eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
26هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مهربان خدای من حال دلم هر چه باشد ، مطمئنم به شکرانه وجود تو ، ته قصه خوب است . به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح سه شنبه تون پُر برکت با ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ ای مردم! نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید. آیا جز خدا آفریننده ای هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست. -آیه ۳ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️✋ صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر به امیدی که جوابی زشمامی آید گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر ✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
تویی بهانه خورشید وقت تابیدن تویی بهانه باران برای باریدن! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح یک تذکر است تا بدانیم او گرداننده است و ما تنها مخلوقی که یک روز دیگر مهلت گرفته ایم... سلام بر مخلوقات خوب خدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
✾͜͡♥️• مقصر خودمانیم! که آدم شدن را ، وعده داده ایم... از رجب به شعبان،از شعبان به رمضان از رمضان به محرم،از محرم به فاطمیه و... کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد؟! این فرصت سه ماهِ رو از دست ندیم.. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهادی دادیم که فکر نمی کردم حاج قاسم قبول کند ولی قبول کرد! خاطره زیبای همسر یک شهید از محبت شهید سلیمانی به خانواده شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
یکی از ذکرهای اهل جهنم میدونید چیه از فردا، از شنبه، از ماه دیگه از... یهو چشم وا میکنه میبینه یکی میگه بلند بگو لااله الا الله رو دست گرفتنش دارن میبرنش 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفتاد_و_سه حامد ذوق من و عمه را که دید، خودش هم تصنعی خندید و نزد توی ذو
💔 - نظرت چی بود دربارش؟ دوست داشتی؟ کتاب را دوباره نگاه میکند و سر تکان میدهد: آره خیلی جالب بود برام؛ اینکه یکی به اون همه ثروت پشت پا بزنه و وسط ایتالیا مسلمون بشه. نگاهش را از کتاب برمیدارد و به صورتم دقیق میشود: ادواردو به چی رسید؟ چی پیدا کرد که توی خونواده آنیلی نبود؟ - خودشو پیدا کرد... ادواردو کاری رو کرد که هر آدمی باید بکنه! - چکار؟ - انتخاب بین حق و باطل... همه ما این امتحان و انتخابو داریم. لب هایش را روی هم فشار میدهد و شانه بالا می اندازد: این همه آدم توی دنیا بودن و هستن، اما همشون مثل ادواردو و امثال اون انتخاب نکردن! اصلا دغدغه انتخابی که میگی رو هم نداشتن! اصلا شاید سر این دوراهی ام قرار نگرفته باشن! چیزای خیلی جذابتری هست که دیگه لازم نباشه به دعوای حق و باطل فکر کنی... برای بدبخت بیچاره هام انقدر درد و مرض هست که نتونن به این چیزا فکر کنن! - میشه چندتا از اون چیزای جذاب یا بدبختیا رو مثال بزنی؟ - خونه، زندگی، خونواده، تفریح، پول، کار... خیلیا به نون شبشون محتاجن... همین که شکمشون سیر شه براشون کافیه! سرم را به کف دستم تکیه میدهم: خب بعدش؟ - بعدش چی؟ حرفش را تکرار میکنم: خونه، زندگی، خونواده، تفریح، پول، کار... کار کنن که زنده بمونن و شکمشون سیر بشه، تا کی؟ تا وقتی بمیرن؟ همین؟ یأس و درماندگی را در نگاهش میبینم: راستی چقدر زندگی مسخره ست! هم برای‌ بدبختا، هم‌ پولدارا! لبخندی بر لبانم مینشیند؛ به هدفم نزدیک شده ام: اگه همینجوری تعریفش کنی آره. مردمک چشمانش به سمتم برمیگردد، چقدر صورتش تکیده شده است! - تو چجوری تعریفش میکنی؟ به صندلی تکیه میدهم و میگویم: چرا من تعریف کنم؟ بذار کسی که خودش ساخته تعریفش کنه! بذار از کارش دفاع کنه! - کی؟ - خدا! یه طرفه نرو به قاضی... اینهمه داری به زندگی بد و بیراه میگی، یه کلمه بشنو ببین خدا چی میگه؟ میدانم وقتی اینطور نگاهم میکند، یعنی باید بیشتر توضیح دهم؛ قرآنی که از جمکران آورده ام را از کیفم در می آورم وبه‌طرفش‌میگیرم: دفاعیات‌ خدا و تعریفش از زندگی اینجا نوشته... این هفته گفتم این کتابو امانت بدم بهت. با تردید قرآن را میگیرد، اما نگاهش به من است. پوزخند میزند: میخوای چادریم کنی؟ میخندم: الان این وسط کی حرف از چادر و حجاب و اینا زد؟ دارد... ✍به قلم فاطمہ شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفتاد_و_چهار - نظرت چی بود دربارش؟ دوست داشتی؟ کتاب را دوباره نگاه میکند
💔 میگم این همه نظر صادق هدایت و نیچه رو درباره زندگی خوندی، نظر خدا رو هم بخون! نترس تاول نمیزنی!😉 همراهم زنگ میخورد، یعنی حامد پایین بیمارستان آمده دنبالم؛ صورت لاغر و رنگ پریده اش را میبوسم: میبینمت هفته دیگه ان شالله. - خداحافظ. - یا علی عزیزم! می دانم، کتابی بهتر از قرآن پیدا نمیکنم که بدهم بخواند، باید حرف های خدا را هم بشنود، بعد درباره زندگی قضاوت کند! باید اجازه دهم خدا خودش به یکتا بگوید که دوستش دارد... امیدوارم از روی آیه «أقَرب من حَبل الوَرید» چندبار بخواند. پیام می آید: گفتی ادواردو خودشو پیدا کرد، مگه گم شده بود؟ از روی سوال چندبار میخوانم، چه سوال سختی! توضیحش در پیامک سخت است، مخصوصا اگر بخواهی کمتر از اعتبارات کم شود و مجبور باشی همه حرفها را در یک پیام جا دهی؛ یعنی حدود 70 حرف! جوابی که در ذهنم آمده را چند بار سبک و سنگین می کنم، بعد مینویسم: اولا سلام، دوما اون چیزایی که همه ادواردو رو باهاش‌ میشناختن، اصل‌ نبودن، مخلفات بودن؛ ادواردو بین این مخلفات، اصلشو پیدا کرد. نگاه که میکنم از یک پیام بیشتر شده، کمی فاصله ها را حذف میکنم، درست نمیشود،☹️ بیخیال! در ادامه مینویسم: به سوره حشر رسیدی؟ و ارسال میکنم، به ثانیه نرسیده جواب می آید: منظورتو از مخلفات نمی فهمم! نه هنوز نرسیدم... این که رمان نیست تندتند بخونمش... تازه رسیدم به نساء. چطور؟ نه، دیگر نمیشود پیامکی حرف بزنیم، پیام میدهم: اینا از حیطه پیامک خارجه! مینویسد: همین الان میشه بزنگم؟ اگه کار نداری! - خواهش میکنم! هنوز پیام نرسیده که زنگ میزند، سلام کرده و نکرده میگوید: منظورت‌ از مخلفات چیه؟ حرف را در ذهنم ورز میدهم: ببینم، خود تو چیه؟ کجاست؟ - امممم.... خودم... نمیدونم... قلبم... قلب توئه! اونی که قلب مالشه، اون کجاست؟ - نه اون که... - چه میدونم... بدنم! - نه نشد! اون که بدن توئه! خودت! خود خودت! - فکر م! - اونم فکر توئه نه‌ خودت! تو کی‌هستی؟ دارد... ✍به قلم فاطمہ شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفتاد_و_پنج میگم این همه نظرصادق هدایت و نیچه رو درباره زندگی خوندی، ن
💔 کمی خسته شده که صدایش را بالاتر میبرد: من خودمم! من منم! من حرف میزنم، فکر میکنم، راه میرم! من منم! به جایی که میخواستم رسیدم؛💪 از اینجا به بعد را باید بیشتر دقت کنم: آفرین. پس تو نه لباسی، نه غذایی، نه پولی، نه بدنی... تو خودتی! ادواردو همین خودش رو پیدا کرد... کسی که خودشو پیدا کنه خداشو هم پیدا میکنه! سوره حشر فرموده هرکی خودشو فراموش کنه خدا رو هم یادش میره! ادواردو خودشو فراموش نکرد، فهمید حقیقت غیر از اون ثروت افسانه ای و عشق و حاله! همین! صدای نفس هایش را میشنوم؛ شاید کمی سنگین بوده برایش، بعد از تاخیری چند ثانیه ای میگوید: پس چطور بفهمم کی ام؟ - ببین خدا چطور معرفیت کرده؟ مطمئن باش همونی. خدا هم گفته انسان چیه، هم دستورالعمل شو داده. باز هم جواب نمیدهد. میگویم: میدونی... گاهی انقدر این مخلفات روی خود ما ر و می پوشونه که باید یکی بیاد کنارشون بزنه تا خودمون پیدا شیم؛ قرآن کارش همینه! - دقیقتر بگو! - وقتی قرآن میگه: زندگی دنیا بازیچه ست، بعد یه جای دیگه میگه ما آدمو برای بازیچه نیافریدیم، این یعنی چی؟ یعنی دلیل اینکه خودمونو گم میکنیم اینه که مشغول بازی میشیم! - منظورت اینه که دنیا بازیه؟ - زینتای دنیا بازیه؛ ولی دنیا جای امتحانه؛ اینکه ببینن تو سرت به بازی گرم میشه یا حواست به حساب و کتابت هست؟ - آخه کجاش بازیه؟ اینکه آدم یه زندگی مرفه داشته باشه، مسافرتای باحال بره، خوشگل باشه، مشهور باشه... اینا به نظر من جدی اند! ولی اینکه آدم دلشو به اعتقاداتش خوش کنه یکم بچه‌گانه ست، این عقاید برای کسی نون و آب نمیشه! شاید یکم آدمو آروم کنه ولی زندگی نمیشه! حرفم را کمی مزمزه میکنم و جواب میدهم: بازی یعنی چی؟ ویژگی بازی چیه؟ - امممم... مثلا جدی نیست... تموم میشه و وقتی تموم شد تاثیری برای آدم نداره. -آفرین... حالا فرض کن یه بازیگر یا خواننده معروف و خوش قیافه‌ای...خونه و زندگی لوکسم داری... همه چیزایی که گفتی... تهش چی میشه؟ - خب خوش میگذرونم دیگه! - بعدش؟ - بعدی نداره! عشق و حاله! لابد میخوای نتیجه بگیری که بعدش میمیرن و تموم؟ - مال‌ و اموالشون‌ که‌ خیلی‌ جدی‌ بود،نمی تونن با خودشون ببرن! میمونه دست وارثشون؛ تیپ و قیافه شونم به دو روز نکشیده میپوسه، بو میگیره و حال همه ازشون بهم میخوره! شهرت شونم که اون دنیا به کار نمیاد! دیدی... مثل بازی! تموم شد و به هیچ دردی نخورد! آه میکشد . بعد از چند ثانیه میگوید: یعنی میگی اینا مخلفاتن؟ - اوهوم. اما عقاید و اعمال آدم، چیزایین که به روح گره میخورن، و تنها چیزایی که میمونن برات؛ حالا به نظرت کدومش بازیه؟ میخواهم بحث را جمع کنم؛ تا همینجا هم کافیست، او هم خسته شده، یادم باشد بعداً برایش از مولایش بگویم... دارد... ✍به قلم فاطمہ شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌺[*شهید عظیم ثابت قدم *]🌺 شهید عظیم ثابت‏ قدم هفدهم بهمن‌ماه ۱۳۳۲ش در شهر زنجان چشم به جهان هستی گشود. کودکی او در جمع خانواده‌ای متدین سپری گشت و در سن هفت سالگی همانند دیگر کودکان زادگاهش به مدرسه رفت تا توشه‌ای از علم روز بردارد و توانست تا پایان سال پنجم دبستان تحصیل کند. 🌺او بعد از اتمام خدمت نظام‌ وظیفه در سال ۱۳۵۴ش به استخدام شرکت مخابرات درآمد و به ‏عنوان مسئول تلفن همگانی در اداره‌ کل ناحیه‌ پنج مشغول به کار گردید. 🌺عظیم در سال ۱۳۵۶ش همراه و همسفر خود را یافت و صاحب دو فرزند شد. او در جریان مبارزات انقلابی ملت غیور ایران، به خیل عظیم تظاهرکنندگان پیوست. به ‏دنبال پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در انجمن‌های اسلامی به فعالیت فرهنگی پرداخت. 🌺شش ماه بعد از آغاز جنگ تحمیلی، داوطلبانه به جبهه جنوب اعزام گردید و بعد از پنج ماه مبارزه، از ناحیه‌ چشم مجروح شد. ده روز در بیمارستان اهواز بود و بیست روز در تهران در بیمارستان ۵۰۲ ارتش بستری گردید و سلامتی خود را بازیافت. 🌺اما از جبهه ‏های پیکار حق علیه باطل غافل نگردید تا این‌که سرانجام در تاریخ بیست و هشتم بهمن‏ ماه سال ۱۳۶۴ هجری شمسی در سن سی و دو سالگی طی عملیات والفجر ۸ در منطقه‌ فاو ، شربت شیرین شهادت را نوشید و در بهشت برین مأوا گزید. تاریخ شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ‏خدایا ببخش که مواظب خودمون نبودیم... ظَلَمْتُ نَفْسي💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 [*شهید عظیم ثابت قدم *] او جوانمردي پاكدل و ايثارگر و با شهامت بود👌 بعد از انقلاب در سفر به مكه او عكس امام خميني را در  زير لباس عربي خود پنهان کرده و در عربستان پخش مي نمود پليس از دست او عاجز شده بود و چند مرتبه در حين پخش عكس و اعلاميه نزدیک بود دستگیر شود سالروز شهادت🥀 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کسانی که می‌خواهند ضیوف الرحمن بشوند، باید دو نوع مراقبت داشته باشند... 🌷رجب ماه آمادگی برای ماه مبارک رمضان 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
رفقا..!! مِهرِ امام حسین رو بپاشید به زخمهای زندگیتون خشک میکنه ریشه هرچی درد و غمِ روحیه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
❁﷽❁ ❣ ❣🍃 اصلا تمام هفتہ‌ے ماها بنام توسٺ جمعہ فرق ندارد براے ما اصلا قرار ماسٺ بمیریم، در رهٺ گر این فراق، جان بگذارد براے ما 💛🍃 🍃🌹🍃🌹
خونه تکونی دل خیلی مهم تر از خونه تکونی قبل عیده یه لیست تو دستمونه با خودمون میگیم هرچی نیاز بود رو برا عید خریدیم! فقط چند قلم دیگ مونده که باید حتما بخریم خونه رو یه دور دیگ باید گردگیری کنیم، کلی کار رو سرمون ریخته دلتو چیکار کردی عزیز دل؟! ریختیم بیرون هرچی که ازارمون میداد؟! ریختیم بیرون کینه ها رو... حسادت ها رو؟! ناامیدی ها رو؟! گرد غربت و قهر با خدا رو گرفتیم؟! مهربونی و عفو و بخشش و سخاوت و تو قلبمون چیدیم؟! دکوراسیون دلتو عوض کن فدات بشم! این یه سالو هرطور گذروندی دیگ تموم شد، الان باید بهتر شد برا خوب تر شدن باید جهاد کرد، جهاد با دلت! جهاد با هوای نفست! جهاد با هرکی و هرچی که تو رو از خدا دور کرده و میکنه! جهاد با خواسته های آبکی دلت... سخته ولی میشه... فرمود لا یکلف الله نفس الا وسعها... خدا به اندازه ی زور و توانت ازت مهربونی میخواد! خدا مهربونیاتو زیادش میکنه... تو یه قدم بیا، خدا ده قدم میاد🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" شھید آوینے " ‌این جوانان ما به راه‌های آسمـانی آشنــا ترنـــدتا به راه‌های زمینی ... . . . 📎پ ن : صحبتهای شنیدنی و دعاهای مدافع حرم در ششم بهمن ماه ۱۳۹۴ درحرم مطهرامام رضا(ع) ... 😭 👌 📿 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🎥عشق بازی دو شهید مدافع حرم ... قسمت های شنیدنی از وصیت نامه دو شهید مدافع حرم به روایت سید حسین آقامیری 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸لحظه شهادت سردار اسلام حاج جعفر جنگروی از زبان همرزمان شهید : حاج جعفر همانند مادرشان حضرت زهرا(س) پهلویشان شکافته شد و به حالت سجده بر زمین افتاد... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 چون کنم یاد تو ، نوری با من است غایبی ، اما حضورت با من است درد دلها میکنم با “عکس” تو وه عجب “سنگ صبوری” با من است ! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ ؛ رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ ؛ به نام پروردگار روشنى و تاریكى پروردگار تحیت و سلام به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹