eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹تقدیم به دختران سرزمینم🌹 امروز روز عفاف و حجاب هست. تبریک میگیم به بانوان ایران این روز رو. ان شاءالله وارث خوبی برای ارثیه بی بی باشید. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
اهل دل که باشی دو چیز را خوب یاد می‌گیری، جدا شدن از زمین 🥀 پر کشیدن به آسمان 🕊 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‏یه زمانی هم بود همه هوای هم و داشتن آدمای اون موقع دِلای بزرگی داشتن... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#رمان_فنجانی_چای_با_خدا☕️ #قسمت_دهم مرد از بهشت می گفت... از وعده هایِ خدایی که قبولش نداشتم.. از م
☕️ و من گفتم... از تصمیمم برای وصل شدن به مسلمانهای جنگجو، از تسلیم تمام هستی ام برای داشتن برادر و مبارزه ای که برای رسیدن به دانیال؛ حاضر به قبولش بودم اما با پرواز هر جمله از دهانم، رنگ چشمان عثمان قرمز و قرمزتر میشد. و در آخر، فقط در سکوت نگاهم کرد. بی هیچ کلامی..😶 من عادت داشتم به چشمانِ پرحرف و زبان لال.. پس منتظر نشستم. تماشای باران از پشت شیشه چقدر دلچسب بود. یادم باشد وقتی دانیال را پیدا کردم، حتما او را در یک روز بارانی به اینجا بیاورم. قطرات باران مثل کودکی هام رویِ شیشه لیز میخورد و به سرعت سقوط میکردم.. چقدر بچه گی باید میکردم و نشد😔 جیغ دلخراشِ، پایه صندلی روی زمین و سپس کشیده شدن سریع و نامهربان بازویم توسط عثمان. عثمان مگر عصبانی هم میشد؟؟ کاپشن و کلاهم را به سمتم گرفت، پیش بندش را با عصبانیت روی میز پرت کرد و با اشاره به همکارش چیزی را فهماند (سارا بپوش بریم..) و من گیج (چی شده؟؟ کجا میخوای منو ببری؟؟)😰😨 بی هیچ حرفی با کلاه و شال، سرو گردنم را پوشاند و کشان کشان به بیرون برد. کمی ترسیدم پس تقلا جایز بود اما فایده ایی نداشت، دستان عثمان مانند فولاد دور بازوم گره شده بود. و من مانند جوجه اردکی کوچک در کنارگامهای بلندش میدویدم. بعد از مقداری پیاده روی، سوار تاکسی شدیم و من با ترس پرسیدم از جایی که میرویم و عثمان در سکوت فقط به رو به رویش خیره شد. بعد از مدتی در مقابل ساختمانی زشت و مهاجرنشین ایستادیم و من برای اولین بار به اندازه تمامِ نداشته هایم ترسیدم.. راستی من چقدر نداشته در کنارِ معدود داشته هایم، داشتم. از ترس، تمام بدنم میلرزید. عثمان بازویم را گرفت و با پوزخندی عصبی زیر گوشم زمزمه کرد: (نیم ساعت پیش یه سوپرمن رو به روم نشسته بود.. حالا چی شده؟؟😏 همینجوری میخوای تو مبارزشون شرکت کنی دختره ی احمق؟؟😒 کم کم عادت میکنی.. این تازه اولشه.. یادت رفته، منم یه مسلمونم😏..) راست میگفت و من ترسیدم.. دلم میخواست در دلم خدا را صدا بزنم ولی نه.. خدا، خدای همین مسلمانهاست.. پس تقلا کردم اما بی فایده بود و او کشان کشان مرا با خود همراه میکرد. اگر فریاد هم میزدم کسی به دادم نمیرسید.. آنجا دلها یخ زده بود.😔 از بین دندانهای قفل شده ام غریدم (شما مسلمونا همتون کثیفین؟؟ ازتون بدم میاد..) و او در سکوت مرا از پله های ساختمان نیمه مسکونی بالا میبرد. چرا فکر میکردم عثمان مهربان و ترسوست؟؟ نه نبود.. بعد از یک طبقه و گذشتن از راهرویی تهوع آور در مقابل دری ایستاد. محکمتر از قبل بازوم را فشرد و شمرده و آرام کلمات را کنار هم چید (یادمه نیم ساعته پیش تو حرفات میخواستی تمام هستی تو واسه داشتن دانیال بدی.. پس مثه دخترای خوب میری داخل و دهنتو میبندی.. میخوام مبارزه رو نشونت بدم☝️) و بی توجه به حالم چند ضربه به در زد. 📌ادامه دارد.. ✍نویسنده:زهرا اسعد بلند دوست 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سخنان بغض آلود همسر شهید مدافع حرم: ♨️بی حجابی و اهل فحشا بودن افتخار شده و کسی صدایش در نمی آید!! از زدن من تعجب می کنند!! «حضرت زهرا س شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم» ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
✨﷽✨ خیلے نگو من گناهکارم ... هے نگو من گنه کارم ... این را ادامه نده تا خودت هم به این یقین برسے ... روے صفات خوب و کارهاے خوبت کار کن تا روے اونها به یقین برسے ؛ معصیت را به یقین نرسان ؛ ایمان را به شک تبدیل نکن ... تاثیر زبان اینست که اگر چهار مرتبه بگویے بیچاره ام و عادت کنے ، اوضاع خیلے بے ریخت مے شود ... همیشه بگوییـد : الحـمدلله شکر خـدا بلکه بتوانے دلت را هم با زبانت همراه کنے اگر پکر هستے دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله ... آن وقت غمت را از بین مے برد ... " حـاج اسماعیل دولابے " 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بوی بهشت کربلا بوی محرمش میاد... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 خواهرم! حجابت را حفظ کن؛ چون عزت تو در حجاب است... همیشه زینب وار باشید 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌸 وصیتنامہ شهید 』 بہ خواهران: همیشہ این بیت شعر را بہ یاد آورید...↓ آن زمانے کہ"حضرت رقیہ س" خطاب بہ پدرش فرمودند: غصہ‌یِ حجابِ من را نخوری باباجان...! 『چادرم』 اما بہ سرم هست هنوز 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 💞 بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه ی حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمیکنی و امیدوار بودم که آن را می آمرزی، پس به آن اقدام کردم پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان! 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح را آغاز می کنیم با نام یگانه خدایی که در دلهای ماست و در اعماق وجودمان منزل دارد خدای عاشقی که هر روز عشق را می گستراند بر کل جهان به نام خدای همه 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
گفتم که خدایا مرادی بفرست       طوفان زدهام راه نجاتی بفرست فرمود که با زمزمه ی یا مهدی           نذر گل نرگس صلواتی بفرست اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi