#یک حبه نور✨
فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
خدا هیچ ستمی بر آنها نکرد، بلکه آنها خود در حق خویش ستم میکردند.🍃
سوره توبه، آیه۷۰
🍃🌹
دلبرا..!!!
پیش وجودت
همه خوبان عدم اند..!!!!!
#سعدی
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت سی وهفتم
بصیرت🌺
💢من و دوستانم حدود پانزده نفر بودیم که برای نابودی توپخانه دشمن رفتیم و در مرحله اول عملیات مطلع الفجر پشت دشمن محاصره شدیم. ما برای از بین بردن توپخانه دشمن رفتیم اما.. آنجا ابراهیم بود که به داد ما رسید.
💢او را برای اولین بار در آن جا دیدم اما من در مراحل بعدی عملیات به سختی مجروح شدم. دستم از کار افتاد.
💢با اینکه اهل کرمانشاه بودم مجبور شدم برای کارهای پزشکی به تهران بیایم.
💢ابراهیم که این مطلب را فهمید نگذاشت جایی برویم! مرخصی گرفت و با من آمد.
💢چند روز مهمان منزل ابراهیم بودیم به خانواده خصوصا مادر ابراهیم خیلی زحمت دادیم.
💢او موتور یکی از رفقایش را گرفت و مرتب دنبال کار ما بود.
💢بعد از این ماجرا به دوستانم گفتم که در تهران جوانی وجود دارد که مهمان نوازی اش از همشهریان کُرد ما بیشتر است.
💢باید گفت که در دوران همراهی با ابراهیم در تهران شاهد بودم که بیشتر اهل محل با او دوست بودند. افرادی با ویژگی های متفاوت!
💢ابراهیم از در که بیرون می آمد به همه سلام می کرد.
💢چقدر بچه های کم سن و سال به خاطر همین سلام کردن با او دوست شده بودند.
💢اما یادم است یک روز با هم از کوچه بیرون آمدیم چند روحانی با ظاهر زیبا و آراسته به سمت ما می آمدند با شناختی که از ابراهیم داشتم گفتم حتما آنها را تحویل میگیرد اما بر عکس به آنها سلام هم نکرد!
💢با تعجب نگاهش کردم.
💢خودش فهمید که در ذهن من چیست برای همین گفت: اینها آخوندهای ولایی هستند. کاری با این جماعت نداریم.
💢گفتم: ولایی؟
💢گفت: یعنی به جز ولایت اهل بیت(ع) چیز دیگری را قبول ندارند نه ولایت فقیه نه انقلاب و نه جبهه و.. فقط دم از ولایت مولا می زنند. چند سری با این ها صحبت کردم اما بی فایده بود فقط کار خودشان را قبول دارند.
💢بعد ادامه داد: خطر این ها برای اسلام و انقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند اما..
💢من آن روز نفهمیدم که ابراهیم چه می گوید یعنی سطح درک ابراهیم از مسائل با بقیه فرق داشت.
💢اما سال ها بعد و با جریان سازی فرقه شیرازی ها و شیعه انگلیسی تازه فهمیدم که ابراهیم چه بصیرتی داشت.
💢من اهل کرمانشاه و در خانواده مذهبی بزرگ شدم.
💢در اوایل جوانی در گیلان غرب با او آشنا شدم اما خدا می داند این آشنایی در زندگی من چه تاثیری داشت.
💢تا الان که سال ها از آن دوران گذشته هنوز هیچ شخصیتی را ندیدم که مانند او اثر گذار باشد.
💢من در هم نشینی با او یک دوره کامل اعتقادات و اخلاقیات را کسب کردم.
💢به طور مثال: او ما را با ورزش آشنا کرد. در حین ورزش مشغول ذکر و دعا بود. یعنی به ما فهماند که ورزش باید برای رضای خدا باشد خیلی از معارف اهل بیت(ع) را این گونه به ما آموخت.
👇👇👇
ادامه قسمت سی و هفتم
👇👇👇
💢من اولین بار زیارت عاشورا را با ابراهیم خواندم.
💢نگاه او به این زیارت، متفاوت از دیگران بود. با زیارت عاشورا مانند سلام روزانه یک سرباز به فرمانده برخورد می کرد. خود را سرباز مکتب عاشورا می دانست.
💢یا اینکه قبلا وقتی ما می خواستیم شوخی کنیم یک نفر را دست می انداختیم و همه می خندیدیم
💢اما ابراهیم شوخی می کرد همه را به خنده وا می داشت اما کسی را مسخره نمی کرد.
💢او به ما یاد داد که با هم بخندیم نه اینکه به هم بخندیم.
💢اینهاست که می گویم در آن روزگاران اوایل جنگ ابراهیم بود که معنویت را برای ما تعریف و نهادینه کرد. حتی تعریف ما را از شهادت تغییر داد.
💢ابراهیم به ما درس زندگی صحیح آموخت.
💢امروزه شاهد هستیم که رزمندگان تهرانی زمان جنگ، حتی بسیجیان کلان شهر از یک رهبری واحد فرهنگی بی بهره هستند.
💢زمانی بود که بچه های تهران الگویی مثل حاج همت را قبول کردند. یعنی حاجی را مثل یک اسطوره قبول داشتند.
💢اما الان رزمندگان دیروز برخی با جریان های سیاسی این طرف همراهی می کنند، برخی با جریان های آن طرف.
برخی نیز اصلا در سیاست دخالتی ندارند. یعنی آن پتانسیل قوی که می توانست در تهران یک انقلاب فرهنگی ایجاد کند، به نوعی در دسترس نیست.
💢اما با دلیل مدرک می گویم که اگر ابراهیم در بین ما حضور داشت با آن ویژگی های خاص که از او می دانیم توانایی رهبری فرهنگی جماعت مذهبی و انقلابی ما را داشت.
💢برای این حرف نیز دلیل دارم.
💢من بار دیگر در سال ۱۳۶۱ به تهران آمدم.
💢ابراهیم دوره نقاهت را می گذراند برای مراسم ختم بسیاری از شهدا همراه با ابراهیم راهی می شدیم.
💢بارها دیده بودم که برخی بسیجی ها با یک دیدار با ابراهیم شیفته اخلاق و رفتارش می شدند.
💢وقتی ابراهیم به جایی می رفت دور برش همیشه شلوغ بود. نه تنها بسیجی ها که مردم عادی نیز جذب اخلاق پسندیده او می شدند.
💢من این نکته را در آن سال شاهد بودم که در مراسم شهدا برخی فرماندهان تهران سخنرانی می کردند و حتی موضع سیاسی می گرفتند.
💢ابراهیم معمولا بعد از این جلسات با آن فرمانده یا آن سخنران صحبت می کردو خیلی قشنگ سخنان آن شخص را تجزیه، تحلیل و ارزیابی می کرد و اشکالاتش را بیان می نمود.
💢یک بار به زیبایی به آن فرمانده فهماند که حرف شما در این جلسه بوی تقوا نمی داد. باید مراقب باشی شما الگوی جوانان بسیجی هستی و..
💢من همان موقع به دوستانم گفتم: روحیه ابراهیم و برخورد صحیح او همه را جذب می کند. حتی جوانان تابع ابراهیم هستند.
💢این شخصیت توانایی رهبری جمع بسیجیان را دارد او می تواند در خط دهی مواضع سیاسی نیز آنها را کمک کند.
🗣سردار امیر نوحی
#دعوت_نامه_یوسف
✍گوش کن...
برایت حرف میزند؛
از دلتنگی های تــو می گوید،
و از تنهـایی های هزارسـاله اش!
گوش کن...
شاید پاهایــت برای پایان دادن به این همه دلتنگی، جــان گرفت
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
میگفت :
از خدا خواستم
بدنم حتــی یڪ وجب
از خاڪ زمین را اشغال نڪند !
آب دجله . . .
او را برای همیشه با خود بُرد
#فرمانده_جاویدالاثر_لشکر۳۱عاشورا
#شهید_سردار_مهدی_باکری
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔺 گریه بیصدای طلبهای جهادگر در فراغ همسری مظلومه و محسنی که در راه بود!
حتما بخوانید👈 منطقه قرمز
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
منطقه قرمز ۱۶
🔺سلام خانم! چطور حاضر شدی همسر یک طلبه باشی؟ اون هم توی یک شهر غریب. چطور حاضر شدی با نداشته های همسرت بسازی. با فقرش که پشت چهره عزت پنهانش میکند. چطور حاضر شدی تهمتها و توهین ها و نیشخندها را تحمل کنی؟
🔺شنیدم هنوز سالگرد ازدواجتان را ندیده بودید. همسرت میگوید عاشق امیرالمومنین است. از او یاد گرفته مثل پروانه دورت باشد کمکت کند. همسرت میگوید اسم فرزندتان را محسن گذاشته بودید به یاد محسن شهید امیرالمومنین. راستی از محسنت چه خبر.
🔺امروز مظلومانه و غریبانه گوشه بیمارستانی که شوهر طلبه ات درش مجاهدت میکرد پر کشیدی. شنیده ام مرگ زن باردار حکم شهادت را دارد. شوهرت هم رو سفیدت کرد. جلوی بیمارها و پرستارها گریه نکرد. رفت گوشه ای آرام اشک ریخت. با عمامه ای بر سر. با دستهایی که برای جهاد آستین بالا زده بود.
🔺خوش به حالتان. ولی من نگران مادرت هستم و پدرت. هوایشان را داری از بهشت؟ پدرت به بچه ها گفته بود جنگ ما با آمریکا است. نمیدانم چه کرده با جان این مردم شرابی که روح الله نوشانده به آنها. نمیدانم به خدا
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
🔺دلم گرفته. برای همسران طلبه ها. که گمنامند خیلی گمنام. علامه طباطبایی میگفت ثواب المیزان را با همسرم شریکم. چرا؟ شاید چون همه وجودشان اخلاص است. وجودشان را خرج دین خدا میکنند و کسی هم نمیفهمد چطور همه تلاشهای یک طلبه به پشتیبانی آنها است.
🔺اما سلام خانم. خوش به حالت کنار حضرت معصومه سر به دامنش گذاشتی . و خوش به حال همسرت که امروز مزه روضه های امیرالمومنین را طور دیگری میچشید.
🔺خانم! امروز با پر کشیدنت خیلی ها از خجالت آب شدند. به خاطر همه تهمتهایی که به طلاب مظلوم و همسران گمنام آنها میزنند.
🔺خوش به حالتان خانم. بهشت گوارایتان.
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
✨
🌹قالوا سبحانک لا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم
☘گفتند منزهی تو ما را جز آنچه[خود] به ما آموخته ای هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم
بقره؛ آیه ۳۲
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
...♡💗
ڪجاسـٺ
واسـطِ ارتباط بیـن زمیـن و آسـمـان...☀️
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
دنیا را دیدند ولی نخواستند
روح شان بزرگ تر از دنیا بود
خدا به فرشته ها فرمود :
بیاوریدشان
اینها سهمشان پرواز است.....
💖 اللهم عجل لولیک الفرج💖
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خودش گفته
"یَدُ اللَهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ
یعنی بنده ےمن
نگران فردایت نباش
ازاَفعال آدمهای
اطرافت دلگیرنباش
اخم نکن کاری ازآنها
برنمی آید
تامن نخواهم برگی از
درخت نمی افتد
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌞
آغاز هر روز شروع دوباره
برای آموختن است !
آغاز برای تکاندن غبار از دل ،
نشاندن غنچه های محبت و
عشق ،
پس دوباره زندگی را آغاز کن ...
سلامم
#صبحتون_عاالی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸میگن پنجره دل آدمهای مهربون
🌿رو به خدا باز میشه
🌸از اون پنجره یاد ما هم باش
🌿الهی بهتر از اون چیزی که
🌸در ذهنتون هست خدا نصیبتون کنه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
هر کسی عشق را به نوعی تعریف میکند
اما عشق از نظر شهید، تعریف متفاوتی دارد
و فاصله بین شهادت تا مرگ در همین متفاوت دیدن هاست...
تعریف #شهید_سعدالله_جوزک از عشق:
از من بپرس که چه معنی باشد واژه عشق را؟
#عشق یعنی قبول ولایت و دادن شهادت بر این...
#عشق یعنی آرزو کردن و طلب مرگ سرخ، در جهاد فی سبیل الله بودن...
#عشق یعنی نیمه شعبان چون مادرِ طفل از دست داده زار زار گریستن...
#عشق یعنی بلند شدن صداهای گریه در ظلمت شبانگاهان و در نورانیت قنوت نماز...
#عشق یعنی... خواندن درس خودسازی و رفتن به میدان جانبازی و شهادت و سرافرازی...
#دلشڪستھ_شهید
#شهید_سعدالله_جوزک
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت سی وهفتم بصیرت🌺 💢من و دوستانم حدود پانزده نفر بودیم که برای نابودی توپ
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت سی و هشتم
سربند یا مهدی🌺
💢با ابراهیم از قبل انقلاب در محل رفیق بودم. با هم فوتبال و والیبال بازی می کردیم.
💢در زمان جنگ، خبر دار شدم ابراهیم به جبهه غرب رفته.
💢در اواخر اسفند سال ۱۳۶۰ با گروه فیلم برداری به منطقه شوش اعزام شدیم.
💢تیپ المهدی عجل الله به فرماندهی برادر علی فضلی به منطقه ای در اطراف شهر شوش به نام رفائیه اعزام شده بود.
💢در ایام عید نوروز قرار بود نیروهای خط شکن، این تیپ مرحله دیگری از عملیات را آغاز کنند ما هم مشغول ضبط برنامه از نیروهای عملیاتی بودیم.
💢گردان ها یکی پس از دیگری، در تاریکی شب وارد منطقه شدند.
💢با توجه مقاومت سرسختانه دشمن در روزهای قبل، همه دعا می کردند که خط دشمن در این محور شکسته شود.
💢نیرو های خط شکن، پس از مراسم دعا و عزاداری حرکت خود را آغاز کردند.
💢 آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم خبرهای خوش یکی پس از دیگری به عقب می رسید خط دشمن سقوط می کرد و..
💢ما منتظر صبح بودیم تا برای ضبط حماسه رزمندگان خودمان را به خط مقدم در گیری برسانیم.
💢با روشن شدن هوا همراه با جمعی از فرماندهان حرکت کردیم.
💢دوربین و دیگر وسایل خبرنگاری همراه ما بود به محض ورود به خط اول درگیری، نگاهم به یکی از رزمندگان مجروح افتاد. ناخود آگاه کار خبرنگاری را رها کرده وبه سمت او دویدم!
💢او از نیروهای خط شکن عملیات بود که به طرز عجیبی مجروح شده بود.
💢کاملا او را می شناختم او دوست قدیمی من بود #ابراهیم_هادی
💢کنارش نشستم و سلام کردم.
💢مرا شناخت و تحویل گرفت درست نمی توانست صحبت کند.
💢گلوله از صورت به داخل دهانش خورده بود و به طرز عجیبی از گردنش خارج شده بود. یک گلوله هم به پایش خورده بود.
💢معمولا وقتی گلوله از انتهای گردن خارج می شود به نخاء و شاهرگ آسیب می رساند و احتمال زنده ماندن انسان کم می شود، اما ابراهیم سالم و سرحال بود.
💢دوستان رزمنده که در اطرافش جمع بودند از حماسه و دلاوری او می گفتند.
💢اینکه با یک قبضه آرپی چی که در دست داشت چگونه تانک های دشمن را تار و مار کرد و راه عبور بقیه را باز نمود.
💢 بلافاصله نگاهم بر سر ابراهیم افتاد قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید.
💢با تعجب گفتم داش ابرام سرت چی شده؟
💢دستی به سرش کشید. با دهانی که به سختی باز می شد گفت: می دانی چرا گلوله جرات نکرد وارد سرم شود.
💢گفتم: چرا؟
💢ابراهیم لبخندی زد و گفت: گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود، چون پیشانی بند یا مهدی عجل الله به سرم بسته بودم.
💢ابراهیم در مرحله قبلی عملیات هم مجروح شده بود با اینکه بار دوم مجروح می شد اما نمی خواست به عقب برود.
💢امدادگر زخم او را پانسمان کرد و اصرار کرد این مرحله از عملیات با موفقیت انجام شده لذا همراه بقیه مجروحین او را به عقب فرستاد.
💢الان که به آن روز در عملیات فتح المبین فکر می کنم حسرت می خورم که چرا از آن لحظات فیلم و عکس تهیه نکردم.
🗣حسین رستگار نژاد
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هیچوقت برای فهمیده شدن فریاد نزنید !
آنکه شما را بفهمد ،
صدای سکوتتان را بهتر میشنود ...
#جبران_خلیل_جبران
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#بطلب_ما_را❤️
نه پلاک شناسایی دارم..
نه رمز شب را می دانم..
نه راه برگشت را می شناسم
آواره میان گناهان مانده ام
شهدا اگر به داد نرسید
ازدست رفته ام...
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎶 "ایران ما"
نماهنگی که رهبری بخاطر پخشش از افق تشکر کردند
🍃🌹
🔺هر کس به طریقی بالا می آید !
یکی پایش را بر سر دیگری می گذارد
یکی دستش را در جیب دیگری .
دیگری دستش را بر زانوی خود میگذارد
یکی هم پایش را بر روی تمام احساسات یا وجدانش
در آخر کسی در جای خود نمی ماند
همه بالا می روند
مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیم
دریابیم چهچیزی به دست آوردیم، روی چه چیزی پا گذاشته ایم و چه چیز
را به چه قیمت از دست دادیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi