eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
25.9هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_هشتم 🌴سمت چپ چند دستگاه تانک زمین گیر شده بود
🌹✨🌹 🕊🕊 🔻 ۴ 🌳 زمانی که بند پوتین رو به پاهایش بستم مقداری از خونریزیش بند آمد، اما گیر افتاده بودیم. همینطور درازکش روی زمین خیس و گل و لای و اتفاقا سرد هم بود 🌳تانکهای عراقی تقریبا پنجاه تا هفتاد متری ما قرار داشت و تمرکز هر کاری از ما سلب شده بود تا اینکه همرزمم که به همراه بنده آمده بود، یک یا علی مددی گفت و مجروح رو روی کول خود انداخت و حرکت کرد آخه از لحاظ جثه و اندام خیلی از بنده ورزیده‌تر بود. 🌳مقداری از راه رو طی کردیم که ناگهان بطرفمان تیراندازی شد. گلوله‌ها زوزه کشان از بیخ گوشمان رد میشد. 🌳هر لحظه احتمال میدادیم گلوله‌ای نوش جان کنیم، اما به لطف و امدادهای غیبی خداوند تا سنگر کمین اتفاقی نیفتاد. 🌳درگیری بسیار شدید و سخت شده بود و عراقیها نمیخواستند بازنده میدان باشند و به همین دلیل با ما شدیدا درگیر بودند. 🌳تا اینکه پشت بیسیم، فرمانده گردان تأکید کرد که به هر شکلی که شده به عقب برگردیم. 🌳ما با جانشین گردان و چند مجروح و تعدادی از شکارچی‌های تانک باید یک فاصله صد تا صد و پنجاه متری رو با آن حجم آتش عقب میرفتیم. 🌳آنهم با تجهیزات انفرادی مثل اسلحه و کوله پشتی و نارنجگ و ابزار شیمیایی که خیلی دست و پا گرفته بود. 🌳اما با اتکا به خداوند منان و امام زمان(عج) در یک لحظه از کانال بیرون زدیم از طرفی حمل تعدادی مجروح با برانکارد خیلی خیلی سخت و دشوار بود اما آن هدف و تفکر الهی که در اعماق وجودمان نقش بسته بود به ما کمک میکرد . 🌳در حین دویدن و راه رفتن یکی دیگه از بچه‌ها از ناحیه کتف و بازو مجروح شد ولی به هر سختی که وجود داشت به موقعیت اصلی برگشتیم. 🎤راوی: ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 «میگن‌ امـروز روز شهید آره ؟ مگه شهیـد هم روز میخواد ؟ این منـم کہ باید ی روز داشته باشم کہ تـــ♥️ــو بهم نگـاه کنۍ😔 چون نـام‌گذارۍ ها بهانہ‌اۍ یاد کردن هاستــــ کہ این منم بہ نگـاه تو یاد تـو محتاجم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خوشگل بود و قد بلند ، متاهل بود و دوتا پسر داشت ، اسفند ماه بدنیا اومد و اسفند ماه شهید شد...۶ سال مدام جبهه بود...شب ۲۱ اسفند ۶۵ تو شلمچه پیکرش جا موند...هشت سال بعد چند تکه استخونش از شلمچه  برگشت خونه... . 🕊آقا موسی نمیدونم روز قیامت باید شرمنده استخون های پاکت بشم یا شرمنده ی روی ماهت...(شادی روح سردار شهید موسی محسنی صلوات... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🎈 🔻 🔅ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته‌ است؟! عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازه‌ی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟! بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری‌ها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمی‌رم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، می‌رم منزل دخترم. ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل." با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالی‌شان بدتر از خودش بود. ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
▫️بلا می‌بارد از آسمان و زمین... " ای خسرو خوبان، نظری سوی گدا کن! " " ای دوست بیا، رحم به تنهایی ما کن! " 🍂 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💢 عجایب دنیا اینجاست... ❌کشوری داریم که برخی در آن: 🔴از عربها متنفرند اما دُبی می روند!! 🔵کوروش پرست اند اما تعصبات مذهبی را مانع پیشرفت میدانند!! 🔴بازیگرانش در طلاق شهره اند اما نقش های عاشقانه بازی میکنند!! 🔵فلاکت ایرانی را در فیلمهای سینمایی خود نشان میدهند و اسکار میگیرند ولی ادعای وطن پرستی دارند!! 🔴سه برابر تولید ناخالص ملی لوازم آرایشی استفاده میکنند ولی هزینه کربلا و مکه را اجحاف در حق ایتام می دانند!!جمپ 🔵روزه نمیگیرند ولی دلشان برای ربنای شجریان تنگ شده است!! 🔴برای کنسرت خوانندگان هزینه میکنند اما هزینه کردن برای غذای نذری امام حسین(ع)را زیاده روی می دانند.. 🔵پوشیدن شلوار های پاره و ساپورت کلاس میدانند اما چادر و پوشش کامل را اُمل بودن می دانند... 🔴مسئولینش میخواهند جلوی اشرافی گری را بگیرند، اما خودشان املاک چند میلیاردی دارند... 🔵مسئولینش می خواهند با قاچاق مقابله کنند، اما خودشان صاحب کارخانه و وارد کننده ی اجناس خارجی اند.. 🔴می گویند:خدا پرستیم، اما کلید حل مشکلات را دست آمریکا می دانند.. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
وقتی میای اینجا دیگه تضمینی برای برگشتت نیست... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
... یعنی یک قبر ساده که فقط رویش نوشته فرزند ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
شلخته ‌تر از سرباز ها ندیده‌ام از جنگ که بر میگردند یکی دستش را یکی پایش را یکی دلش را و حواس پرت‌ترین آنها خودش را جا میگذارد شهدایم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
⚘﷽⚘ در مسلخ ، دادن زیباست... که ، شیرین‌ترین است؛ و بهای لقاء به ، باید شیرین‌ترین باشد.. حالا اِى نَفْس انتخابت چيست!؟ اينجا مُرده ها را با "لا إله إلّا اللّٰه" و شهدا را با "لَبَيْكَ يٰاحسين(ع)" تشييع می‌كنند! و شهادت نام گرفت وقتى خدا كسى را كُشت از ... كـوفى شُـده زَمانـه و هيـچ اعتِمـاد نيسـت حتىٰ به حَرف ما كه دُعايِمان شَهـادت است.... پ.ن: روزى شهيد ميشى كه تو گلزار شهدا بيشتر از شهر رفيق داشته باشى خاک پـای همه‌ی شهـدا و آرزومنـد مقـام آنهـا 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت سی و چهارم شخصیت الگو🌺 💢بزرگان علم و تربیت می گویند: اگر می خواهید یک
قسمت سی و پنجم الله اکبر🌺 💢حضور در کنار ابراهیم اخلاق و رفتار ما را کاملا تغییر داد. 💢ما شخصی را به عنوان الگو می دیدیم که دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت. 💢بارها دیده بودم که ابراهیم، تسبیح شاه مقصود گران قیمت خریده. واقعا هم این تسبیح زیبنده دست ابراهیم بود. 💢وقتی یکی از دوستان می گفت چه تسبیح زیبایی داری تسبیح را هدیه می کرد. 💢من هم انگشتر زیبایی داشتم روزی رزمنده ای به انگشترم خیره شد! یکباره انگشترم را در آوردم و به او هدیه دادم. 💢یقین داشتم اگر او بود همین کار را می کرد. این تاثیر غیر مستقیم کارهای او بود. 💢اما یکی از درسهایی که محضر ابراهیم گرفتم و برایم بسیار کاربرد داشت درس الله اکبر بود. 💢این ذکر شریف را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم اما نه به آن صورتی که ابراهیم به حقیقت الله اکبر توجه می کرد. 💢ابراهیم می گفت می دانی الله اکبر یعنی چه؟! 💢یعنی خدا از هرچه در ذهن داری بزرگتر است 💢خدا از هرچه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است 💢یعنی هیچ کس جز او به من و شما نمی تواند کمک کند. 💢الله اکبر یعنی خدای به این عظمت کنار ماست ما کی هستیم؟ 💢اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند. 💢برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر. 💢خودش هم در عملیاتها با همین ذکر حماسه ها آفریده بود. 💢می گفت: با بیان این ذکر توکل شما زیاد می شود. 💢سال ۱۳۶۱ ابراهیم به خاطر مجروح شدن در تهران بود. 💢در عملیات مسلم بن عقیل گردان ما قرار بود به منطقه ای به نام میان تنگ نفوذ کند سه گروهان بودیم که باید از سه مسیر مشخص شده جلو می رفتیم‌. 💢گروهان ما وسط قرار داشت به دلایلی فرماندهان روی گروهان ما حساب نمی کردند. 💢آنها فکر نمی کردند که ما به اهداف خودمان برسیم لذا با فرماندهان دو گروهان مجاور صحبت کردند که وقتی منطقه را تصرف کردید محور وسط را پاکسازی کنید. 💢در گیری آغاز شد ما به میدان مین برخورد کردیم. چند شهید و مجروح دادیم عملیات در محور ما به سختی پیش می رفت. 💢در محور های مجاور که دو گروهان دیگر بودند نیز همین وضعیت بود. 💢ما جلو رفتیم دو سنگر تیربار و آرپی جی دشمن جلوی راه ما را بسته بود اگر این دو سنگر را می گرفتیم پشت سر آنها خالی و قابل تصرف بود اما آنها شدیداً مقاومت می کردند‌. 💢فاصله ما با دشمن کمتر از ۲۰ متر بود. 💢ما در چندین سنگر گیر افتاده بودیم جرات اینکه سرمان را بالا بیاوریم را نداشتیم. 💢یکباره یاد ابراهیم افتادم یاد فریادهای الله اکبر. 💢با خودم گفتم اگر ابراهیم اینجا بود حتما.. 💢نیروهای ما ۱۵ نفر بیشتر نبودند گفتم بچه ها با اعتقاد فریاد بزنید: الله اکبر 💢با صدای بلند شروع کردیم به فریاد زدن. 💢 یکباره صدای تیر اندازی عراقی ها قطع شد. 💢به سختی سرمان را بالا آوردیم. دیدیم عراقی ها از تپه سرازیر شده و در حال فرار هستند. 💢سنگر و محور میانی را پاکسازی کردیم. 💢با همان نیروهای کم و با قدرت الله اکبر، محور چپ را هم آزاد کردیم تا گروهان سمت چپ جلو بیاید بعد سراغ محور راست رفتیم. 💢 با همان فریاد ها دشمن عقب نشینی کرد. 💢گروهانی که هیچ امیدی به موفقیت نداشت، با درسی که ابراهیم به آنها آموخته بود، محور های بقیه گردان را نیز آزاد نمود. 💢یادم هست وقتی برای عملیاتها می رفتیم، ما تا می توانستیم سلاح و مهمات می بردیم اما ابراهیم تقریبا هیچ سلاحی با خود نمی برد. 💢او توکل عجیبی به خدا داشت. 💢وقتی علت را می پرسیدیم می گفت در گیری که شروع شود به اندازه کافی سلاح و مهمات برای ما مهیا می شود 💢 بعد ادامه داد: با اولین تیر و ترکشی که خبر از شروع درگیری است، بعضی از نیروها به زمین می افتند و سلاح و مهمات آنها بی استفاده می شود. آن وقت ما استفاده می کنیم به جای آن من سعی می کنم وسایل دیگری را با خودم حمل کنم. 💢واقعا راست می گفت. بارها دیده بودم که بدون سلاح جلو می آمد و با شروع در گیری از سلاح های روی زمین افتاده استفاده می کرد. 🗣مهندس احمد استاد باقر 🍃🌹
🥀 ... شب جمعه است همه زائر ارباب شویم در کنار حرمش شمع صفت آب شویم مادری آمده در کرببلا با قد خم باید از ذکر بُنّی همه بی تاب شویم ❤️ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
به نام خداوند زیبایی ها الهی از پنجره صبح نام تو را میخوانم و امید به رحمت بیکران تو دارم به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
بر میم محمد و جمالش صلوات بر عین علی و ذوالفقارش صلوات بر دسته گل شاخه طوبی زهرا قائم به محمد وكمالش صلوات اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
حبه نور✨ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ واى بر هر عيب جوى طعنه زن. سوره مبارکه همزه | ۱ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
انّی وُلدت لکی أحبّک...  زاده شدم تا تو را دوست بدارم. یا ابا صالح المهدی ادرکنی☘ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
طلایی ترین روزها ارزانی نگاه مهربانتون وهزارگل یاس پیشکش قلب با صفاتون ســـ❄️ــلام مهربونا با آرزوی روزی پر انرژی برای شما عزیزان🌨 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 آقا ببخش ڪه دعاهایمان دعا نشد قلبِ سیَہ ز معصیٺِ خود جـدا نشد ما را ببخش یوسف_زهرا بہ مادرت ایـن رسم عاشقے بہ درستے ادا نشد 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🕊🌷🌺🌸 تــــو خندیدی و چشمانت ز یادم بُـــــرد رفتن 🕊 را من از لبخنـــــدت🍃 آموختم ز این دنیــا گذشتن🕊 را ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
!🍀❤️ امروز را بی شک باید به خودم تبریک بگویم. برای داشتنت؛ برای بودنی که تمامی ندارد.. همیشه بمان تا.. با بودنت به خدا برسم.🌹 ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠استاد رائفی پور: ✨خیلیا میگن من با کتاب تغییر کردم؛ خب زنده‌س که اثر داره... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 آخرین جمعه سال است کجایی آقا حالمان رو به زوال است کجایی آقا عمر بیهوده من بی تو چه اَرزد تو بگو زندگی بی تو سراب است کجایی آقا 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 از من می پرسن چقدر دوستت دارم؟ چه می دانم؟ مگر می شود اندازه گرفت، فاصله ی ازل تا ابد را؟ ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی 🌹سهم خانواده من 🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi