eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
25.9هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز شنبه روز زیارتی 🌸 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دعا 🤲 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خانه تکانی دل را یادگرفتم از خدا تمام غبارها دلخوری ها دل آزاری ها رنجش ها بغض ها را پاک کردم دسته گلی از عشق کاشتم در آن حالم خوب خوب است 💚 سلام🌺 صبحتون با شکوه روزتون ختم به زیباترین لبخندها 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 واقعی نه در خیابان ابراز می شود نه حتی جلوی فرزندان اما همین که در کنار هم همین که مادربزرگ با دست لرزان برای پدربزرگ ، چای لبسوز می ریزد همین که آقاجان گاهی به مادربزرگ می گوید همان دامن گلدار سوغات مشهد را بپوش... اینجاها عشق، عشق واقعی ، عشق پاک پیدا می شود... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مے‌گفتـــــ : اخـم‌ڪردن، توےمحـیطےڪه پـر‌ا‌‌‌‌ز‌نامحرمہ، خیلے‌ھم‌خوبہ:) ❤️ 🍃🌹🍃🌹
🦋 🔸 بعد از شهادتش فهمیدیم همه درآمدش برای ایتام بود 🍃 علی از همان کودکی به لطف و عنایت خداوند در مسیر هدایت قرار گرفته بود و خداوند او را برای خود برگزیده بود. از ۱۲ سالگی بوفه مدرسه را اجاره کرده بود و برای خودش کسب و کار راه انداخته بود، اما نمی‌دانستم با پول و درآمدش چه کار می‌کرد. 🍂 هر بار از او می‌پرسیدم: «با درآمدهایت چه کار می‌کنی؟» از جواب دادن طفره می‌رفت. هر چه بزرگ‌تر می‌شد فعالیتش هم بیشتر می‌شد و همچنان از محل خرج در‌آمدهایش بی‌خبر بودم. 🍃 از کار کردن ابایی نداشت و با برادر دامادمان به مدارس می‌رفت و در و دیوار مدارس را رنگ می‌کردند و نقاشی می‌کشید و از این راه درآمد خوبی هم داشت اما حتی یک هزاری از درآمد این سال‌های علی را ندیدیم. لباس تنش راهم خودم برایش می‌خریدم. 🍂 بعد از شهادتش از طریق کمیته امداد فهمیدیم که او دو خانواده و سه را تحت پوشش مالی خود داشت و تمام درآمدهایش را خرج آنها می‌کرد. *نقل از مادر شهید. تسنیم مدافع حرم 🌷 ولادت: ۱۳۶۴ تهران 🥀 شهادت: ۱۳۹۴ سوریه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدایا! چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم.... همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم.... آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم... متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم... بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم... پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم...🕊️ پس پروردگارا خودت مرهم رنج‌هایم باش... مرهم ما ظهور حجت توست... اللهم عجل لولیک الفرج...👌🏻💓 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
mani-ke-az-tavalodam.mp3
7.93M
•°🌱 • میخوام که نوکرش باشم •غلام قنبرش باشم •باعلـــــی تا آخرش باشم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
•°🌱 ﻋﺎﺷﻘـے💔 ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﺍﺳتـــ؟ ڱفت: ﺩﻭ ﺑﺨﺶ، ڪودڪے ﻭ ﭘﯿﺮے ڱفتند : ﭘﺲ ﭼﻪ؟ ڱفت : ع💚😭 ❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🥀شهیدی که وصیت کرد، شبانه دفن شود . و حتّی تاریخ وساعت و محل دفن خودراپیش بینی کردو🌷آن شـــهیدبزرگوار عبدالحمیدحسینی بودکه 🕋🕌🕋حدود1ماهی میشدبه جبهه بازگشته بود، به خانۀ آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب، که سه سال محافظ ایشان بود، تماس تلفنی☎️گرفته ووصیت میکند: من جمعــــه صبـــح، ساعت4شهیــــــدمیشوم. جنازه مرابرای شمامیآورند مراشبانــــــه(دقیقا ساعت 9 شب) تشییع کنید. به غیراز پدر ومادرم و هفت نفرازبچه های سپاه که اسمشان راگفته بود، کسی درمراسم من نباشد. میخواست تشییع جنازه اش مثل حضرت زهـــــــرا(سلام الله علیها) غریبانه باشد. ✅تا این که شهید بزرگوار عبدالحمیدحسینی در مرحله دوم عملیات بیت المقدس آنطوریکه خودش دوست داشت، «باتنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» 🥀 💘شهید شد. ✅بانام ويادوخاطره اش صلوات میفرستیم اَلّلهُم‌صَلِ عَلی‌مُحَمّدِِ و آل‌ِمُحَمّدِِو‌عَجّل‌فَرَجَهُم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
•┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈• ■ □ از شھید بابائـے پرسیدند : + عباس چخبر ، چڪار میڪنے!؟ - گفت : " بہ نگھبانے دلــ♥️|•° مشغولیـ ـــــم ؛ 💈__--- تا ڪسے جُز خدا وارد نشود '''| ~|🕊| 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
AUD-20210505-WA0093.mp3
13.41M
🦋 عجایب وادی حق‌الناس. 🦋 "آن‌سوی مرگ" 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 سلطان تک چرخ🏍 عبدلله از بچه های خیابان ۱۷شهریور تهران بود که مثل اغلب جوون های دهه شصتی، عاشق و زدن توی خیابان بود... ایستگاه مسجد سلیمان خیابان ۱۷شهریور هنوز هم خاطرات جولان عبدلله در خیابان و تک چرخ زدن هایش را خوب به یاد دارد.😅 او شهره بود به این کار و دوستانش لقب را به او داده بودند.😎 با شروع جنگ اما... سلطان تک چرخ هم عشق اولش یعنی موتورسواری را کنار گذاشت و به سراغ عشق بزرگ‌تری رفت😇 حالا وقتش رسیده بود که عبدلله در مقابل دشمن تک چرخ بزند🙃 شهادت: ۱۶ تیرماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۱ مزار: گلزار شهدای تهران ، قطعه ۵۳، ردیف۱۳۱، شماره۱۸ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 اگه همه مردم علی رو دوست داشتن، خدا هیچ وقت جهنم رو نمی آفرید...👌 ۵ روز تا غدیر 🍃🌹🍃🌹
🌷 شهیدان را شهیدان می‌شناسند کارت عروسی که برایش می‌آمد میخندید و میگفت: بازم شبی با شهدا... با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان میداد و میرفت گلزار شهدا... همه ی فکر و ذکرش پیش شهدا بود می رفتیم روستا برای سمنو پزان وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گمشده ای دارد می پرسید: حاج آقا سید این دورو بر شهید نیست بریم پیشش؟! به قصد زیارت حاج احمد کاظمی راه افتادیم سمت اصفهان... خانمم بهش گفت: شما هم که مثل سید به ماشینتون نمی‌رسید! وسط آن تق وتوق ها گفت: « همه ی این ها رو باید بذاریم و بریم باید به دلمون برسیم تا به ماشینمون..» هر موقع سراغش را می‌گرفتم جواب هایی مشابه می شنیدم؛ آقامحسن کجاست؟! رفته نمازجمعه... آقامحسن کجاست؟! رفته گلزار شهدا.. آقا محسن کجاست؟! رفته اصفهان سرِ مزار شهید کاظمی ... 🌷
که باشی.. دیگر برایت مهم نیست که مدافع حرم اهل بیت (ع) باشی.. یا مدافع حرم ملت و کشور خودت.. یک سپاهی تموم قصدش خدمته و.. تموم آرزوش ..🦋⚘ امید بود و شهادت، هر روزش...😔 🍃🌹🍃🌹
💔 ... سلام بر که بزرگ ترین نتیجه است . ‏هر ڪہ را صبح نیسٺ، شام هسٺ : )🍃 بێ شهادٺــ♥️ مرگ با خسراݩ، چـہ فرقێ میکند...؟! . . . 🍃🌹🍃🌹
•°🌱 به قول حاج حیدر خمسه : من گفتم میزنی بزن اما با هیئت نزن میزنی بزن اما با ڪربلا نه ..!💔 🍃🌹🍃🌹
کانال شهید ابراهیم هادی
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_نوزدهم _همہ خوشحال بودݧ ماماݧ کہ کلے نذرو نیاز کرده بود از فرداش رفت
❤️ ❤️ ✍🏻خیلے دوست داشتم تو مراسم تشییع شهدا شرکت کنم تا حالا نرفتہ بودم براے همیـن قبول کردم. ✍🏻کتاب هایے رو کہ زهرا دوستم داده بود و شروع کردم بہ خوندن،خیلے برام جذاب و جالب بود. ✍🏻وقتے میخوندم کہ با وجود تمام عشق و علاقہ اے کہ بیـن یہ شهید و همسرش وجود داشتہ با ایـن حال بہ جنگ میره و اونو تنها میزاره و در مقابل همسرش صبورانہ منتظر میمونہ و شهادت شوهرشو باعث افتخار میدونہ قلبم بہ درد میومد. ✍🏻یا پسرے کہ بہ هر قیمتے کہ شده پدر و مادرشو راضے میکرد کہ به جبهہ بره ✍🏻پسر بچہ هایے کہ تو شناسنامہ هاشون دست میبردند تا اجازه ے رفتـن بہ جبهہ رو بهشون بدن. ✍🏻دختر بچہ هایے کہ هر شب منتظر برگشت پدرشون،چشمشون بہ نور بود و شهادت پدرشون و باور نمیکرد. ✍🏻و... ✍🏻واقعا ایـن ارزش ها قیمت نداره،هر کتابے رو کہ تموم میکردم در موردش یہ نقاشے میکشیدم ✍🏻یہ بار عکس همون شهید و بر اساس عکسایے کہ تو کتاب بود ، یہ بار عکس دختر بچہ اے منتظر ، یہ بار عکس مادر پیرے کہ قاب عکس پسرش دستشہ و منتظره کہ جنازه ے پسرے رو کہ 20سال براش زحمت کشیده و بزرگش کرده رو براش بیارن. ￿ ✍🏻هوا خیلے گرم بود قرار بود با زهرا بریم بهشت زهرا براے مراسم تشییع شهدا. ✍🏻خیلے چادر سرکردن برام سخت بود با ایـن کہ چند ماه از چادرے شدنم هم میگذشت ولے بازم سخت بود دیگہ هر جورے کہ بود تحمل کردم و رفتم. ✍🏻بهشت زهرا خیلے شلوغ بود انگار کل تهران جمع شده بودن اونجا فکر نمیکردم مردم انقدر معتقد باشـن،جدا از اون همہ جور آدم و میشد اونجا دید پیر و جوون،کوچیک و بزرگ،بی حجاب و باحجاب و... ✍🏻شهدا دل همہ رو با خودشون برده بود. ✍🏻پیکر شهدا رو آوردن همہ دویدن بہ سمتشون ،یہ عده روے پرچم ایران کہ روی جعبہ رو باهاش پوشونده بودن،یہ چیزایـے مینوشتـن،یہ عده چفیہ هاشونو تبرک میکردن،یہ عده دستشونو گذاشتہ بودن رو جعبہ و یہ چیزایے میگفتـن،در عین حال همشون هم اشک میریختـن ✍🏻پیرزنے رو دیدم کہ عقب وایساده بود و یہ قاب عکس دستش بود و از گرما بے حال شده بود ✍🏻رفتم پیشش و ازش پرسیدم: ✍🏻مادر جان ایـت عکس کیہ❓❓❓ ✍🏻لبخند زد و گفت عکس پسرمہ منتظرشم گفتہ امروز میاد،بطرے آب و دادم بهش و ازش پرسیدم شما از کجا میدونے امروز میاد⁉️ ✍🏻گفت:اومد بہ خوابم خودش بهم گفت کہ امروز میاد،بهش گفتم خوب چرا نمیرید جلو⁉️ ✍🏻گفت:بهم گفتہ مادر شما وایسا خودم میام دنبالت،اشک تو چشام جم شد،دلم میخواست بهش کمک کنم،بهش گفتم: ✍🏻مادر جان اخہ ایـن شهدا هویتشون مشخص شده اگہ پسر شمام بود حتما بهتون میگفتـن، جوابمو نداد. ✍🏻بهش گفتم: مادر جان شما وایسا اینجا مـن الان میام ✍🏻رفتم جلو زهرا هم پیشم بود قاطے جمعیت شدیم و هولمون داد،جلو نفهمیدم چیشد سرمو آوردم بالا دیدم کنار جنازه ے شهدام،یہ احساسے بهم دست داد دست خودم نبود، همینطورے اشک از چشام میومد دستمو گذاشتم رو یکے از جعبہ ها یاد اون پیرزن افتادم زیر لب گفتم:خودت کمک کـن بہ اون پیرزن خیلے سختہ انتظار ✍🏻جمعیت مارو بہ عقب برگردوند با زهرا گشتیم دنبال اون پیرزن،پیداش نکردیم نیم ساعت دنبالش گشتیم اما نبود دیگہ نا امید شده بودیم گفتیم حتما رفتہ داشتیم برمیگشتیم کہ دیدیم یہ عده جمع شدن و آمبولانس هم اومده رفتیم ببینیم چیشده پیرزن اونجا افتاده بود... ادامه دارد...✌️ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🍃🌹🍃🌹
•°🌱 ! به طبیبان دگر نسخه ی مارا مسپار درد با دست تو درمان بشود خوب تر است... 🍃🌹🍃🌹
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
. ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊