان انفجارهای پی درپی گلوله های توپ وخمپاره ازجلوی سنگرها عبورمی کند. به هرسنگرکه می رسدچیزی می گوید. باهرانفجار،چند دقیقه درمیان گردوخاک ناپدید می شود. جلوترکه رسید، متوجه شدم که جلوی هرسنگرکه می رسدبابچه های داخل سنگرشوخی می کند ومی خندد. به ماکه نزدیک ترشد، به صورت خندانش که لایه ای گردوخاک گرفته بود، دقت کردم؛ ازبچه های گردان تخریب لشکربود. به سرعت ازسنگرخارج شدم به صورت نیم خیز به طرفش رفتم. گفتم: «زمان داری چیکار می کنی؟ مگه وضعیت رونمی بینی؟بیاتوسنگرپناه بگیر!» مرابه طرف خودش کشیدوگفت: «اگه من وتو که قدیمی تریم وتجربه این صحنه ها روداریم بریم توی سنگرنیروهای تازه وارد روحیه خودشون روازدست میدن.» درهمان حال که داشت صحبت می کرد دست مراگرفت وتاآخرخط برد. جلوی هرسنگری که می رسید بابچه ها شوخی می کرد. آنهارامی خنداندتا روحیه خودراازدست ندهند. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹شیار ✍ راوی: مصطفی بهرامی دوهفته قبل ازپذیرش قطعنامه598 درارتفاعات «گمو» مستقربودیم. مأموریت ماکاشت مین درجاده هاومسیرهایی بودکه احتمال تردد دشمن درآن مناطق وجود داشت. نیروهای تخریب رادربالای ارتفاعات جمع کرد وبعدازتوضیحات وتذکراتی که درموردچگونگی عملیات ومسائل امنیتی درحین مین گذاری داد نیروهارابه مکان هایی که قبلاً توسط خود ایشان شناسایی شده بود،هدایت کرد. یک شیاربین ماونیروهای عراق وجودداشت که وظیفۀ من کارگذاشتن مین های ضدنفردراین منطقه بود. بعدازاین که وسایل موردنیاز را برداشتم، ازبچه ها جداشده وبه سمت شیارموردنظرحرکت کردم. هنوزمسافت زیادی راطی نکرده بودم که متوجه شدم دنبال من راه افتاده ،برگشتم، به ایشان گفتم: مشکلی پیش آمده؟ شهیدکرمی که به شیارنگاه می کرد با لحنی پدرانه گفت: «نه فقط خیالم ازامنیت این شیارراحت نیست، می ترسم دشمن کمین زده باشدوبه شما آسیبی برساند.» همانطورکه به سمت شیارحرکت می کرد گفت: «شما همین جامنتظر باشیدتامن شیار را بررسی کنم،اگرمشکلی نبودبعدش بیایید.» به سمت شیار رفت ومن به شجاعت وفداکاری ومهربانی اش فکرمی کردم که چگونه فرمانده برای حفظ جان نیروهایش جان خود رابه خطرمی اندازد. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹مین های سه طبقه ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر حدفاصل سنگرکمین مابادژخاکی دشمن، گذشته ازانواع مین ها وتله های انفجاری که کارگذاشته بودند، زیردیدمستقیم تیرباردشمن بود.عملیات می بایست ساعت یازده شب ازتمام محورها آغازمی شد. باتوجه به شرایط پیچیده منطقه وجهت پاکسازی مین ها وموانع که درسراسرآب کارگذاشته شده بود، به لشکر19فجرشیراز که یگان آبی خاکی بود، ابلاغ شد که هرچه سریعتر منطقۀ آبی راپاکسازی وعملیات را رأس ساعت مقرر آغازکند. تابعدازنفوذوپیشروی لشکر19فجرشیراز، لشکرما(57ابوالفضل)پیشروی راادامه دهد. پیچیدگی موانع عراق که تا آن زمان درجنگ سابقه نداشت، کاررا برای لشکر19فجرشیرازبسیارسخت ونفس گیر کرده بود.آنها ازدوطرف جاده خاکی عملیات پاکسازی راآغازکردند، اماعلی رغم تلاش های شجاعانه غواصان این لشکرهنوزمعبربازنشده بود. تعدادزیادی ازنیروهای تخریب، درلای سیم خاردارهاومیلگردهای خورشیدی گرفتاروتعدادی هم براثرانفجارمین ها وتله های انفجاری به شهادت رسیده بودندوپیکرآنهاروی آب های طرفین جاده خاکی افتاده بود. عملیات ازتمام محورهاآغازشد. باشروع عملیات ولورفتن آن درمحورما، تمام منطقه راباخمپاره ها وتیربارها به گلوله بستند. براثرآتش سنگین دشمن تعدادزیادی ازنیروهای خودی به شهادت رسیدند.شرایط بسیارسخت وپیچیده شده بود. باتوجه به شروع عملیات ازمحورهای دیگروهوشیاری وآماده باش نیروهای دشمن درمحورما، حاج روح الله نوری فرمانده لشکر57 ابوالفضل «علیه السلام» به اینجانب که فرماندهی گردان تخریب رابرعهده داشتم دستوردادند«هرچه سریعتر وبه هرقیمتی عملیات راازطریق جاده باریک باقیمانده ازدژمرزی آغازکنید.» بعدازدریافت دستورفرماندهی لشکر خیلی فوری درزیرآتش مستقیم دشمن با ، معاون گردان تخریب مشورت کردم؛ بعدازبررسی جوانب کاروشرایط ویژه منطقه به خصوص که دشمن می دانست ماقصد عملیات داریم، ازطریق کانال، همراه بچه های تخریب به سمت سنگر کمین حرکت کردیم. منورهای پیاپی عراق نفوذ بچه هارابسیارسخت کرده بود. شهیدکرمی باتوجه به تخصص ، شجاعت ومدیریتی که داشت نیروهاراجهت یک عملیات سریع ومخاطره آمیز آماده کرد. بعدازآرایش نیروها، چندمتر جلوترازبچه ها وارد جاده شد. بعدازچنددقیقه همان طور که به صورت درازکش بود، سرش رابه عقب برگرداند وگفت: دست نگه دارید! بچه ها که آماده خنثی کردن مین ها بودند، به او چشم دوختند.او خودش راعقب کشاند وگفت: عراقی ها مین سه طبقه کارگذاشته اند، مین اول طبلکی ضدنفره، زیرطبلکی مین ضدخودرو وبعدمین ضدتانک کارگذاشته اند. دقت کنید تأکید می کنم دقت کنیدهرسه مین روخنثی کنید. تخصص وهوشیاری درآن شرایط سخت که گلوله تیربار ازبغل گوشمان رد می شدوآتش خمپاره های دشمن یک لحظه قطع نمی شد، باعث شدکه حیلۀ دشمن درکاشت مین های سه طبقه لو برود. باتوجه به اطلاعاتی که ازانواع مین ها داد، عملیات پاکسازی آغازشد. درآن لحظات نیروهای بعثی باتمام توان جاده رابه گلوله بستند، اما بچه ها می دانستندکه این معبربایدبازشودحتی به قیمت شهادت همۀ آنها. که چندمترجلوترازمابودباوسواس ودقت فراوان ، بدون اینکه به گلوله باران دشمن اهمیت بدهد، نقشه پاکسازی رااجرامی کردومرتب بچه ها رابااشارات دست، به نقاط موردنظرهدایت می کرد. درمیان بهت وناباوری نیروهای بعثی که تمام آتش خودراروی بچه ها می ریختند، درمدت کوتاهی معبربازشد. لشکر 57 ابوالفضل «علیه السلام» ازطریق همین معبرعملیات راآغازنمود. موفقیت بچه های تخریب تعجب وشادی فرماندهان سپاه رابه همراه داشت. (به نقل از کتاب ستاره های درخشان) https://eitaa.com/shahidankarami