eitaa logo
پایگاه مقاومت شهیدان پناهی
674 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
530 ویدیو
45 فایل
قرارگاه فرهنگی، اجتماعی شهیدان پناهی بسیج منطقه کارخانه قند کرج به کانال بسیج بپیوندید 👇👇🌸: https://eitaa.com/shahidanpanahi کانال نوجوانان💪🏻😎 : https://eitaa.com/nojavan1 ارتباط با ما📱📠: https://eitaa.com/paygahpanahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۶۴ سوره آل عمران جالب این که: در این آیه، با سه تعبیر مختلف روى مسأله یگانگى خدا تأکید شده است: اول با جمله أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ:  جز خدا را نپرستیم . و بعد با جمله لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً:  کسى را شریک او قرار ندهیم . و سومین بار با جمله وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ:  بعضى از ما بعضى دیگر را ـ به جز خداى یگانه ـ به خدائى نپذیرد .   ضمناً جمله اخیر، اشاره لطیفى به این حقیقت است که مسیح(علیه السلام) یکى از افراد انسان و هم نوع ما است نباید او را به خدائى شناخت. این احتمال نیز وجود دارد که: بعضى از علماى منحرف اهل کتاب، از مقام خود سوء استفاده مى کردند و حلال و حرام خدا را به دلخواه خویش تغییر مى دادند و دیگران از آنها پیروى مى کردند.   توضیح این که: از آیات قرآن استفاده مى شود در میان علماى اهل کتاب جمعى بودند که احکام خدا را طبق  منافع  یا  تعصب هاى  خود تحریف مى کردند، و از نظر منطق اسلام کسى که از چنین افرادى دانسته بدون قید و شرط پیروى کند، یک نوع عبودیت و پرستش نسبت به آنها انجام داده است.   دلیل این موضوع روشن است; زیرا قانونگذارى و تشریع حلال و حرام مربوط به خدا است، هر کس دیگرى را در این موضوع صاحب اختیار بداند، او را شریک خدا قرار داده است. مفسران در ذیل این آیه، چنین نقل کرده اند:  عُدَىّ بن حاتم  که قبلاً مسیحى بود، سپس اسلام آورد، بعد از نزول این آیه، از کلمه  أَرباباً  (خدایان) این چنین فهمید که قرآن مى گوید: اهل کتاب بعضى از علماى خود را مى پرستند، لذا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: ما هیچ گاه در زمان سابق، علماى خود را عبادت نمى کردیم!   پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا مى دانستید که آنها به میل خود احکام خدا را تغییر مى دهند و شما از آنها پیروى مى کردید؟  عُدَىّ  گفت: آرى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: این همان پرستش و عبودیت است! در حقیقت، اسلام بردگى و استعمار فکرى را یک نوع  عبودیت و پرستش  مى داند👌 و به همان شدتى که با شرک و بت پرستى مبارزه مى کند، با استعمار فکرى که شبیه بت پرستى است نیز، مى جنگد.👌👌   ولى باید توجه داشت که  أَرْباب  صیغه جمع است، بنابراین نمى توان تنها از این آیه نهى از پرستش عیسى(علیه السلام) را استفاده کرد ولى ممکن است منظور از آیه هم نهى از عبودیت مسیح(علیه السلام) باشد و هم از عبودیت دانشمندان منحرف! سپس در پایان آیه مى فرماید:  اگر آنها (بعد از این دعوت منطقى به سوى نقطه مشترک توحید باز) سر برتابند و رویگردان شوند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم  و تسلیم حق هستیم و شما نیستید (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ).   بنابراین، دورى شما از حق در روح ما کمترین اثرى نمى گذارد و ما همچنان به راه خود یعنى راه اسلام ادامه خواهیم داد، تنها خدا را مى پرستیم و تنها قوانین او را به رسمیت مى شناسیم و بشر پرستى به هر شکل و صورت در میان ما نخواهد بود. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد دوم صفحه ۶۸۹
🌸 الکِتابَ نوُراً لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ وَسِراجاً لا یَخبوُ تَوَقُّدُهُ. 💠قرآن نوری است که خاموشی ندارد چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد. 📚 ۱۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۶۴ سوره آل عمران از نکته ها: نامه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به زمامداران جهان از تواریخ اسلامى استفاده مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) هنگامى که اسلام در سرزمین  حجاز  به اندازه کافى نفوذ کرد (مخصوصاً بعد از نزول آیه فوق و دعوت به همکارى در امر توحید که قدر مشترک همه ادیان آسمانى است) نامه هاى متعددى براى زمامداران بزرگ آن عصر، فرستاد و در قسمتى از این نامه ها مخصوصاً روى آیه فوق، تکیه فرمود که: ذیلاً به دو مورد از این نامه ها ـ از نظر اهمیت موضوع و چگونگى دعوت به این اصل مشترک ـ اشاره مى شود.   ۱ ـ نامه به مُقَوْقَسْ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ. مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ اِلَى الْمُقَوْقَسِ عَظِیْمِ الْقِبْطِ، سَلامٌ عَلىْ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى....  به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. از محمّد فرزند عبداللّه، به مقوقس بزرگ قبطیان. درود بر پیروان 👌حق باد، من تو را به سوى اسلام دعوت👌 مى کنم، اسلام آور تا سالم 👌بمانى، و خداوند به تو دو بار پاداش👌 دهد (یکى براى ایمان آوردن خودت، و پاداش دیگر براى کسانى که از تو پیروى کرده، ایمان مى آورند). و اگر از پذیرش اسلام سر باز زنى گناه قبطیان بر تو خواهد بود: 👌 اى اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت مى کنیم، به این که غیر از خداوند یگانه را نپرستیم، و کسى را شریک او قرار ندهیم، و بعضى از ما بعض دیگر را به خدایى نپذیرد، و هر گاه آنان از آئین حق سر برتابند بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم.   هنگامى که  مقوقس  پست زمامدارى مصر را بر عهده داشت و پیامبر اسلام براى زمامداران و بزرگان جهان نامه مى فرستاد، و آنها را به سوى اسلام دعوت مى کرد، از جمله  حاطب بن ابى بلتعة  را مأمور ساخت تا نامه اى به  مقوقس  رهبر مصر برساند.   سفیر پیامبر رهسپار مصر شد، و اطلاع پیدا کرد که زمامدار مصر در اسکندریه است، مأمور پیامبر(صلى الله علیه وآله) با وسایل مسافرتى آن روز، وارد اسکندریه شد، خود را به کاخ  مقوقس  رسانید و نامه را به او داد.    مقوقس  نامه را باز کرد، خواند و مقدارى فکر کرد سپس گفت: اگر راستى محمّد فرستاده خدا است، چرا مخالفان او توانستند وى را از زادگاه خود بیرون کنند؟ و ناچار شد در  مدینه  سکونت گزیند؟ چرا به آنها نفرین نکرد تا نابود شوند؟   فرستاده پیامبر در جواب چنین گفت: عیسى(علیه السلام) رسول خدا بود و شما نیز به حقانیت او گواهى مى دهید، هنگامى که بنى اسرائیل نقشه قتل او را کشیدند، چرا درباره آنها نفرین نکرد تا خدا آنها را هلاک کند؟!👌👌👏👏    مقوقس  در برابر این منطق شروع به تحسین نموده، گفت: أَحْسَنْتَ أَنْتَ حَکِیْمٌ مِنْ عِنْدِ حَکِیْم:  آفرین بر تو! مرد فهمیده اى هستى که از طرف شخص فهمیده اى آمده اى . ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد دوم صفحه ۶۹۲
🌟وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَة، وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً 🍃«و بدانيد هيچ کس با داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ کس بدون آن غنا و بى نيازى نخواهد داشت» 📚 ۱۷۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاطب  سپس چنین اضافه کرد: پیش از شما کسى (یعنى فرعون) در این کشور حکومت مى کرد که مدتها به مردم خدائى مى فروخت، خدا او را نابود ساخت تا زندگى وى براى شما مایه عبرت گردد، ولى شما کوشش کنید که زندگیتان براى دیگران موجب عبرت نگردد!   پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ما را به آئین پاکى دعوت نمود و قریش با او سرسختانه مبارزه کردند، جمعیت یهود با کینه توزى خاص با او به مقابله برخاستند. نزدیک ترین افراد به اسلام مسیحیان هستند، به جانم سوگند! همان طور که موسى(علیه السلام) به نبوت حضرت مسیح(علیه السلام) بشارت داد، حضرت مسیح نیز، مبشر محمّد(صلى الله علیه وآله) بود.   ما شما را به سوى اسلام دعوت مى کنیم همان طور که شما پیروان تورات را به انجیل دعوت نمودید. هر ملتى که دعوت پیامبر حقى را بشنود باید از او پیروى کند، من نداى محمّد(صلى الله علیه وآله) را به سرزمین شما رسانیدم شایسته است که شما و ملت مصر به این دعوت پاسخ گوئید.    حاطب بن ابى بلتعة  مدتى توقف کرد تا پاسخ نامه رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) را دریافت دارد. چند روز گذشت، روزى  مقوقس ،  حاطب  را به کاخ خود فرا خواند، از او خواست تا توضیح بیشترى درباره اسلام در اختیار او بگذارد.  حاطب  در پاسخ او گفت: محمّد(صلى الله علیه وآله) ما را به پرستش خداى یگانه دعوت مى کند، و دستور مى دهد، مردم شبانه روز پنج بار با پروردگار خود از نزدیک ارتباط پیدا کنند، نماز بگذارند، و یک ماه را در سال روزه بدارند و خانه خدا (مرکز توحید) را زیارت کنند، به پیمان خود وفادار باشند، و از خوردن خون و مردار دورى کنند، و مقدارى از خصوصیات زندگى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را نیز براى او شرح داد.    مقوقس  گفت: اینها نشانه هاى خوبى است، من تصور مى کردم خاتم پیامبران از سرزمین  شام  که سرزمین پیامبران است ظهور خواهد کرد، اکنون بر من روشن شد که او از سرزمین  حجاز  برانگیخته شده است. سپس به نویسنده خود دستور داد: نامه اى به عربى به این مضمون براى پیامبر بنویسد:    به محمّد فرزند عبداللّه از مقوقس بزرگ قبطیان، درود بر تو، من نامه تو را خواندم و از مقصدت آگاه گردیدم، و حقیقت دعوت تو را دریافتم، من مى دانستم که پیامبرى ظهور خواهد کرد ولى تصور مى نمودم او از منطقه شام برانگیخته مى شود، من مقدم فرستاده تو را گرامى داشتم، سپس در نامه به هدایائى که براى پیامبر فرستاده بود اشاره کرد و نامه را با جمله  سلام بر تو  ختم نمود. در تواریخ آمده  مقوقس  حدود یازده نوع هدیه براى پیامبر فرستاد که خصوصیات آن در تاریخ اسلام ثبت است. از جمله یک طبیب هم خدمت پیامبر فرستاد تا بیماران مسلمانان را معالجه کند. پیامبر هدایا را قبول کرد، ولى طبیب را نپذیرفت و فرمود: ما مردمى هستیم که تا گرسنه نشویم غذا نمى خوریم، و قبل از سیر شدن دست از طعام بر مى داریم، و این امر، براى سلامت و بهداشت ما کافى است👌👌👌👏👏👏 (و شاید علاوه بر این دستور بزرگ بهداشتى، پیامبر از شخص طبیب که قاعدتاً مسیحى متعصبى بود ایمن نبود و نخواست جان خود و مسلمانان را به دست او بسپارد).   این که:  مقوقس  سفیر پیامبر را گرامى داشت و هدایائى براى حضرت فرستاد و نام محمّد(صلى الله علیه وآله) را در نامه بر نام خود مقدم نمود، همگى حاکى از این است که او دعوت رسول خدا را در باطن پذیرفته بود، و یا حداقل تمایل به اسلام پیدا کرد ولى به خاطر این که موقعیت او متزلزل نگردد از اظهار تمایل به اسلام به طور آشکار خوددارى مى کرد. ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد دوم صفحه ۶۹۳
🌸قرآن، تسکین عطش وبهارقلوب فقها   ✨جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ العُلماءٍ رَبیعَا لِقُلوُبِ الفُقِهاء. 🔷خدا قرآن را فرونشاننده ی عطش علمی دانشمندان،و باران بهاری برای قلب فقیهان قرار داده است. 📘 ۱۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه تفسیر آیه ۶۴ سوره آل عمران از نکته ها ۲ ـ نامه براى قیصر روم بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ. مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ اِلى هِرْقِلْ عَظِیْمِ الرُّومِ، سَلامٌ عَلىْ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى...  به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. از محمّد فرزند عبداللّه به هرقل، بزرگ و پادشاه روم درود بر آنها که پیروى از حق کنند، تو را به اسلام دعوت مى کنم اسلام آور تا در امان و سلامت باشى و خداوند به تو دو پاداش دهد. (یکى پاداش ایمان خود و دیگر پاداش کسانى که به پیروى تو ایمان مى آورند). اگر از آئین اسلام روى گردانى گناه اریسیان (نژاد رومى و جمعیت کارگران) نیز بر تو خواهد بود.  اى اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت مى کنیم که غیر از خدا را نپرستیم، کسى را شریک او قرار ندهیم، بعضى از ما بعضى دیگر را به خدائى نپذیرد، هر گاه آنان از آئین حق سر برتابند بگوئید: گواه باشید که ما مسلمانیم.   مأمور ابلاغ رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به  قیصر ، مردى به نام  دحیه کلبى  بود. سفیر پیامبر عازم روم شد، ولى پیش از آن که به  قسطنطنیه  به مرکز حکومت قیصر برسد اطلاع پیدا کرد قیصر به قصد زیارت بیت المقدس،  قسطنطنیه  را ترک گفته است لذا با استاندار  بُصرى ،  حارث بن ابى شمر  تماس گرفت و مأموریت خود را براى او شرح داد.   ظاهراً پیامبر هم اجازه داده بود که  دحیه  نامه را به حاکم  بُصْرى  بدهد تا او نامه را به قیصر برساند. پس از آن که سفیر پیامبر با حاکم تماس گرفت استاندار،  عَدَىّ بن حاتم  را خواست و او را مأمور کرد تا همراه  دحیه  به سوى بیت المقدس برود و نامه را به حضور قیصر برساند.   ملاقات سفیر با قیصر در شهر  حِمْص  صورت گرفت، اما قبل از این که ملاقات صورت گیرد، کارپردازان دستگاه گفتند: باید در مقابل قیصر سجده کنى و در غیر این صورت به تو اعتنائى نخواهد کرد.  دحیه  آن مرد هوشیار گفت: من براى کوبیدن این سنت هاى نا به جا این همه راه آمده ام.   من از طرف صاحب این نامه آمده ام تا به قیصر ابلاغ کنم: بشرپرستى باید از میان برود و جز خداى یگانه کسى پرستش نشود، با این عقیده چگونه ممکن است براى غیر خدا سجده کنم؟! ادامه دارد... تفسیر نمونه جلد دوم صفحه ۶۹۶