•°🌱
یڪمحبتمیڪنیماراحرم
دعوتڪنی؟
گریھکردنبرشماگفتیاثرداردحسین.💔
صلےاللهعلیڪیااباعبدالله.
شبتون حسینی 🌙
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
یارا:
.
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣#قرار_شبانہ❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
خدای خوبم !
ای که با یاد تو ،
خستگیهایم طعمی دلنشین پیدا میکنند...
ای که یادت احساس پوچی را از من دور میسازد...
ای که یادت در وقت تلخی ،
مرا شیرین میکند:
نگذار پاداشهای دنیا مرا از حقیقتم دور کند...
یاری ام کن لایق این باشم که عشق و مهربانی تو را منعکس کنم.
مرا در آگاهی از رسالتم یاری کن
لحظه لحظه ی عمرم را هدف بده و به هدفهایم عشق ببخش....
به نام خدای همه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یک حبه نور✨
هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ
فقط خداست که میدونه کی از بقیه بهتره..
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
•°🌱
سَلامميدَهَمُودِلْخُوشَم
ڪِہفَرمُوديدْ ؛
هَرآنڪِہدَردِلِخُودیادِماسْٺ،
زَائِرِ ماست!'🖐🏽♥️
#السلامعلیکیااباعبدالله♥️
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
مۍبیٖنۍدِلمغرقِدَردِ،دلبَندمـ•••[💔]
✦سَلامـ،مۍٖدَهمازبـٰامِخـٰانہِسَمتِحَرمـ..
چہِمۍٖشَودکہِبیـٰایَممنَمقَدمـبہِقَدمـحُسیـٖטּ..!
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
باز هـــم تسبیـــح بســـم اللـــه را گــــم کرده ام
شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام
#السلام علیک یا صاحب الزمان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
📹 مهربانتر از مادر
🔸روایتی از رنجهای امام زمان(عج) به خاطر شیعیان
#تصویری
#بسیار_زيبا😭
الّلهُـمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــــرَج الساعه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سلام به دلهای گرمتان
سلام به قلب پاک و پرمهرتان
آرزو میکنم امروز
ازشوق سر ریز باشید
و لبخند به بلندی آسمان
رو لبهاتون نقش ببندد ...
سه شنبه تون زیباااا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
7 روز تا #اربعین
عفواً یا حســــــــــین...😭
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═╬══ ✦ ❥ ✦ ══╬═
✨چه زیباست •••
✨خاطرات مردانی ڪه
✨پروای نام ندارند
✨و در ڪهف گمنامیِ خویش
✨مأوا گرفته اند
✨به یاد شهدای گمنام •••
✨آنان ڪه در زمین گمنامند
✨و در آسمانها مشهورند •••
روزتون شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
مداحی_آنلاین_خانه_معرفت_استاد_عالی.mp3
2.28M
♨️خانه معرفت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
چشماتو ببند...
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#اربعین
#محرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📌سوزن زد به صورتش...
پرسیدم چه کاریه میکنی؟
گفت :
سزای چشمی که نامحرم(چه مرد_چه زن) رو ببینه همینه..
شهید🌷#ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
گاهی تو را
کنار خود احساس می کنم ...
اما چقدر
دلخوشی خواب ها کم است ...
🌷شهید #مرتضی_زارع 🌷
شهادت :۱۶ آذر۹۴
جاده بین شهرخلصه و الحمیره -خان طومان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
نامشان در دنیا شهید است و در آخرت شفیع...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
°•🌱
#ارباب_جان
پياده
محضِ تسلايِ قلبِ خواهرتان،
وظيفه بود بيایيم...
ببخش جاماندیم...
😔😭
#جامانده #اربعین
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
مداحی_آنلاین_من_از_کربلا_جا_موندم.mp3
7.91M
⏯ #شور #جاماندگان #اربعین
🍃من از #اربعین جا موندم
🍃من از #کربلا جا موندم
🎤 #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#سیدحسن
بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم، که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سید حسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم…
پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت شهدا را دعوت می کنند…
پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم.
جنازه م هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند.
بعد از این مدت جنازه من پیدا میشود. و زمانی که جنازه من پیدا میشود امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
مداحی آنلاین - خیلی دلتنگ میشی از سفر جا بمونی - بنی فاطمه.mp3
6.16M
⏯ برای #جاماندگان_اربعین
🍃خیلی دلتنگ میشی
از سفر جا بمونی
🍃رفیقات راهی بشن
باز تو تنها بمونی..😔
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار زیبا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم نوید صفری سال ۹۵
#شهید_نوید_صفری🌷
#اربعین💔
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موج عشقت به ساحل دلم خورد
نفهمیدم که
چیشد منو کی اینجا آورد...💔🕊️
#شهیدمحمدغفاری 💚
#لاله_صابرینی 🌷
#ارسالی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi