🌹#با_شهدا|شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
✍️ یادت باشه
▫️شب آخر به همسرم گفتم: نمیدونم زمان عملیات چه شبی است؛ اما بشین تا برات حنا ببندم، روی مبل نشست و موها، محاسن و پاهایش را حنا بستم. تا صبح خوابم نمیبرد و به همسرم که خوابیده بود، نگاه میکردم. صبح صبحانه آماده کردم و وقت رفتن سه بار در کوچه به پشت سرش نگاه کرد، چهره خندانش را هیچ وقت فراموش نمیکنم... روش نمیشد پیش دوستانش بگه دوستت دارم گفت من بهت میگم یادت باشه تو هم یادت بیوفته که دوست دارم موقع اعزام از پلهها پایین میرفت و هی میگفت: یادت باشه.
📚 راوی: همسرشهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
14.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
🎥بیانات آیت الله جوادی آملی همراه با اشک:
"شما قبرهای #شهدای_گمنام را رفتید دیدید یا نه، اگر یك وقت فرصت كردید، آن الواح مزار این شهدای گمنام را بخوانید، ببینید كه روی این لوح ها چه نوشتند؛ شعری معروف است كه
گر بشكافی هنوز خاك شهیدان عشق ٭٭٭ آید از آن کشتگان زمزمه دوست دوست
ولی وقتی شهدای گمنام آمدند، روی قبر و الواح مزار این #شهدای_گمنام، این چنین نوشته شد: «آید از آن كشتگان زمزمه یا حسین»؛
اینها به خدا راست است! «آید از آن كشتگان زمزمه یا حسین». ما با اینها زنده هستیم، اینها را فراموش نكنیم."
💐شادی ارواح مطهر شهدای دفاع مقدس فاتحه ای همراه با صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داداش
با خودت رو راست باش...
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
به #حاج_قاسم گفتم:
تو ماشاءالله رشیدی، کنار قبر یوسف اللهی یک ذره است، خب جایت نمیشود!!
گفت: از من گفتن بود...
وقتی شهید شد و دستی ازش ماند، فهمیدم چه میگوید...
راوی: یوسف افضلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
بارون میاد سوره تکاثر بخونید گناهاتونو بشوره ببره...
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀برای یکبارهم که شده به خواب من بیا
#عشق همیشگیم ، رفیق بی ریاء
هرچی که تو بگی قبول...🍃
#شهید_گمنام
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 "مداحی برای خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها)" با صدای دل انگیز "شهید ابراهیم هادی" 🌸🍃
🌷یادش با ذکر #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#آجرڪاللهیابقیةالله🥀
بشڪند پای ڪسی که لگدش سنگین بود
تا ڪہ زد سلسله ي #آلعبا ریخٺ بهم
ثلث ساداٺ ميان در و ديوار افتاد
نسل ساداٺ بہ يك ضربہ ي پا ریخٺ بهم
#یاصدیقهالشهیده💔🥀
#ایامفاطمیه💔🥀
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂﷽🍂
✅چرا تاریخ شهادت و ولادت حضرت صدیقه طاهره در تاریخ گم است...
🔔استاد رائفی پور
🍃🖤🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✨﷽✨
🌹شهید ابراهیم هادی🌹
✅خواب حضرت زهرا س
👈پائيز سال شصت و يك بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اينبار نَقل همه مجالس توسلهای ابراهيم به حضرت زهرا (س) بود، هر جا ميرفتيم حرف از ابراهيم بود. خيلي از بچهها داستانها و حماسهآفرينيهاي اون رو توي عملياتها تعريف ميكردن كه همه اونها با توسل به حضرت صديقه طاهره(س) انجام شده بود. به منطقه سوماركه رفتيم و به هر سنگري که سر ميزديم از ابراهيم ميخواستن كه براي اونها مداحي كنه و از حضرت زهرا (س) بخوانه. شب در جمع بچههاي يكي ازگردانها شروع به مداحي كرد صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شوخي ميكردن و صداش رو تقليد ميكردن وچيزهائي ميگفتن كه خيلي ناراحت شد. ابراهيم عصباني شد و ميگفت:"من مهم نيستم، اينا مجلس حضرت رو شوخي گرفتن. براي همين ديگه مداحي نميكنم". هر چه ميگفتم: "آقا ابرام، حرف بچهها رو به دل نگير، تو كار خودت رو بكن"، بيفايده بود آخر شب هم كه برگشتيم مقر، قسم خورد كه :"ديگه مداحي نميكنم". ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح متوجه شدم كه كسي دستم را تكان ميدهد. چشمانم را به سختي باز كردم. چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود. من رو صدا زد و گفت: "پاشو الان موقع اذانه" من هم بلند شدم. با خودم گفتم: "اين بابا انگار نميدونه خستگي يعني چي؟" البته ميدونستم كه او هر ساعتي هم بخوابه ،قبل از اذان بيداره و مشغول نماز ميشه. ابراهيم بچههاي ديگه رو هم صدا زد و بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح رو به راه انداخت. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد و بعد هم مداحي حضرت زهرا(س). اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچهها را جاري كرد. من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم رو ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم، ولي چيزي نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچهها به سمت سومار برگشتيم. بین راه دائم در فكر كارهاي عيجب ابراهيم بودم. يكدفعه نگاه معنيداري به من كرد و گفت: "ميخواي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا روضه خوندم؟" گفتم: "خوب آره، شما ديشب قسم خوردي كه..." پريد تو حرفم و گفت: "چيزي كه بهت ميگم تا زندهام جايي نقل نكن". بعد ادامه داد:"ديشب خواب به چشمم نمياومد ولی نيمههاي شب كمي خوابم برد، يكدفعه ديدم وجود مطهرحضرت صديقه طاهره(س) تشريف آوردند و گفتند: "نگو نميخوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان" ديگه گريه امان صحبت كردن بهش نميداد. ابراهيم بعد از آن به مداحي كردن ادامه داد.
منبع سلام بر ابراهیم ص ۱۸۸_۱۸۹
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi