eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
28.5هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهيم شروع به مداحي كرد، اما نه مثل هميشه، خيلي غريبانه روضه ميخواند و خودش اشك مي ريخت، روضه حضرت زينب(س) را شروع كرد، بعد هم شروع به سينه زني كرد، اولين بار بود كه اين بيت زيبا را مي شنيدم امان از دل زينب/ چه خون شد دل زينب بچه ها با سينه زني جواب مي دادند، بعد هم از اسارت حضرت زينب (س) و شهداي كربلا روضه خواند، در پايان هم گفت: بچه ها امشب يا به ديدار يار مي‌رسيد يا بايد مانند عمه سادات اسارت را تحمل كنيد و قهرمانانه مقاومت كنيد. عجيب بود كه تقريبا همه بچه هاي گردان كميل و حنظله كه ابراهيم برايشان روضه خواند يا شهيد شدند يا اسير" 🌷شهید 🌷
ایمان‌یک‌زن‌وقتی‌کامل‌می‌شود‌که..!💛 +شهید‌ابراهیم‌هادی 🌱 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️خوش آمدی شهید گمنام کشف پیکر مطهر شهید در عمق زمین ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ جزیره مجنون خیبر 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب المرجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مدینه وقتی که می‌رفتند دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد شاعر: ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
نه به خرید از دیجی کالا 🔔من دیجی کالا را از روی گوشی ام حذف کردم چون ⛔️توهین به حضرت زهرا،کشف حجاب کارکنانش و تشویق آنها،توهین به هویت زن ایرانی با فروش قلاده سگ، ترویج همجنسگرایی،عرضه زیر لیوانی تصویررهبری و..... ❌دیجی کالا یک مرکز فساد و تشویق گر علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی 🔔 علاوه بر حذف و عدم خرید از این مجموعه فاسد با شماره های زیر تماس گرفته و شکایات خود را به گوش مسئولین امر برسانید 👇👇 📌سازمان بازرسی کل کشور👇 02161361 02188341093 02121864444 info@136.ir 📌روابط عمومی دادستانی کل کشور 02133917006 📌اداره امور قضایی : 02138582298 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
😁لبخند خاطره ای منتشر نشده از شهید ابراهیم هادی با ابراهیم به دیدن یکی از رزمندگان ساکن روستای مسگر آباد تهران رفتیم. ما را به خانه اش دعوت کرد. یک سینی کاهو و شربت برای ما آورد. من خیلی مودبانه چند تا برگ کاهو برداشتم و آرام خوردم. ابراهیم گفت: خیلی با کلاسی. اینجوری که کاهو نمیخورن. راحت باش. بعد یک‌دسته کاهو را برداشت و خلاصه همه را توی دهانش فرو کرد. لپ های ابراهیم باد کرده بود و به زور میخواست کاهوها را بجود! همان موقع پدر دوست ما وارد شد. به احترام ایشان بلند شدیم و سلام کردیم. ابراهیم دست داد و دست دیگرش را جلوی دهانش گرفته بود. اما با هر جمله ای که می گفت مقداری از کاهوها بیرون می ریخت! وقتی بیرون آمدیم گفتم: راستی ابرام جون چه جوری باید کاهو خورد؟! خلاصه تا مدت ها یاد آن روز که می افتادیم حسابی می خندیدیم. ✅راوی: برادر علی صادقی از همرزمان شهید 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi