شهیدعارف کایدخورده💕
#عارفانه 🌸🍃 🔰قبل از اعزام قرار بود #عملیات انجام دهند ولی زمانی که میروند #حاجقاسم عملیات را ملغی
#عارفانه 🌷
🔰من فکر نمیکردم پسرم یک روز #شهید شود. زمانی که به سوریه میرفت نگران و دلتنگ💔 میشدم ولی اصلاً به شهادتش🌷 فکر نمیکردم🗯
🔰آقاعارف #سه_بار اعزام شد. دو بار در سال 94 و بار سوم هم همین چند ماه پیش(سال96) بود. اوایل من مخالفت🚫 میکردم و #آگاهی زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح میداد که باید برای #امنیت کشور باید برویم. من مخالفت میکردم و میگفت: کسی که #مسلمان و محب اهل بیت💖 باشد اینطور مخالفت نمیکند.
🔰برایم توضیح میداد اگر اعتقاد و عشق❤️ نباشد #هیچکس وارد این راه نمیشود. میگفتم: آنجا چه کاری میخواهی انجام دهی⁉️ میگفت بروم ببینم چه کاری #میتوانم بکنم. بدنش آماده بود و دورههای لازم را دیده بود👌 و من اطلاع نداشتم.
🔰گفت میروم کفش رزمندگان👞 را #واکس بزنم. من میگفتم اگر میروی کفشهای رزمندگان حرم #بیبیزینب (س) را واکس بزنی پس برو عزیزم😢 مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم✅ که برود.
🔰بار اول☝️ که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دویمان👥 عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی #اذیت_شدم. هنگام رفتن، قرآن📖 آب، آیینه و اسپند را آماده کردم و گفتم دلم میخواهد باز هم #ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر #نگهدار من آن است که من میدانم/ شیشه را در بغل سنگ⚡️ نگه میدارد». این جملهاش هر روز در ذهنم💬 میپیچید. هر روز برایش #صلوات میفرستادم و #آیتالکرسی میخواندم.
🔰با اینکه همیشه بانشاط و روحیه😃 بود ولی وقتی برگشت آنقدر نشاط #روحی پیدا کرده بود که تا بهحال او را اینگونه ندیده بودم❌ دست و پاهایش #تاول و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی👌 پیدا کرده بود.
🔰شوق زیادی برای دوباره #رفتن داشت. میگفتم تو که یک بار رفتهای و دیگر نیاز به رفتن نیست⛔️ در جوابم میگفت: اگر #خانم_زینب (س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم😍 من هم میخواستم ببینم چقدر پای کار است و میدیدم خیلی شور و #شوق دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلمـ💔 تنگ میشود و دوست دارم #دوباره ببینمت.
🎤راوی: مادر شهید
#شهید_عارف_کایدخورده
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌رجزخوانی شهید مدافع حرم
عارف کایدخورده در حضور سردار سلیمانی❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای تکان دهنده #همسر_شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور از #قولی که به #شهید داد!
#حتما_ببینید👌
🍃🌹🍃🌹
ڪاشیہجورےتَغییرڪنیمڪه
بعدها
بگیمهمشاز #شبقدر اونسالشروعشد…
🌸🌸🌸🌸🌸
🚨 حاضرم برای #حفظ_قرآن هرچه دارم بدهم
رهبرفرزانه انقلاب:
🔹برادران! شماها چرا قرآن را حفظ نمىكنید؟ شماها جوانید. والله مكرر اتفاق افتاده كه با خودم فكر كردهام و گفتهام كه اگر ممكن باشد، هرچه دارم، بدهم و #حفظ_قرآن را بگیرم؛ ولى افسوس كه ممكن نیست.
در این سن، من دیگر نمىتوانم قرآن را حفظ كنم. اما شما جوانید، شما بچهاید و مىتوانید حفظ كنید. حافظهى شما حافظهى جوانى است. سنین بیست و پنج ساله و سى ساله و زیر سى سال كه غالب قراء ما بحمدالله در این سن هستند، سنین حفظ قرآن است. كلام خدا و آیات كریمهى الهیه را حفظ كنید و از حفظ بخوانید.
📝 پ.ن: آیا میدانید رهبری انقلاب در این سن موفق به حفظ بیش از 13 جزء قرآن شدهاند؟
#حفظ_قرآن_بسیااااار_آسان_است
🌸🌸🌸🌸
🔰 شهید مستجاب الدعوه 🌸
"راه را که انتخاب کردی دیگر مال خودت نیستی اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن اگر آه و ناله کردی متعلق به دردی نه راه...
#شھید_علی_ماھانے🌷
شهادت: ۱۳۶۲ عملیات والفجر۳ مهران
🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از شهیدعارف کایدخورده💕
4_5875087800012898653.mp3
9.62M
#صوت_دعای_عهد🌹
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖
🔻همسر شهید:
❣همیشه در فکر #اصلاح خودش بود.خیلی وقتها از من می پرسید: «فاطمه! من چه اخلاق #بدی دارم؟» من هم سنگ تمام می گذاشتم و بدون تعارف جوابش را می دادم. از آن لحظه به بعد دیگر آن مورد در مرتضی #دیده_نمی_شد!
❣مرتضی می گفت: «من باید به جایی برسم که خدا من رو با انگشت نشان بده و بگه این مرتضی رو که میبینین؛ من #عاشقش شدم و خون بهاش رو با #شهادت دادم. من دوست ندارم رو به قبله بشینم و دعا کنم شهادت، شهادت، شهادت ... »
❣من هم #شوخی می کردم و می گفتم:« بشین تا خدا عاشقت بشه» مرتضی هم میگفت: «فاطمه! آخر می بینی خدا چه جور عاشقم می شه»
❣من از مرتضی دعای شهادت ندیدم. می گفتم: «تو خودت را برای خدا می گیری!» می گفت: «آره. این قشنگه که خدا خودش بگه از تو #خوشم اومده، بیا پیش خودم »
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
شهیدعارف کایدخورده قهرمان دوران
https://eitaa.com/shahiydarefkayedkhordeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برای ديدن خنده ات
در آسمان دنبال هلال ماه ميگردم.
مگر چقدر از من دور شدي
كه هرشب بايد
ستاره اي آرزويم را برآورده كند؟
#شهید_بابکنوری
شهیدعارف کایدخورده قهرمان دوران
https://eitaa.com/shahiydarefkayedkhordeh
#حضرت_ماه
#بیانات_مقام_معظم_رهبری
#احترام_به_والدین
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✅ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای رمز موفقیت خود را در نیکی به والدین معرفی کرده اند.❣
✅ حضرت آیت الله خامنه ای در این زمینه میفرمایند...👇🏻👇🏻👇🏻
بنده اگر در زندگی خود در هر زمینه ای توفیقاتی داشته ام، وقتی محاسبه میکنم به نظرم میرسد که این توفیقات باید از یک کارنیکی که من نسبت به یکی از والدینم انجام دادهام باشد.🌼
در ادامه می فرمایند...👇🏻👇🏻👇🏻
پدرم در سنین پیری - بیست و چند سال قبل از فوت - به بیماری آب چشم که موجب نابینائی میشود، مبتلا شد.😔
بنده در آن موقع در قم مشغول تحصیل و تدریس بودم. از قم مکررا به مشهد می آمدم و ایشان را به دکتر میبردم، و دوباره بازمیگشتم.
تا اینکه در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی به ناچار برای معالجه، ایشان را به تهران آوردم.
پزشکان در ابتدا ما را مایوس کردند.😔 گرچه بعد از دو سه سال یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم میدید،🙏🏻 اما آن زمان مطلقا نمیتوانست با چشمهایش جایی را ببیند و باید دستشان را میگرفتیم.
این برای من یک غصه بزرگ شده بودم، زیرا اگر به قم می آمدم، ایشان مجبور بود در گوشهای از خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبود، و انس و الفتی هم که با من داشت با دیگر برادران نداشت، با من به دکتر میرفت و همراه شدن با دیگران و رفتن به دکتر برایش آسان نبود.😔
وقتی بنده نزد ایشان بودم برایشان کتاب میخواندم و با هم بحث علمی میکردیم و از این رو با من مانوس بود،👏🏻 بههرحال احساس کردم اگر ایشان را در مشهد مقدس تنها رها کنم و به قم برگردم، ایشان به یک موجود معطل و از کار افتاده تبدیل میشود که برای خود ایشان بسیار سخت بود، و برای من نیز خیلی ناگوار بود.
از طرفی دوری از قم نیز برای من غیر قابل تحمل بود، زیرا که من با قم انس داشتم و تصمیم گرفته بودم که تا آخر عمر در قم بمانم .
بر سر دو راهی گیر کرده بودم،😔 این مسئله در ایامی بود که ما برای معالجه پدرم در تهران بودیم.
روزهای سختی را در حال تردید گذراندم.🤔
عصر تابستانی بود که سراغ یکی بزرگان و دوستانم در چهار راه حسن آباد تهران رفتم.
او اهل معنا و آدم بامعرفتی بود، جریان ایشان تعریف کردم، در ضمن گفتم : "من دنیا و آخرت خودم را در قم می بینم، اگر اهل دنیا باشم دنیای من در قم است و اگر اهل آخرت هم باشم آخرت من در قم است، خلاصه من باید از دنیا و آخرت خودم بگذرم که با پدرم به مشهد بروم و در آنجا بمانم."
آن بزرگوار تامل مختصری کرد و فرمود: "شما برای خدا از قم دست بکش و به مشهد برو، خداوند متعال می تواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند."🙏🏻
من در سخنان ایشان تاملی کردم. عجب حرفی است!👏🏻 انسان می تواند با خداوند معامله کند. با خودم گفتم برای خاطر خدا، پدرم را به مشهد می برم و همانجا میمانم، خداوند هم اگر اراده فرمود، می تواند دنیا و آخرت مرا از شهر قم به مشهد مقدس بیاورد.
تصمیم خود را گرفتم.😊 دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم یعنی کاملا راحت شدم و با حالت بشاش و آسودگی خاطر به منزل آمدم.😊
والدین من که چند روزی بود که مرا ناراحت میدیدند، از بشاش بودن من تعجب کردند.
به آنها گفتم: "من تصمیم گرفتم با شما به مشهد بیایم و آنجا بمانم. آنها اول باورشان نمیشد که من از قم دست بکشم، با آنها به مشهد مقدس رفتم و آنجا ماندم و خداوند متعال بعد از آن، توفیقات زیادی به ما داد و به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم.
اگر بنده در زندگی خود توفیقی داشتم اعتقادم این است که ناشی از همان بر و نیکی است به پدر و مادرم انجام داده ام.💕
✨✨✨✨✨
شهیدعارف کایدخورده قهرمان دوران
https://eitaa.com/shahiydarefkayedkhordeh