eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ‌ ‌ دی ماه 1365 شلمچه، کربلای 5, سه راه شهادت آخرین لحظات زنده بودن یک رزمنده قبل از شهادتش🥀 به نظر شما این در آخرین لحظه حیات، کاغذ و قلم به دست گرفته تا چه بنویسد؟! برای کی بنویسد؟ فهرست اموال و دارایی‌ها؟ حسابهای بانکی؟ نشانی خانه های شخصی؟ حقوقهای نجومی؟ اظهارنامه مالیاتی؟ شما چی فکر می کنید؟ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفدهم کتاب فروشی عمو همیشه جدیدترین کتاب ها را دارد و یکی از جاهایی است
💔 خانم رسولی قبل از اینکه جوابی به آقای حامد بدهد ، چشمش به من می افتد و خشکش می زند ؛با لبخندی تصنعی می آید طرفم: عه حورا جان! شما که با عمو هماهنگ نکرده بودی و اومدی این جا ! سعی میکنم تعجبم را پشت لبخند پنهان کنم: -اولا سلام ،دوماً چی شده؟ چه خبره؟ -سلام ، هیچی عزیزم، بیا اینور یه چایی بخور تا عموت بیان. و تعارفم می کند پشت پیش خوان تنه ام را بر می گردانم تا "آقا حامد" را ببینم ، جوانی است با تیپ و ظاهر مذهبی و شدیداً آشنا ، به ذهنم فشار می آورم که بشناسمش ، می رود پشت قفسه ها و درست صورتش را نمی بینم . عمو که می رسد با خبر از ماجرای امروز ، به سلامی دست و پاشکسته بسنده می کند و می رود که با آقا حامد صحبت کند ، صدای زمزمه اشان از پشت قفسه ها می آید: -حاجی ! زشته به خدا! ظاهرشون، رفتارشون، نمادهایی که روی لباساشونه ، پوسترایی که به در و دیوار می چسبونن... من که بدنمیگم! نمی خوام زیر آب بزنم ! یه تذکره فقط ! -خب شمام یکم مراعات کن گل پسر ، می دونم چی میگیا، ولی... چی بگم والا. -حاجی شما که خودت اهل دلی ، مگه نمیگی اینجام میدون جنگه ؟ حداقل بزار فقط میدون جنگ فرهنگی باشه، دیگه میدون جنگ با شیطان رجیم نشه! عمو فقط آه می کشد ، حامد می گوید : الانم من تذکرم رو دادم ، اگه فکر می کنید اینا دخالته و خوب نیست ، باشه ! من وظیفمو انجام دادم ، دیگه مزاحمتون نمیشم... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هجدهم خانم رسولی قبل از اینکه جوابی به آقای حامد بدهد ، چشمش به من می اف
💔 زحمتو کم میکنم ، حداقل اینم سهم ما بچه سهمیه ایا از دنیاس ! سهمیه فحش و تهمت داریم فقط!... به اینجای بحثشان که می رسد دیگه طاقت نمی آورم و می روم جلو که بپرسم چه خبر است؛ به پشت قفسه می رسم و با صدای بلند می پرسم : عمو چه خبره اینجا؟! عمو با دیدنم دست پاچه می شود و حامد برمیگردد ، یک لحظه ناخواسته نگاهمان باهم گره می خورد ، اما او سریع نگاهش را می دزدد و گویا بخواهد از من فرار کند ، زیر لب "با اجازه ای"می گوید و می رود ، عمو نمی داند دنبالش برود یا بماند و برای من توضیح بدهد حامد سریع از کنارم رد می شود و از در بیرون می زند ؛ با چشم دنبالش می کنم، سوار موتور می شود و راه می افتد ، عمو دنبالش می دود: -آقا حامد، وایسا ،پسرم. متحیر ایستاده ام منتظر توضیح عمو ، وقتی عمو از برگرداندن حامد ناامید می شود و داخل کتاب فروشی بر می گردد، بی درنگ می پرسم: چه خبر بود عمو؟؟ عمو سعی دارد خود را عادی جلوه دهد و نگاهش را از من پنهان کند: هیچی عمو.... یه اختلاف عقیده کوچولو بود! بیشتر نمی پرسم چون میدانم غیر از این جوابی نمی گیرم ، اما آن جوان ... خودش بود! همان که آن شب هم به دادم رسید! چرا زودتر نفهمیدم ؟! چه نگاهش آشنا بود برایم ، مطمئنم جای دیگری هم اورا دیده ام ، چرا عمو نمی خواست اورا ببینم؟ چرا؟ چرا؟چرا؟ خسته از جست وجوی بی نتیجه ، می رسم به خانه عمو ، دلم نمیخواهد سربار باشم، کارهای پذیرش حوزه را انجام داده ام ولی هنوز نمی دانم کجا باید اقامت کنم..... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_پنجم پيش از او يك خواستگار ديگر
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 مرد وقتي از پله ي اتوبوس پايش را پايين گذاشت ، فهميد كه نيامده تا برگردد. بلیطي كه او براي جنگ گرفته بود يك طرفه بود . سپاه قم و شهر و پدر و مادرش رارها كرده بود و مثل يك نيروي معمولي آمده بود جهبه . هواي داغ اهواز را به سينه كشيد .بوي باروت مي آمد . خوش حال شد . توي سرماي جبهه هاي غرب هيچ بويي واضح نبود . چند تا از بهترين رفيق هايش را در غرب جا گذاشته بود و الان برف سنگ قبرشان را سفيد كرده بود . در دنيا مالك هيچ چيز غير از لباس سبز سپاهش نبود كه آن هم تنش بود . هنوز سال هاي اول جنگ بود . جنگ بيش تر مثل فيلم هاي آرتيستي بود تا جنگ واقعي . آدم هايي كه آمده بودند هيچ كدام تا به حال يك جنگ درست و حسابي نديده بودند . همين بچه هاي معمولي كوچه و خيابان هاي شهرهاي مختلف بودند كه عزيز ترين چيزشان را ، جانشان را سر دست گرفته بودند و به جبهه آمده بودند ادامه دارد... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_ششم مرد وقتي از پله ي اتوبوس پ
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 حسن باقري زود فهميد كه اين جوان تازه وارد قمي خيلي بيش تر از يك نيروي معمولي مي تواند به كار بيايد . جسور ، باهوش ، تيز بين و چه كاري براي چنين آدمي بهتر از شناسايي . مهدي زين الدين و يك موتور و دوربين و يك دشت پهن. همين كه بفهمدعراقي ها از كدام طرف و با چه استعدادي مي خواهند حمله كنند و به فرمانده هايش گزارش بدهد كلي كار بود . ولي او شب ها كه بي كار مي شد تا ديروقت مي نشست و طرح و كالك هاي منطقه را بررسي مي كرد . دوباره فردا . عراقي ها هنوز به فكر استتار و اين حرف ها نبودند . تانك هايشان را راحت مي شمرد . خودشان را ديد مي زد . توي خاك ما بودند و سر راهشان همه ي روستايي هاي اطراف فرار كرده بودند . هم شناسايي بود ، هم گردش . شناسايي ، حتا مي گويد نيروهايي كه ديده شيعه بوده اند يا سني . و او همه ي اين ها را داشت . ادامه دارد... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
♦️🍃بعد از معراج تا خاکسپاری فقط رادیدم.موقع تشییع خیلی سریع حرکت می کردند.پشت تابوتش که راه می رفتم؛زمزمه می کردم: ای ڪاروان آهسته ران،آرام جانم می رود!!!😢 شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی🕊 بخشی از کتاب"قصه ی دلبری"به روایت مرجان دُرعلی (همسرشهید)🌹 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
📸سیزده شهید مدافع حرمی که در 21 دی ماه به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. 🔆امروز 21 دی ماه 1399 🕊شهید جستجوگرنور و مدافع حرم فرزاد زنگنه 🕊شهیدمدافع حرم حسین امیدواری 🕊شهیدمدافع حرم مصطفی چگینی 🕊شهیدمدافع حرم امیر علی محمدیان 🕊شهیدمدافع حرم مجید قربانخانی 🕊شهیدمدافع حرم مرتضی کریمی 🕊شهیدمدافع حرم عباس آسمیه 🕊شهیدمدافع حرم محمد آژند 🕊شهیدمدافع حرم میثم نظری 🕊شهیدمدافع حرم رضا عباسی 🕊شهیدمدافع حرم علیرضا مرادی 🕊شهیدمدافع حرم مهدی حیدری 🕊شهیدمدافع حرم محمد اینانلو 🕊شهیدمدافع حرم عباس آبیاری 🕊سالروز شهادت دانشمند هسته ای " مصطفی احمدی روشن " 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 . میگـفت..، خدایا انقدر بهمون مشغله بده که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! :) 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞گفتاری شنیدنی از در مورد تفاوت فاطمیه با محرم.. . 👈حتما گوش کنید و نشر دهید.. . 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
تنهاییت رو بده دست ، اون بلده کنه ؛ الا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ ... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi