eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
34.9هزار عکس
35.1هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✿‍✵✨🍃💚❈﷽❈💚🍃✨✵✿‍ همهٔ امور دست مادر ماست! حجت الاسلام👇 🎙 🔊 🏴 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
✅ هنگامی که امیرالمومنین (علیه السلام ) به خواستگاری حضرت زهرا (سلام الله علیها )آمدند، حضرت زهرا (سلام الله علیها)به پدر عرض کردند: ◾️ اگر مهریه من هم درهم و دینار باشد چه فرقی با دختران دیگر دارم؟! از خدا می‌خواهم مهریه مرا شفاعت گنهکاران امت قرار دهد. 🔰 جبرئیل همان لحظه نازل شد. در دستش حریری بود که در آن نوشته‌ بود: 🔰 جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى شَفَاعَةَ أُمَّتِهِ الْعَاصِينَ. «خداوند، فاطمۀ زهرا دختر محمد مصطفی( صلی الله علیه وآله) را شفاعت گنهکاران امّت قرار داد». ◾️ (سلام الله علیها) نمود تا آن حریر در کفنش گذاشته شود و فرمود: 🌷 وقتی شوم این حریر را برمی‌دارم و گنهکاران امت پدرم را می‌کنم. 📚 اخبارالدُوَل، ج۱، 🇮🇷
کانال شهید ابراهیم هادی
معلوم میشه این جریان خیلی قویه... خب جناب ابوبکر از کجا به این نقطه رسیده؟! کلاس کار ابوبکر مال مکه
و اوج کلاس مکه ابوجهل بود و ابوسفیان!! ابوجهل سال دوم هجری تو جنگ بدر فاتحه اش خونده شد کشته شد اون صحبتی که این شخص با عبدالله مسعود(کسی که به درک واصلش کرد) داره نشون میده که چقدر کلاس کارش پایین بوده (ابوجهل تو جنگ بدر اومده بود، زخمی شد افتاد... عبدالله مسعود هم تو سپاه اسلام بود این عبدالله مسعود خیلی ضعیف بود، جونِ جنگیدن نداشت... ابزار جنگم نداشت وقتی می خواستن از مدینه بیان شمشیر نداشت هیچی نداشت توان چوب زدنم نداشت... به همسرش گفت: ما داریم میریم چیکار کنیم؟! گفت: این چاقویی که باهاش مثلاً نون خُرد میکنیم اینو ببر لااقل اون جا میخوای غنیمت بگیری بتونی طنابی رو پاره کنی... این با چاقوی آشپزخونه شون اومده بود...
وقتی رسید خب این دید یل ها و فلان... گفت خدایا ما ضعیفیم جون نداریم ولی می‌خوایم در راه تو یه کاری بکنیم تو قدرت داری، خبیث ترین اینا رو نصیب من کن من بکشمش تو که میتونی...!! جنگ مغلوبه شد... زخمی ها افتادن زمین این بین زخمی ها راه میرفت یهو چشمش افتاد به ابوجهل که زخمی افتاده رو زمین... این دو تا از مکه همدیگه رو می شناختن دیگه عبدالله مسعود برده ی سیاه بود اومد صاف نشست روی سینه ی ابوجهل... ابوجهل یهو چشماشو باز کرد دید اوه عبدالله مسعود گفت: هوی سیاه زاده خجالت نمیکشی رو سینه ی من نشستی؟! 😡 این خندید گفت: دیگه وقت این هارت و پورتها گذشته میبینی که چه وضعیتی داری😏 دید راست میگه گفت: عبدالله مسعود تو منو نکش!! گفت: چرا؟! گفت: آخه این خیلی واسه من کسر شأنه که بعداً بگن ابوجهل توسط عبدالله مسعود کشته شد...😐
گفت: آقا چی کار کنم؟! گفت: منو ول کن بذار یه علی ای، پیغمبری بیان منو بکشن که اقلاً واسه ما تو تاریخ یه شأنی باشه (کلاس فکرو ببینین کجاست) گفت: خودم باید بکشمت... گفت: خب حالا تو منو میخوای بکشی لااقل این کله ی منو یه جوری ببر که وقتی کله ها رو میچینن این کله ی من بالاتر از همشون قرار بگیره این اوج کار مکه اس، اوج کلاسشون اینه... عبدالله مسعود گفت: یه کله ای برات ببرم صداش در تاریخ بمونه... این ابوجهل قبل از اسلام اسمش ابوالحِکَم بود مشاور فرهنگی مکه بود... پیغمبر اکرم اسم ابوجهل رو بهش داد فرمودن این با این همه فهمی که داره منو قبول نمیکنه معلومه داره تجاهل میکنه... این یکیشون بود...
دومی هم ابوسفیان بود... این ابوسفیان در فتح مکه دیگه دید چاره ای نداره اومد مسلمان شد کلاس کار مکه اینا بودن ابوبکر تونسته در اسلام خودشو نفر دوم بعد از پیغمبر معرفی کنه و تا الان هم باقی مونده این کلاس کار به مکه نمیخوره این باید از یک آبشخور قوی پشتیبانی بشه مال جای دیگه باشه... اینو کی ساپورتش میکرد؟! این نیروی کی بود؟! از کجا اومده بود؟! به چه هدفی اومده بود؟!🤔 تمام نقطه بحث اینجاست که ایشون مال کلاس مکه نبود...
هیچ فرقی بین ابوبکر و ابوجهل نبوده!! یعنی چی هیچ فرقی نبوده؟! ابوجهل ویژگیش چی بود؟! این که پیغمبرو قبول نکرد ایمان نیاورد ابوبکرم عین ابوجهل یه ثانیه ام ایمان نیاورد به پیغمبر... به امام صادق علیه السلام گفتن آقا نظرتون راجع به ابوبکر چیه؟! فرمود برای یه لحظه هم به پیغمبر ایمان نیاورد... عجبا این عین ابوجهل برای یه لحظه هم به پیغمبر ایمان نیاورده ولی این نفر دوم اسلامه...🤔 اون ابوجهل اونجوری گور به گور شد... چرا؟! معلوم میشه بابا کلاس کار این با اینا فرق داشته کجا خونده؟! از کجا یاد گرفته بود؟!
این آقای ابوبکر نفوذی یهودی‌ها بود اینو اونا فرستاده بودن این تو مکتب اونا درس خونده بود یهودیا کیا هستن؟! یهودیا همونایی هستن که امروز دنیا رو میچرخونن این یهودیا از ظهور اسلام می ترسیدن خلاصه براتون میگم از ۴۰۰ سال قبل از اینکه پیغمبر ما به دنیا بیاد در برابر حرکت پیغمبر طراحی کردن... چی طراحی کردن؟! سه تا برنامه طراحی کردن یکی یکی یکی اینا رو براتون توضیح بدم تا متوجه بشید این ابوبکر کی بوده؟! و تاریخ چرا اینجوری شد؟! اوضاع دنیا چرا امروز اینجوریه؟! ترور چیه؟!
گفتن آقا با اطلاعاتی که داریم میگردیم پیدا میکنیم میکشیمش نمیزاریم به پیغمبری برسه خودش رو نه ها جَدِش رو... ببینید پیغمبر فرزند عبداللهِ، عبدالله فرزند عبدالمطلب، عبدالمطلب فرزند هاشم از این هاشم ما اطلاعات داریم قبر هاشم کجاست؟! هاشم اهل مکه بود تو مکه زندگی می کرد قبر ایشون کجاست؟! قبر این توی غزه ی فلسطینه این غزه رو امروز بهش میگن غزة الهاشم!! چرا میگن غزة الهاشم؟! چون قبر حضرت هاشم اونجاست اینجا رو به نام او می شناسن قبرش اونجا چیکار میکنه؟!🤔
بچه به دنیا میاد ۹ سال بچه رو پنهان نگه می دارن عموی این بچه نامش مُطلبِ برای تجارت می‌رفته مهمان همین خانه میشه تو مدینه... میبینه یه بچه توی این حیاط با بچه های دیگه کُشتی میگیره اونا رو میزنه، وقتی میزنه زمین میگه انا ابن هاشمی من بچه هاشمم... این براش سوال میشه!! میگه این بچه کیه؟! نمیگن... اصرار میکنه میگه بابا این چرا میگه هاشم؟!🤔 میگن این برادرزاده ی توئه!! برادر من یه بچه داره!! آره!! این ۹ سالشه؟!😳 بله قضیه رو میگن... میگه خب چرا به ما خبر ندادین؟! میگن وصیت خودشه این بچه رو هیشکی نمیدونه گفت: اگه یهودیا بفهمن میکشنش گفت: ما تو مکه میتونیم حفاظتش کنیم، ما اونجا قبیله داریم... بچه رو برداشت همراه خودش آورد مکه...
دیدن مُطلب یه بچه ۹ ساله آورده... مُطلب این کیه؟! گفت: برده اس تو مسیر شام از بازار برده فروشان خریدمش... معروف شد به برده ی مُطلب عبدالمُطلب به هیشکی هیچی نمیگه... این بچه بزرگ شد به حدود سن ۲۵ سالگی که رسید دیگه می تونست از خودش دفاع کنه گفت: آقا این برده من نیستا این برادر زاده منه!! یعنی چی؟! داستان رو گفت چون اسم دیگه ای نداشت این اسم روش موند عبدالمطلب رو نتونستن بِکُشن هاشم رو زدن ولی عبدالمطلب را نتونستن دیگه نمیشد بزنن... اومدن سراغ بچه ی عبدالمطلب عبدالله... این عبدالله پدر پیغمبر قبرش کجاست؟! تو مدینه اس این اهل مکه اس قبرش تو مدینه چیکار میکنه؟!🤔