سلامی به قشنگی بهشت
سلامی به زیبایی
گلهای آفتاب گردان
سلامی بمحکمی پیوندقلبها و
سلامی که یادآورخوبی است
سلام گلهای باوفا
صبحتون بخیر وزیبا🌹❄️
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
••••
دَر شڪست...
پهلو شڪست...
حرمت شڪست...
اما #مقاومت ِ فاطمه«س» نشڪست!
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت و پنجم : روزهای آخر
✔️راوی : علی صادقی ، علی مقدم
🔸آخر آذر ماه بود، با ابراهيم برگشتيم تهران. در عين خستگي خيلي خوشحال بود.
ميگفت: هيچ شهيد يا مجروحي در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم.
بعد گفت: امشب چقدر چشم هاي منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش براي ما هم هست.
من بلافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا ميكني كه گمنام باشي؟!
🔸منتظر اين سؤال نبود. لحظه اي سكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتي گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم! ولي باز جوابي را كه ميخواستم نگفت.
چند هفته اي با ابراهيم در تهران مانديم.
بعد از عمليات و مريضي ابراهيم، هر شب بچه ها پيش ابراهيم هستند. هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچه هاي هيئتي و رزمنده است.
٭٭٭
🔸دي ماه بود. حال و هواي ابراهيم خيلي با قبل فرق كرده، ديگر از آن حرف هاي عوامانه و شوخي ها كمتر ديده ميشد!
اكثر بچه ها او را شيخ ابراهيم صدا مي زنند.
ابراهيم محاسنش را كوتاه كرده، اما با اين حال، نورانيت چهره اش مثل قبل است.
آرزوي شهادت كه آرزوي همه بچه ها بود، براي ابراهيم حالت ديگري داشت.
در تاريكي شب با هم قدم ميزديم، پرسيدم: آرزوي شما شهادته، درسته؟!
🔸خنديد، بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذره اي از آرزوي من است، من ميخواهم چيزي از من نماند، مثل ارباب بی كفن حسين (علیه السلام) قطعه قطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم ميخواهد گمنام بمانم.
دليل اين حرفش را قبلاً شنيده بودم.
ميگفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نميخواهم مزار داشته باشم.
بعد رفتيم زورخانه، همه بچه ها را براي ناهار فردا دعوت كرد.
فردا ظهر رفتيم منزلشان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهيم را فرستاديم جلو، در نماز حالت عجيبي داشت.
انگار كه در اين دنيا نبود! تمام وجودش در ملكوت سير ميكرد!
🔸بعد از نماز با صداي زيبا دعاي فرج را زمزمه كرد.
يكي از رفقا برگشت به من گفت: ابراهيم خيلي عجيب شده، تا حالا نديده بودم اينطور در نماز اشك بريزه!
در هيئت، توسل ابراهيم به حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بود. در ادامه مي گفت: به ياد همه شهداي گمنام كه مثل مادر سادات قبر و نشاني ندارند، هميشه در هيئت از جبهه ها و رزمنده ها ياد ميكرد.
٭٭٭
🔸اواسط بهمن بود، ساعت نه شب، يكي تو كوچه داد زد: حاج علي خونه اي؟!
آمدم لب پنجره، ابراهيم و علي نصرالله با موتور داخل كوچه بودند، خوشحال شدم و آمدم دم در.
ابراهيم و بعد هم علي را بغل كردم و بوسيدم. داخل خانه آمديم.
هوا خيلي سرد بود. من تنها بودم. گفتم: شام خورديد؟ ابراهيم گفت: نه، زحمت نكش.
گفتم: تعارف نكن، تخم مرغ درست ميكنم. بعد هم شام مختصري را آماده كردم.
گفتم: امشب بچه هام نيستند، اگر كاري نداريد همين جا بمانيد، كرسي هم به راهه.
ابراهيم هم قبول كرد. بعد با خنده گفتم: داش ابرام توي اين سرما با شلوار كردي راه ميري؟! سردت نميشه؟!
او هم خنديد وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام كردم!
🔸بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زير كرسي! من هم با علي شروع به صحبت كردم.
نفهميدم ابراهيم خوابش برد يا نه، اما يكدفعه از چا پريد و به صورتم نگاه كرد و بي مقدمه گفت: حاج علي، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت مي بيني؟!
توقع اين سؤال را نداشتم. چند لحظه اي به صورت ابراهيم نگاه كردم و با آرامش گفتم: بعضي از بچه ها موقع شهادت حالت عجيبي دارند، اما ابرام جون، تو هميشه اين حالت رو داري!
سكوت فضاي اتاق را گرفت.
ابراهيم بلند شد و به علي گفت: پاشو، بايد سريع حركت كنيم. باتعجب گفتم: آقا ابرام كجا؟!
گفت: بايد سريع بريم مسجد. بعد شلوارهايش را پوشيد و با علی راه افتادند.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#روش_برخورد
🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»
🔻گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتشو رد میکنم شورای انقلاب.»
🔻با اصرار ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم.»
🔻رفتیم در خانه و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن قدر زیبا حرف میزد که من هم متاثر شدم.
🔻ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر میشه افراد رو اصلاح کرد.
🔻یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کنه.»
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
بترسیم
از دادگاهی
که قاضی آن
شاهد هم باشد
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🍃🍃خاصیت رفیق شهید🍃🍃
رفیق شهید یعنی:
تو اوج ناامیدی....
یه نفر پارتی بین توو خدابشه....
وجوری دستت رو بگیره....
که متوجه نشی:)
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
اذان ابراهیم هادی.mp3
زمان:
حجم:
5.58M
اذان شهید ابراهیم هادی
🍃🌹@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠حے علی الصلاة..💠
اذان بگو ابراهیم..
🌱خسته ام از دنیا..
از رنگ رنگ غریب و عجیب این دنیا،
با صدای طنین اندازت اذانی بگو؛
بگو که خدا غریب شده است در این دنیا..
بگو دین محمد، رسول خدا فراموش شده...
💠حے علی خیر العمل...💠
اذان بگو ابراهیم..
دلم پر از درد است..
اذان بگو ای ندای زنده شدن دلهای خاموش...
اذان بگو ابراهیم ..
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
لذت زندگی به بندگی
و لذت بندگی با #شهادت
کامل میشود....🕊
اللهم الرزقنا شهادت...💔
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے 🌷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔴شهید همت: هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است.
مکر و حیله دشمن و شبکه نفوذش در داخل را دیدید؟سپهبد قاسم سلیمانی را با ترور فیزیکی حذف کردند و حالا بدنبال حذف سردار حاجی زاده با توطئه پیچیده شبکه نفوذ منافقین نام آشنا و غربگرایان در داخل هستند....
آنقدر فراموشکار نیستیم که یادمان رفته باشد جماعت غربگرا بدنبال برجام ۲ و ۳ بودند. یکی برای مهار نفوذ منطقه ای و دیگری برای مهار قدرت موشکی جمهوری اسلامی بود و حالا هر دو پروژه در حال اجراست....
#سردار_حاجی_زاده
#سپهبد_قاسم_سلیمانی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❖﷽❖
▪️همہ مدیون تو هستند #الهےمادر
🌾سایہاٺ ڪم نشود ازسر این نوڪرها
▪️من از این سوختنٺ پاے علے فهمیدم
🌾فاطمہ هسٺ فقط یاور #بےیاورها
#ایام_فاطمیه💔
#تسلیٺ🏴
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi