eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
26.1هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای انکه خدای خویش خوانیم تو را طاعت به سزا کجا توانیم تو را گویند خدای را به حاجات بخوان حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و یکم : فقط برای خدا ✔️ راوی : یکی از دوستان شهید 🔸رفته بودم ديدن د
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و دوم : محضر بزرگان ✔️ راوی : امیر منجر 🔸سال اول جنگ بود. به مرخصي آمدم. با موتور از سمت ميدان سرآسياب به سمت ميدان خراسان در حرکت بوديم. ابراهيم عقب موتور نشسته بود. از خياباني رد شديم. ابراهيم يکدفعه گفت: امير وايسا! من هم سريع آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: چي شده؟! گفت: هيچي، اگر وقت داري بريم ديدن يه بنده خدا! من هم گفتم: باشه،کار خاصي ندارم. 🔸با ابراهيم داخل يك خانه شديم. چند بار ياالله گفت و وارد يك اتاق شديم.چند نفر نشسته بودند. پيرمردي با عباي مشکي بالاي مجلس بود. به همراه ابراهيم سام كرديم و درگوشه اتاق نشستيم. صحبت حاج آقا با يکي از جوانها تمام شد. 🔸ايشان رو کرد به ما و با چهر هاي خندان گفت: آقا ابراهيم راه گم کردي، چه عجب اينطر فها! ابراهيم سر به زير نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نميکنيم خدمت برسيم. همينطور که صحبت ميکردند فهميدم كه ايشان، ابراهيم را خوب ميشناسد.حاج آقا کمي با ديگران صحبت کرد. 🔸وقتي اتاق خالي شد رو کرد به ابراهيم و با لحني متواضعانه گفت: آقا ابراهيم ما رو يه كم نصيحت کن! ابراهيم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند كرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنيد. خواهش ميکنم اينطوري حرف نزنيد. بعد گفت: ما آمده بوديم شما را زيارت کنيم. انشاءالله در جلسه هفتگي خدمت ميرسيم. بعد بلند شديم، خداحافظي کرديم و بيرون رفتيم. 🔸در بين راه گفتم: ابرام جون، تو هم به اين بابا يه كم نصحيت ميکردي، ديگه سرخ و زرد شدن نداره! باعصبانيت پريد توي حرفم و گفت: چي ميگي امير جون، تو اصلاً اين آقا رو شناختي!؟ گفتم: نه، راستي کي بود !؟ جواب داد: اين آقا يکي از اولياي خداست. اما خيليها نميدانند. ايشون حاج ميرزا اسماعيل دولابي بودند.سالها گذشت تا مردم حاج آقاي دولابي را شناختند. تازه با خواندن كتاب طوبي محبت فهميدم که جمله ايشان به ابراهيم چه حرف بزرگي بوده. ٭٭٭ 🔸يكي از عملياتهاي مهم غرب كشور به پايان رسيد. پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام رفتند. با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد! رفتم و از او پرسيدم: چرا شما نرفتيد!؟ گفت: نميشه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند. گفتم: واقعاً به اين دليل نرفتي!؟ مكثي كرد وگفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نميخواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن. 🔸بعد ادامه داد: من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد. ابراهيم در مورد ولايت فقيه خيلي حساس بود . نظرات عجيبي هم در مورد امام داشت. ميگفت: در بين بزرگان و علماي قديم و جديد هيچ کس دل و جرأت امام را نداشته. هر وقت پيامي از امام راحل پخش ميشد، با دقت گوش ميکرد و ميگفت: اگر دنيا و آخرت ميخواهيم بايد حرفهاي امام را عمل کنيم. ابراهيم از همان جواني با بيشتر روحانيان محل نيز در ارتباط بود. 🔸زماني که علامه جعفري در محله ما زندگي مي کردند، از وجود ايشان بهره هاي فراواني برد. شهيدان آيت الله بهشتي و مطهري را هم الگويي كامل براي نسل جوان ميدانست. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
حبه نور✨ { لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا } خدا هی بهمون میگه عزیزم بسپارش به من... وکیلم؟! بعد ما ناز می‌کنیم بهش میگیم نه تو نمی‌تونی! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
اين‌جا بجُـز دوری تُ؛ چيزی به ما نزديكـ نيسـت... اللهم عجل لولیکـــ الفرج 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
سلام صبحتون بخیر♥️ لبتون گل چشماتون نور کامتون عسل لحنتون مهر حرفاتون غزل حستون عشق دلتون گرم حالتون خوبِ خوبِ خوب صبح زیباتون بخیر ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💕همیشه سخت ترین نقش به بهترین بازیگر داده می شود شاکی نباش شاید تو بهترین بازیگری ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠حاج حسین یکتا : 🍃برا خدا ناز کن؛ برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید! 🍃🌸حاج احمد کریمی تیر خورد، رسیدن بالاسرش گفت: من دلم نمیخواد شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟؟؟ گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری شهید بشم، من میخوام مثل اربابم ارباً اربا بشم... . 🍃🌸حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، علی آزاد پناه هم حرکت کرد. سه تایی با هم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده. همه‌ی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
⚜ هنگامیکه برای انسانها آرزوی سعادت میکنی نیروی درونت به تمامی انسانهای پاک طینت متصل میشود. برای هم دعای خیر کنیم آرزو میکنم که: مهر؛ برکت؛ عشق؛ محبت سلامتی همنشینتان باشند 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🍂 دربزرگراه زندگی،"راهت" "راحت" نخواهدبود! هر"چاله ای"، "چاره ای" به تو خواهد آموخت برای جلوگیری از پسرفت، "پس" باید رفت..!! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔴بعضی ها میگویند... ❗️چرا از رهبری میگویید؟ فقط از امام زمان بگویید! ✅بصیرت یعنی اینکه بدانی! تا حسین (ع) نیامده، ولی امر مسلم است مسلم زمان را تنها نگذاریم!? 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
﷽ 💖 در با قلب و زبان و حرکت های بدن مثل و و به خود تلقین کنیم که هیچ در برابر همه چیز حاضر است 💖 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
⚜ حتی اگر حق با تو بود! ▪️ مشاجره‌ها و نزاع‌ها، نور باطن را خاموش می‌کند. ▪️ بسیاری از بی‌حالی‌ها و عدم نشاط‌ ها به سبب مشاجره‌هاست. کافی است که چند پرخاش در منزل روی بدهد، برکات می‌رود. ▪️ حتی اگر حق هم با تو بود، مشاجره نکن؛ چون کدورت‌آور است. 📚 نکته‌ها از گفته‌ها، حجت الاسلام فاطمی‌نیا، ج۱، ص۸۸ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
چگونه بگذرم ... از سیم خاردارهای نَفْسی ؛ که شما را از من گرفته است باید گذشت از این دنیا به آسانی 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خدای مهربانم امروز هم هدایت، همراهی و حمایتهای مهربانانه ات را آرزومندیم. به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
یک حبه نور✨ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ وای به حال هر که عیبجو و طعنه زن باشد.. -آیه ۱ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
دور نیست آن روز که سخت حسرت بخوریم برای دعاهایی که نخواندیم و التماسی که نکردیم! دنیا عجیب رو به ویرانی گذاشته است، و رحم و مروّت به سرعت رو به فراموشی... و ما تیغِ برّانِ دعای مان در غلافِ غفلت! هنوز تصمیم نگرفته ایم طنابِ فراموشی وبی خیالی مان را از دستانِ پدرِ انسان و صاحبِ دنیا باز کنیم! العجل یا مولای یا صاحب الزمان 🍃 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خانه اےبسازید لبریز از آرامش دیوارهایش را باعشق پیرامونش را با آب زلال مهر و صلح منظره اش را با افکار سالم و سبز بیارایید زندگےفقط یک بار فرصت است دریابیدش... روزتون بر وفق مراد🌤 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و دوم : محضر بزرگان ✔️ راوی : امیر منجر 🔸سال اول جنگ بود. به مرخصي
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و سوم : زیارت ✔️ راوی : جبار ستوده ، مهدی فریدوند 🔸سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه اندرزگو به يكي از ارتفاعات در شمال منطقه گيلا نغرب رفتيم. صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه هاي مشرف به مرز قرار گرفتيم. پاسگاه مرزي در دست عراقيها بود. خودروهاي عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد ميكردند. 🔸ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها زيارت عاشورا خوانديم. بعد از آن در حالي كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه ميكردم گفتم: ابرام جون اين جاده مرزي رو ببين. عراقيها راحت تردد ميكنند. بعد با حسرت گفتم: يعني ميشه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهاي خودشون برن! 🔸ابراهيم انگار حواسش به حر فهاي من نبود. با نگاهش دوردستها را ميديد! لبخندي زد و گفت: چي ميگي! روزي مياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به كربلا سفر ميكنند! در مسير برگشت از بچه ها پرسيدم: اسم اين پاسگاه مرزي رو ميدونيد؟ يكي از بچه ها گفت: «مرز خسروي » 🔸بيست سال بعد به كربلا رفتيم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه ابراهيم بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود! گوئي ابراهيم را ميديدم كه ما را بدرقه ميكرد. آن ارتفاع درست روبروي منطقه مرزي خسروي قرار داشت. آن روز اتوبوسها به سمت مرز در حركت بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زيارت كربلا ميرفتند! 🔸هر زمان که تهران بوديم برنامه شبهاي جمعه آقا ابراهيم زيارت حضرت عبدالعظيم بود. ميگفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زيارتي آقا اباعبدالله است. همه اولياء و ملائك ميروند كربلا، ما هم جايي ميرويم كه اهل بيت گفته اند: ثواب زيارت كربلا را دارد. 🔸بعد هم دعاي كميل را در آنجا ميخواند. ساعت يك نيمه شب هم برميگشت . زماني هم كه برنامه بسيج راه اندازي شده بود از زيارت، مستقيماً مي آمد مسجد پيش بچه هاي بسيج. يك شب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما ابراهيم دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟ گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه شيخ صدوق را هم زيارت كنم. چون قديميهاي تهران ميگويند امام زمان شبهاي جمعه به زيارت مزار شيخ صدوق مي آيند. گفتم: خب چرا پياده اومدي!؟ جواب درستي نداد. گفتم: تو عجله داشتي كه زودتر بيائي مسجد، اما پياده آمدي، حتماً دليلي داشته؟! 🔸بعد از كلي سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يك آدم خيلي محتاج پيش من آمد، من دسته اسكناس توي جيبم را به آن آقا دادم. موقع سوار شدن به تاكسي ديدم پولي ندارم. براي همين پياده آمدم! ٭٭٭ 🔸اين اواخر هر هفته با هم ميرفتيم زيارت، نيمه هاي شب هم بهشت زهرا ، سر قبر شهدا. بعد، ابراهيم براي ما روضه ميخواند. بعضي شبها داخل قبر ميرفت. در همان حال دعاي كميل را با سوز و حال عجيبي ميخواند و گريه ميكرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مقصد نیست؛ راه است. مقصد خداست و شهادت معقولترین راه برای رسیدن به خداست. 🍁شهیدانه زندگی کن، تا شهید شوی🍁 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔰 حرف حساب روز در انتخاب واحد زندگی، «صداقت» پیش نیاز همه درسهاست. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مشکلات زندگی هر کسی به اندازه ظرفیتشه، به اندازه تحملشه... وقتی یکی از درداش واست میگه، نگو خوشی زده زیر دلش ... نگو اگه زندگی فلانی رو داشت چی کار می‌کرد. شاید اون درد یا اون مشکل کوچیک باشه، اما امونشو بریده که به زبون اومده ! وقتی یکی از درداش واست میگه، نگو چی بگم والا ... بگو: «می‌فهممت» درسته که نمی‌فهمی ... یعنی نمی‌تونی بفهمی دردی رو که تجربه نکردی ... ولی بگو می‌فهممت ! حداقل فکر میکنه تو هم اون درد رو داشتی و فقط خودش نیست که اون رو تجربه کرده. دلداری دادن که هیچ ، کاش حداقل یاد بگیریم چطوری به درد دل دیگران گوش کنیم ...! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi