#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حسین_قُجه_ای
فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر 27 محمد رسول الله (صلیالله)
حسین در کردستان فرمانده محور دزلی بود، همیشه کوملهها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربههای زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند.
یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کوملهها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمیآورد.
به او گفت: حالا من با تو چکار کنم؟
کومله در جواب گفت: نمیدانم، من اسیر شما هستم.
حسین گفت: اگر من اسیر بودم، با من چه میکردی؟
کومله گفت: تو را تحویل دوستانم میدادم و ۲۰هزار تومان جایزه میگرفتم.
حسین گفت: اما من تو را آزاد میکنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد.
آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کوملهها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد، آنها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
.
📌 وقتی شهید مصیب مجیدی "اشک" را راهکار شهادت به شهید چیت سازان معرفی کرد
▫️خواب مصیب، معاونـش را دیـده بـود و حـال غـریبی داشت. بهـش گفتـه بود: خیـلی دلتنگتون شدم؛ هم دلتنگ تو، هم دلتنـگ بقیه شهـدای واحد.
▫️میگفت التماسش کردم و پرسیدم از کدوم راهکـار رفتی کـه به این مقـام رسیـدی؟»شهـید مجـیدی هم گفـته بود: «راه کــار اشــک»
▪️از روزی که خواب دیده بود تا صبـحِ شهادتش روزوشبی نبود که چشمهایش خیس اشـک نباشد.
▫️حالا به هر بهانه؛ روضه، نمـاز، نماز شب و یا حتى موقـع توجيـه نيـروهـا، بغـض تـوی گـلویش جمـع می شد و گـریه میکـرد، آنهـم با صـدای بلـند؛ بی ریـای بی ریـا ..
📜دلیـل/ بقلـم حمـید حسـام
#شهـید_عـلی_چیتسـازیان
#شهید_مصیب_مجیدی
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹شهید جاویدالاثر امیرکاظم زاده
"جزء اولین شهداے مدافع حرم"
نحوه شهادت: همراه انفجار مهیب در تانک که چیزی از پیکر مطهر باقی نماند... شهادت: ۱۴خرداد۹۲
🔸خاطره ای از شهید کارهای بدون ریا
🌱همه کارهاشو دوست داشت بدون اینکه کسی بدونه انجام بده .بدون ریا، مادرشون نقل میکنند بعد از ازدواج شهید و ازدواج خواهران .، با توجه به بیماری و تنهایی مادر یه روز نزدیک عید بود که شهید ساعت 6 صبح از در وارد شد و سریع مشغول نظافت منزل شد . مادر میگفت مگه نمیری سره کار ؟ شهید گفت امروز مرخصی گرفتم فرماندم مادرمه در اختیار اونم ولی باید قسم بخوره به کسی نگی من اومدم کارای خونرو کردم.
#خاطرات_شهدا
#شهید_امیر_کاظم_زاده
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📌شهید سعید گلاببخش (محسن چریک): نبرد اصلی ما با صهیونیستها و استکبار جهانی سـت
🔸شنیدم محسن چریک، درخطِ سرپل ذهـابـه. خودم را رساندم. با دیدن مجروحیتم، با ماندنم مخالفت کرد.
🔹وقتی اصرارم را دید، حرفی زد که پس از گذشت سالها، هنوز توی گوشم می پیچد.
▪️گفت: «جنگ با عراق برای ما یک رزم آموزشی است. نبرد اصلی ما با صهیونیستها و استکبار جهانی سـت. هنوز وقت برای جنگیدنت، باقی مانده است.»
راوی: فرجالله مرادیان
▫️شهید سعید گلاببخش (محسن چریک) پيش از انقـلاب و پس از تحصیل در اروپا؛ آموزشهای چـريكی را در لبنـان و فلسطين با همـراهی شهيد چمران گذراند.
□سعید از محافظین امام در پاریس بود و از بدو تأسيس سپـاه، دانش نظـامی اش را به جـوانان تازه وارد منتقـل می كرد.
🔻پیـکر مطـهرش در سال ۵۹ در ارتفاعات افشارآباد سرپل ذهاب، جــاودانه شد.
#محسن_چریک
#خاطرات_شهدا
#رژیم_جعلی_صهیونیست
#شهید_سعید_گلاببخش
#وعده_صادق
#انتقام_ملی
#مرگ__براسرائیل
#مرگ_برآمریکا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
"🕊"
~•📕#خاطرات_شهدا
هشت روز مانده بود به اربعین۱۳۹۳ شب ساعت یازده بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کاروان شادی راه انداخته بودند. مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون! رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید..! پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید، پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله. وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم. او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود...🖤
#شهیدمجید_قربانخانی 🌱
.#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
"🕊"
~•📕#خاطرات_شهدا
#حُـــــــــرِّ_مدافع_حرم
هشت روز مانده بود به اربعین۱۳۹۳ شب ساعت یازده بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کاروان شادی راه انداخته بودند. مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون! رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید..! پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید، پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله. وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم. او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود...🖤
#شهیدمجید_قربانخانی 🌱
#وعده_صادق
#محرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📨#خاطرات_شهدا
🔵شهید #اسماعیل_غلامی_یاراحمدی
🔷به خاطر اینها میروی میجنگی؟
☔️به روایت پدر شهید:
اسماعیل میگفت:
«در مرحله اول باید بجنگیم، نَه اینکه شهید شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است؛ اگر قرار است بمیریم، خدا مرگمان را در شهادت قرار بدهد. دعا کنید به آن چیزی که در دنیا میخواهم برسم!»؛
میدانستیم شهادت میخواهد.
☔️یک روز با اسماعیل بیرون رفته بودیم. در راه، خانم بدحجابی رو دیدیم. بهش گفتم:
«اسماعیل! به خاطر اینها میروی میجنگی؟»
اسماعیل گفت:
«بله! ما به خاطر ایشان میرویم میجنگیم. آنهایی که حجابشان کامل است مشکلی ندارند. خودشان میدانند راه درست چیست! ما میرویم که ایشان دست اَجنبی نیفتند! خاک کشورمان دست اَجنبی نیفتد.»
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
❄️اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❄️
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
راوی :
#همرزم_شهید
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
{✨🍀}
#خاطرات_شهدا
✨نور سبز بر فراز یک تپه✨
🍂سرهنگ کاجی از بچههای تفحص میگفت:
پیرمردی اطلاع داده بود که شبهای جمعه نور سبزی از آن تپه میآید ... با تعدادی از بچهها برای تفحص رفتیم. بعد از چند ساعت جستجو 40 شهید پیدا کردیم و برگشتیم.😍✨
مدتی بعد مجدداً پیرمرد را دیدیم و تشکر کردیم. پیرمرد گفت هنوز در آنجا شهید هست. من دوباره شب جمعه آنجا نور سبز را دیدم. مجدداً به محل رفتیم و همهجا را به دقت جستجو کردیم، اما چیزی پیدا نکردیم. از خود شهدا کمک خواستیم، ناگهان نوک پوتین و سپس پیکری را پیدا کردیم. با بررسی پیکر شهید یک کیف پلاستیکی که یک وصیتنامه داخلش بود، یافتیم که نوشته بود:✨🌺
پدر و مادر عزیزم، شهدا با اهلبیت (ع) ارتباط دارند. من فردا شب در عملیات لشکر حضرت رسول الله (ص) به شهادت میرسم. جنازه من 8 سال و 5 ماه و 25 روز در منطقه میماند، بعد جنازه من پیدا میشود و آن زمان امام بین ما نیست ... این اسراری است که ائمه (ع) به من گفتند ... به مردم دلداری و روحیه بدهید و به آنها بگویید که امام زمان پشتوانه این انقلاب است، بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم، بگویید ما را فراموش نکنید.🥺💔
میگفت همانجا با مدارک همراهم چک کردم، دیدم عملیات لشکر حضرت رسول (ص) درست همان تاریخ بوده است و دقیقاً شهید در همان تاریخی که معین کرده بود، پیدا شد.💐✨
#شهیدعلیرضااکبری🌱
.#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کردستان هنوز نا آرام بود، اما حسین هیچگاه با سلاح در شهر حرکت نمی کرد.
می گفت: من نیامده ام با این مردم بجنگم و برای آن ها قدرت نمایی کنم، اینها تشنه محبت هستند. باید با آنها برادری کرد تا اوضاع آرام شود.
الحق هم که شهر و منطقه را با همین مرام و منش، آرام و قلوب مردم کرد را تسخیر کرده بود.
#خاطرات_شهدا
شهید حسین قجه ای🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📨#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافع حرم #قدیر_سرلک
💠نذرِ زیارت عاشورا
🌻همسر شهید سرلک نقل میکند: یک روز قدیر زنگ زد و گفت:«با تعدادی از دوستان بسیجی و با صفا که مشتاق شهادت هستند، در یک جلسهی خودمانی چلهی زیارت عاشورا به نیت شهادت گرفتهایم.»
💙حدوداً ۱۰ یا ۱۲ جوانِ فوقالعاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آنها را خرید و مرا نخرید. از آن جمع ۳نفر به شهادت رسیدند. فهمیدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چلهنشینیها نتیجه گرفتند.
🌻شهادت قدیر به نذری که دو سال پیش با رفقایش کردند، برمیگردد. در یک هیئت، زیارت عاشورا برپا کردند. قدیر فقط از اهلبیت علیهمالسلام شهادت را طلب میکرد و همیشه دعای بعد از نمازهایش این بود که مرگش با شهادت رقم بخورد.
💙یکی از خصوصیّات اخلاقی بارز شهید سرلک این بود که در کارهایش اخلاص زیادی داشت و معتقد بود که هر کاری را باید به نحو شایسته انجام داد.
📸تصاویر تعدادی از شهدای مدافعحرم در یک قاب: شهیدان قدیر سرلک، #محمدحسین_محمدخانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#خـاطــرات_شــهـــدا
همیشه می گفت:
واسه کی کار می کنی؟
می گفتم: امام حسین
می گفت: پس حرفها رو بیخیال
کار خودت روبکن
جوابش با امام حسین
شهیدمحمّدحسین محمدخانی🌷🕊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi