eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
28.2هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 💕 وقتی امام حسین واسطه ازدواج شهید میشود بعدها گفت روز خواستگاری تربت کربلا همراهم بود که اگر امام حسین(ع) خواست، شما را نصیب من کند. خودم هم خواب دیدم که پدر و مادرم با آقا جلال ساک سفر بستند. گفتم مامان کجا می‌ری؟ این آقا که هنوز دامادت نشده. گفت امام حسین(ع) آقا جلال را طلبیده، تو را هنوز نطلبیده. از خواب که بیدار شدم گفتم من جواب بله می‌دهم. عروسی مجللی نداشتیم. در دو خانه عروسی گرفتیم و سرخانه و زندگی‌ خودمان رفتیم. فدایی عمه جان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 همیشه وقتی میخواست فیلم یا عکس شهدا رو تماشا کنه منو مینشوند کنارش ودوتایی باهم تماشا میکردیم به قول خودش میخواست من رو آماده کنه. همیشه از شهادت حرف میزد وقتی گریه میکردم، بغض میکرد واشک توی چشمهاش جمع میشدو میگفت: "ببخشید خانم معذرت میخوام" بعد که گریه هام تموم میشد بهم میگفت: "همیشه بخند و شاد باش که با خوشحالیت خوشحال میشم. اگه ناراحت باشی و گریه کنی منم دلم میگیره و ناراحت میشم" بعد غیر مستقیم با شوخی وخنده میگفت: "انقدری که من بهت علاقه دارم مطمئنم که زیاد پیشت نمیمونم" بخاطر همین هروقت دلم میشکنه وگریه میکنم عطرش رو احساس میکنم وشب خوابش رو میبینم وقتی گله میکنم که چرا نیستی میگه من درتمام شرایط کنارتم و تنهات نمیزارم ولی تو نمیتونی منو ببینی.. در بدترین شرایط کنارم بوده وبهم کمک کرده ودستم رو گرفته، هیچوقت تنهام نزاشته (کمیل) سالروز شهادت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 💝 موقع رفتن، گفتم: دوری شما سخت است و نمی توانم تحمل کنم تاکید داشت که می توانید پرسیدم: چرا میخواهید بروید؟ با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي گفتند: این فراز را معنی میکنید؟ گفتم: یعنی پدر و مادرم به فدایتان گفت: به خاطر همین! مدافع حرم عمه جان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 آن شب درسالن معراج شهدای تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید "مسعود تقی زاده" را روی زمین پهن کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. اجازه دادند. جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان استخوان ها. وقتی پرسیدند: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این خاک هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتند: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: - می خوام از اون جایی که قلبش بوده، خاک بردارم.😔💔 متولد 4 آبان 1337 شهادت 29 آبان 1362 عملیات والفجر 4 در کانی مانگا بازگشت پیکر: 12 سال بعد، آبان 1374 شب شهادت حضرت زهرا (س) مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 44 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 معلوم‌نیست... نمی دونم چرا با دیدن این کلیپ یاد همسران شهدا افتادم وقتی عشق بالاتری افتاد به قلب مَردشون🥀 دفاع از حریم عمه جان سادات.... فداییان عمه جان انسیه‌السادات‌هاشمی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 گفتم: «باید‌ من‌ رو‌ توے‌ ثواب‌ جبهہ‌هایے‌ کہ دارے مےرے، شریڪ‌ ڪنے. سوریہ؛کاظمین‌ و بیابان‌هایے ڪہ‌ مےرفتے‌ براے آموزش! » خندید ڪہ ... "همین؟‌! اینا‌ڪہ‌ چہ‌ بخواے چہ‌ نخواے؛‌ همہ‌ش‌ مال‌ توئہ!" راوی: همسر 📚قصہ‌دلبرے فدایی عمه جان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 الان دوست داشتم آقا مصطفی بود کنارمون و تحلیل می‌کرد، امید می‌داد این روزها از اتفاقات داخل دل خونیم این اتفاق هم داغ بر داغ دلمان اضافه کرد آقا مصطفی! عزیزم که شدی عزیز کرده خدا شدی عند ربهم یرزقون کمکمان کن مثل قبل بیا و تحلیل کن این اتفاقات را بیا امیدِ آزادی قدس بده یادم می آید یک بار گفتم "بمون! ان شاءالله برای آزادی قدس و فلسطین" محمدعلی توی بغلش بود به محمدعلی اشاره کرد و گفت: "قدس برای محمدعلی! من الان باید انجام وظیفه کنم" خبر شهادت اسماعیل هنیه درد بزرگی بود خدایا شما جبارید جبران می‌کنید ....... راوی: همسر 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 یادی کنیم از قمر فاطمیون🌙 زیبایی چهره حسین باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود. او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش، مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت در حالی که تنها ۴ماه از عقدشان می‌گذشت... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 عكس دخترمان فاطمه رو با خودش به جبهه می برد و پشت عكس آنقدر می نوشت "فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه" ... که یک ذره نقطه خالی نمی‌ماند می‌گفتم: چرا این جوری می كنی؟ می گفت: اون وقت كه دلم تنگ می شه، می روم سر عكسش اون كارها را می كنم و خاطرم جمع می شود و دیگه راه نمی افتم كه بیام. می گفتم: به همین قدر قانعی؟ می گفت: كسی که برای اسلام و انقلاب كار می كند باید از زن و بچه اش بگذرد. می گفت: من وقتی كه از خط بر می گردم می روم سر كیفم و چیزی بگیرم تازه یادم میاد زن و بچه ای هم دارم، تو جبهه همه چیز فراموش می شود. فرمانده تیپ ۲ لشکر ویژه ۲۵ کربلا 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 کی فکرشو می‌کرد ما بتونیم دوسال طاقت بیاریم؟؟ ببین ؛ همه چیز میگذره، ما حالمون خوبه؛) فعلا داریم می‌دویم، همه می‌دوند ؛ قرار هم نیست کسی بشینه استراحت کنه.. انقدر باید خسته بشی که وقتی رسیدی به خاک حرفی برای گفتم داشته باشی؛ بپذیر! زندگی هیچ وقت قرار نیست آسون بشه ، هیچوقت... دستنوشته همسر 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 چه کربلا نرفته‌ها که کربلایی اند... بعد از شهادت سید رضی برخی مسئولین آمدند برای گفتن تسلیت. گفتم زحمت بکشید ما را همراه هم بفرستید کربلا. چون تا حالا نرفتیم! شهید موسوی می‌گفت: حاج‌خانم! این یکجا را می‌خواهم با هم برویم! می خندیدم و می گفتم: حاج‌آقا! من را خجالت نده. گفت: نه کربلا را باید با هم برویم! قرار بود پارسال دی ماه برویم که نشد. امسال هم قرار بود اواخر دی برویم که دیگر به شهادت رسید. برای همین به آقایان گفتم اگر شما می‌خواهید در حق من محبت کنید، پیکر سید رضی را به ایران نبرید، اول ما را به کربلا بفرستید. گفتند بارک‌الله به فکر شما! ذهن ما درگیر از دست دادن آقا سید بود و مانده بودیم چه کنیم؟ گفتم: لطف کنید ما را بفرستید کربلا یک زیارت کنیم بعد برگردیم ایران. رفتیم و بالاخره مأموریت سید رضی موسوی با شهادت تمام شد! راوی: همسر سالروز شهادت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم. جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری؟ می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود،من هم در جواب فیلمبردار گفتم: ان شاءالله عاقبت ما ختم به شهادت شود. من رضا را خیلی دوست داشتم،فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود.بعد از رضا پرسید: شما چه آرزویی دارید؟ گفت: همین که خانم گفت. همسر 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi