eitaa logo
شهیدان کرمی
89 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
57 فایل
🔶️اهداف: تبلیغ وتحکیم سبک زندگی اسلامی، بهبود پویایی و ارتباطات خانوادگی، تقویت ایمان دینی، بصیرت افزایی و اندیشه ورزی ✏ارتباط با مدیر @YaHussain99
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان کرمی
▪️کوچیکترین نوکر امام حسین (علیه السلام ) 🏴این محب عزادار امام حسین علیه السلام را می شناسید؟ https
آقامحمد عباس شایان🌺 و آقاامیرطاها بیرانوند🌸 پیشتاز ☝️پخش نان نذری شش ماهه دشت کربلا حضرت علی اصغر(علیه السلام) به نیابت از شهید جاوید الاثر غلامعباس گرجی توسط آقا امیرطاها👏 https://eitaa.com/shahidankarami
🌹تویی که نمی شناختمت! ✍ راوی: غلامحسن جهانشاهی طی عملیات کربلای 10درمنطقه سلیمانیه کردستان عراق، قسمتی ازارتفاعات گموبه تصرف ما درآمده بودومأموریت ماپدافند(حفظ ونگهداری)این منطقه کوهستانی بود. منطقه ای گسترده بین نیروهای ماونیروهای عراقی که برای هردوطرف بسیارحساس بود، طوری که به هرجنبنده ای توسط دوطرف شلیک می شد. نیروهای بعثی روزها باشلیک پی درپی خمپاره ها، منطقه راناامن کرده بودند وشب ها باپرتاب منور منطقه راروشن می کردند تاهرگونه تحرک نیروهای ماراتحت نظر داشته باشند. مامی بایست جهت حفظ منطقه وجلوگیری ازتک دشمن این منطقه راباایجاد انواع موانع خصوصاً مین محافظت می کردیم. این مأموریت سخت وحساس به برادر معاون گردان تخریب لشکر57ابوالفضل (علیه السلام) وتیم تخریبش واگذارشده بود. تاآن موقع باوی ارتباطی نداشتم اما ازشجاعت وجوانمردی اوشنیده بودم. هواتاریک شده بود. به همراه نیروهای تخریب بایک ماشین پرازمین رسیدند. بچه های گردان ماچشم به و نیروهایش دوخته بودندومی دانستندکاشت مین وایجادموانع دراین منطقه، کاربسیارسخت وشجاعانه ای است. نیروهاروی یک پانشسته وآماده اجرای دستورفرمانده خودبودند. بعدازمدتی که به نیروهایش نگاه کرد، بدون این که دستوری بدهد یا داوطلبی انتخاب کندبه سمت صندوق های مین رفت یک صندوق مین بغل کردوبه صورت نیم خیزواردمنطقۀ موردنظر شد. نیروهایش باتعجب، گاه به هم نگاه می کردندوگاه به فرماندۀ خودکه به تنهایی درمنطقه نفوذمی کرد؛ سکوت نیروهارافراگرفته بود کسی نمی دانست چه بایدبگوید، یکی ازنیروها باصدای بلندگفت: «یاعلی» وبه طرف صندوق های مین رفت؛ به دنبال آن سایرنیروهانیزبایک «یاعلی» هرکدام صندوقی مین بغل کرده وبه دنبال فرمانده خود واردمنطقه شدند.... https://eitaa.com/shahidankarami
🌹ما و تانک ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر اواسط عملیات کربلای5 بود. گردان ما«تخریب» مأموریت همراهی گردان پیاده ابوذر رابرعهده داشت؛ تادرصورت برخورد این گردان بامیدان مین، سریع عملیات پاکسازی راآغازکنیم. گردان ابوذربه سرعت پیشروی می کرد ودرمنطقه ای به نام «دوعیجی»واقع درخاک عراق به علت خستگی، پیشروی رابه گروهانی ازگردان مالک اشترازنا واگذارکرد. مهمات تمام شده بودوخبررسیدکه هواپیماوتوپخانه دوربردعراق عقبه ی گردان مارابه شدت بمباران کرده اند ونیروهای تدارکات امکان فرستادن مهمات به جلورا ندارند. باتوجه به شرایط پیش آمده، فرمانده لشگر57 ابوالفضل دستوردادهمراه هرچه سریعترمهمات موردنیازرا ازسنگرهای عراق تهیه کنیم. بلافاصله بعداز دریافت دستوربه همراه سواربریک لندکروزبه مقرنیروهای عراق که به علت عقب نشینی خالی شده بود، حرکت کردیم. بعدازبارزدن مقدارزیادی موادمنفجره ومهمات به سمت نیروهای خودی درحال حرکت بودیم که بایک تانک عراقی که درست روبه روی ماایستاده بود، برخوردکردیم. چون تنهاراه ارتباطی برگشت ماهمین جاده بود، می بایست ازجلوی تانک عبورمی کردیم. سمت چپ جاده یک نهرآب وسمت راست آن نخلستان بود. با توجه به این شرایط، بایدتانک را ازروی جاده دورمی کردیم. ماشین رامتوقف کردم. به شهیدکرمی گفتم:«بیابشین پشت فرمان تامن تانک را مجبورکنم که گلوله اش روبه سمت من شلیک کنه، اون وقت تاگلوله گذاری بعدی توفرصت داری که ازروی جاده ردبشی.» که همیشه درهرشرایطی شوخی کردن وخندیدن رافراموش نمی کردگفت:«مگه ازجونم سیرشدم،توکه فرماندهی ماشین رو ردکن من تانک روسرگرم می کنم» وبعد باسرعت وحرکات مارپیچ شروع به دویدن کرد. هدایتگرتانک بادیدن لوله تانک رابه طرف گرفت وشلیک کرد. من هم ازفرصت استفاده کردم وماشین راباسرعت حرکت دادم. غافل ازاین که نیروهای خودی قبلاً زیراین جاده راجهت پناه گرفتن حفره زده بودند. باآمدن ماشین باآن همه موادمنفجره جاده خراب شد. ماشین بامهمات داخل آب افتاد. به طوری که اتاق ماشین زیرآب رفت وچرخ هایش روبه بالاشد. درآن شرایط که هم اضطراب شلیک مجددتانک راداشتم وهم انفجارماشین، باصدای بلند دادزدم: «کرمی!کرمی!بیاکمک کن ازماشین بیام بیرون!گیرکردم!» شهیدکرمی آمدکنارنهرایستاد. خنده امانش نمی داد... https://eitaa.com/shahidankarami
🌹تنها ✍راوی: غلامرضادریکوند با ودوسرباز، به منطقۀ ماووت عراق رفته بودیم تا درارتفاعات، نقاطی رامین گذاری کنیم. پایم ترکش خورد، گفت: «بایدبرگردی عقب!» گفتم:«زخمم سطحی است بگذار کمکت کنم! دست تنهایی!» قبول نکردوگفت: «بایدبرگردی عقب!» هرچه اصرار کردم بی فایده بود. بعدمراسوار قاطرکردوبه همراه یکی ازسربازها به عقب فرستاد. هوا کم کم تاریک شد. ماند و یک سرباز ومنطقه ای ناامن وگسترده که می بایست تاسحرمین گذاری شود. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹دردمیکشه می خنده! ✍ راوی: غلامرضادریکوند عملیات بیت المقدس۲ بود.درمنطقه ماووت عراق در دره هرمدان مستقربودیم؛ تمام منطقه رابرف گرفته بود. سوز سرما بیداد می کرد. آتش خمپاره ها وتیربارهای دشمن هم یک لحظه قطع نمی شد، شب شد، هیجده نفربودیم خسته وکوفته ازشدت سرمادریک چادرشش نفری روی هم افتادیم. به علت کمی جادست وپاهایمان راروی هم کشیده بودیم. همان طورکه لابلای بچه ها درازکشیده بود، دست هایش رامحکم روی شکمش گذاشته بود. باناراحتی به اونگاه کردم وگفتم: «چقدرالتماس کردم که بروعقب تاترکش روازشکمت دربیارن،چرانرفتی؟!» به خون هایی که ازلای انگشت های دستش بیرون زده بودنگاهی کردوگفت: «حالم خوبه، فرداباهم می ریم...»اما حالش اصلاً خوب نبود. https://eitaa.com/shahidankarami
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ توجه به سیدالشهداء علیه السلام توجه به همه خوبیهاست. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹شهادت مقصد نیست ، راه است ؛ مقصد خداست و شهادت معقولانه ترین راه برای رسیدن به یار است. https://eitaa.com/shahidankarami
آیا می دانید سردار رشید اسلام به دست منافقین خبیث ومزدور و وطن فروش به شهادت رسیده است؟ تاریخ شهادت: پنجم مرداد ۱۳۶۷ به دست منافقین؛ همان مزدوران خبیثی که عده ای ... برایشان جیغ بنفش کشیدند⁉️
گرامی باد سالگردعملیات و شهادت سردارپاسدار  به دست منافقین خبیث پس از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل از سوی ایران در تاریخ 27/4/1367 و اعلام آتش بس با عراق، گروهک منافقین که در طول جنگ نقش ستون پنجم و اهرم فشار بر جمهوری اسلامی را ایفا کرده بودند در نقش ارتش خصوصی صدام و با خیال اینکه نیروهای مردمی از جنگ خسته اند شعار از مهران تا تهران در 3 روز را سر دادند. وطرح عملیاتی موسوم به «عملیات فروغ جاویدان» را ریختند، دراین عملیات باصطلاح غافلگیرانه!؟ فروغ جاویدان مقرر شده بود نیروها با سرعت 100 کیلومتر در جاده آسفالته وبا سرعت به سمت کرمانشاه و سپس همدان و نهایتاً تهران پیش بروند. امادربرابر عملیات مذبوحانه منافقین رزمندگان اسلام دست به طراحی یک ضد حمله موسوم به «مرصاد» زدند که شرح آن را از زبان بخوانید: صبح روز ، عملیات با رمز یاعلی(علیه السلام) آغاز شد. در تنگه چهارزبر، چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده بزودی انباشته از ادوات سوخته شد. عملیات که تمام شد، در جاده کرمانشاه – اسلام آباد غرب، هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند؛ کسانی که روز تنهایی میهن، به یاری اردوی خصم شتافته بودند. به هر حال خداوند متعال در آخرین روز جنگ با عملیات مرصاد به آن آیه شریفه عمل کرد. خداوند در آن آیه شریفه می فرماید: «با اینها بجنگید. من اینها را به دست شما عذاب می کنم و دل های مؤمن را شفا می دهم و به شما پیروزی می دهم» (توبه: ۱۴) و نقطه آخر جنگ با پیروزی تمام شد و خبیث ترین دشمنان ما در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیم بود. سرانجام در این عملیات، بیش از ۲۵۰۰ تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد. پس از پنج روز درگیری، آخرین گلوله های شلیک شده در هشت سال دفاع مقدس، بر سینه دشمن پرکینه نشست و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی، در هر زمان و مکانی مقدور است و بیگانه و مزدور، هیچ جای پایی در ایران ندارد و نخواهد داشت. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹 جاده ای تابهشت ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر درمورخه۱۳۶۷/۴/۲۸ همزمان باپذیرفته شدن قطعنامه ۵۹۸، لشگر۵۷ ابوالفضل (علیه السلام) درمنطقه بانه کردستان مستقربود. خبرلشکرکشی سپاه هفت عراق متشکل ازلشکرهای مکانیزه به همراه منافقین به خاک ایران به سرعت درمیان نیروهاپیچید. درآن زمان به بنده که مسؤولیت یکی ازمحورهای لشگر۵۷ابوالفضل(علیه السلام) رابرعهده داشتم، ابلاغ شدکه با ۳ گردان پیاده ویک گروهان ادوات جهت رویارویی بانیروهای دشمن درمنطقه حضورپیداکنم. باتوجه به گستردگی حمله عراق ومنافقین ازهواوزمین، منطقه بسیارآشفته شده بود. مابعدازسه روز درگیری شدیدتوانستیم جلوی پیشروی عراقیهارابگیریم اماپراکندگی نیروهای عراق ومنافقین درمنطقه وآتش سنگین آنهاکاررا سخت کرده بود. درمقرفرماندهی که درزیرگردنه ی باطاق بود با و مسؤول اطلاعات عملیات جهت بررسی اوضاع منطقه جلسه ای تشکیل دادیم. بعدازبررسی موقعیت نیروهای خودی ومنافقین جهت شناسایی منطقه به همراه و بایک دستگاه خودروحرکت کردیم. منطقه کوهستانی بودباصخره های بزرگ ودره های عمیق. ازطریق جاده ای باریک باشیب بسیارتندوپیچ های متعددحرکت می کردیم. کنترل ماشین درشیب تندجاده که باپیچ هاوگردنه های خطرناک قطع می شد بسیارمشکل بود. به خصوص که می بایست منطقه راهم زیرنظرداشته باشیم. ازهرپیچ که عبورمی کردیم به پیچ دیگر می رسیدیم، درقسمتی ازجاده که شیب تندی داشت سرعت ماشین به هشتادکیلومتر رسیده بود که به یک پیچ بسیارتند رسیدیم، ازپیچ که عبورکردیم به ستون منافقین برخورد کردیم. ماشین که متوقف شد، خود را درفاصله ی ده متری تانک منافقین دیدیم؛ تیربارچی تانک بادیدن مابه سرعت خودروی مارابه گلوله بست. شرایط جاده به گونه ای بود که هیچ راه گریزی نداشتیم. برادرمرادی که سمت شاگرد نشسته بود ازماشین بیرون پرید وجلوی درماشین به شهادت رسید. من که پشت فرمان خودروبودم، درخودرو رابازکردم وبه سرعت به پشت ماشین خودمان دویدم. تیربارچی امانم ندادوازچندناحیه به شدت زخمی شدم ووسط جاده افتادم. که وسط مانشسته بودازخودرو بیرون پریدوباحرکت سریع خودرابه پشت خودرو رساند، تیربارچی منافقین با دیدن باآتش سنگین خودرو واطراف آن راگلوله باران کرد. ازپشت خودرو خارج شد، وبه سرعت به سمت صخره ای شروع به دویدن کردکه منافقین اورا به گلوله بستند وبه شهادت رساندند. روحش شاد. https://eitaa.com/shahidankarami