eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
26هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگ نگاهت آنچنانم که مپرس ... به نام خدای همه 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور ✨ { واللهُ خَیرُ المُسْتَعان...} و خُدایی هست مهربانتر از حدِ تصوُر 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 🌹 شوق بین الحرمین و عطش دجلہ فراٺ باز در صحن دلم قیل و مقالیسٺ حسین من هوایے شده‌ام ڪنج قفس سرگردان همہ بیچاره‌گےام بے پر و بالیسٺ حسین 💔 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
در هوایت هر که گرید دیده‌ام تر می‌شود... اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
در این صبح دل انگیز پاییزی آرزو میکنم کلبه دلاتون هـمیشه آرام باشه و شادی و برکت مثل بـاران رحـمت از آسمان براتون بباره.. درود مهربانان شروع صبحتون پر برکت🍂🍃 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃 ڪمڪ ڪن تا مبادا از نگاهت من شوم غافل 🌹نباشد راهت و خونت به زیر پاے ما باطـل 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 می‌گفت: من‌‌دوست‌دارم وقتی‌شهادت‌بیاد‌دنبالم‌‌ڪه شهادتم‌بیشتر‌از‌موندنم‌برا‌بقیه اثر‌داشته‌باشه.. اونجا‌بود‌ڪه‌فهمیدم بعضی‌ها‌هستند تو‌مرگ‌وزندگیشون.. دنبال‌ِعاقبت‌به‌خیری‌بقیه‌هستند..!🙂 حتی‌وقتی‌دیگه ..! 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 فرد وارد بازار قیامت می‌شود فکر می‌کند خبری است تعجب میکند خدایا..! پس چه شد..؟! نمازها عمره‌ها..؟! می‌گویند: تو دل شکستی، ریا کردی، زهرِ زبان ریختی تمامش پرید.. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#فنجانےچاےباخدا #قسمت_111 حس گول خورده ایی را داشتم که تمامِ زندگی اش را باخته و آنقدر زار زدم که
آشفته و سراسیمه به گوشه ایی از صحن و سرایِ امام حسین پناه برم. همانجا که شب قبل را کنارِ مردِ مبارزم، کج خلقی کردمو به صبح رساندم. افکارِ مختلفی به ذهنم هجوم میآورد. چرا پیدایش نمیشد؟؟ یعنی از بداخلاقی هایِ دیشبم دلخور بود؟؟ کاش از دستم کلافه و عصبی بود اما من میشناختمش، اهل قهر نبود. یعنی اتفاقی بد طعم، گریبانِ زندگیم را چنگ میزد؟ ای کاش دیشب خساستِ نگاه را کنار میگذاشتمو یک دل سیر تماشایش میکردم. وحشت و استرس، تهوع را به دیواره هایِ معده ام میکوبید و زانو بغل گرفتم از سر عجز. زیرِ لب نام حسین (ع) را ذکروار تکرار میکردمو التماس که منت بگذار و امیرمهدیِ فاطمه خانم را از من نگیر. روز اربعین تمام شد.. اذان گفته شد.. نماز مغرب و عشا خوانده شد.. اما... اما باز هم خبری از حسامِ من نشد.. حالا دیگر دانیال هم موبایلش خاموش بود و خودش ناپیدا..  چند باری مسیرِ هتل تا حرم را دوان دوان رفتمو برگشتم.. حس کردم..  برایِ اولین بار، در زمین کربلا، زینب را حس کردم.. حالِ ظهرِ عاشورا و ایستادنِ پریشانش بر تل زینبیه..  آرزویِ حسام ، داغ شد بر پیشانی ام.. من مگر از زینب بالاتربودم؟؟ چرا هیچ خبری از مردانِ زندگیم نبود..؟؟ نمیدانم چرا اما به شدت ترسیدم. من در آن سرزمین غریب بودم اما ناگهان حس آشنایی، احساسم را خنک کرد.. از حرم به هتل رفتم به این امید که دانیال برگشته باشد اما نه.. درد معده امانم را بریده بود و قرصها هم کارسازی نمیکرد. کمی رویِ تخت دراز کشیدم. ما فردا عازم ایران بودیمو امروز حسام اصلا به دیدنم نیامده بود. ما فردا عازم ایران بودیمو دانیال غیبش زده بود. ما فردا عازم ایران بودیم و من سرگشته خیابانهایِ کربلا را تل زینبه میدویدم. مدام به خودم دلداری میدادم که تو همسر یک نظامی هستی.. امیرمهدی اینجا در ماموریت است و نمیتواند مدام به تو سر بزند. ناگهان به یاد دوستانش در موکب علی بن موسی الرضا افتادم. حتما آنها از حسام خبر داشتند. چادر بر سر گذاشتمو به سمت در دویدم که ناگهان در باز شد... ↩️ ... : زهرا اسعد بلند دوست 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷یک رفیقی داشتیم به اسم آقا هادی از طلاب و بزرگان حوزه علمیه امیرالمومنین ع شهرری بود... . 🔻با شهید خلیلی خیلی رفیق بود... بعد شهادت رسول خلیلی یه روز گفت رسول یه شب قبل اینکه بره سوریه اومد و یه سوال ازم پرسید و بعدش گفت تا زنده ام جایی نقل نکن... با تعجب گفتم چی پرسید؟! 🍃گفت رسول ازم پرسید معنی کلمه (ذاب) به فارسی چی میشه؟! 🔻گفتم یعنی دفاع یا دفاع کننده...چطور؟! شهید خلیلی گفت: میشنوم تو گوشم یه نوایی میگه . آقا هادی میگفت رسول بغض کرد و گفت هادی فردا دارم میرم سوریه... ان شاءالله که بتونم از حرم دختر رسول خدا دفاع کنم... 📚راوی:ادمین پیج جنت 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 کاش یک دانه ی تسبیح تو بودم 📿 ❤️ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹١١ آبان سالروز تیرباران وشهادت طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی توسط سربازان رژیم سفاک پهلوی در زندان به جرم دفاع از امام خمینی (ره) در سال ١٣٤٢ 🕊شادی روحش صلوات 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
در خط جهاد همیشہ گمنام شدند با ذڪر حسین و زینب آرام شدند اینان نہ فقط مدافعاڹ حرم اند امروز مدافعاڹ اسلام شدند 🍃🌺
دست‌شکسته‌ای‌که‌به‌سر‌حاج‌ احمدکاظمی‌کشیده‌شد...😭 عملیات‌بیت‌المقدس‌ترکش‌ خوردبه‌سرش‌. ‌ازبس‌خون‌ ریزی‌داشت‌بیهوش‌شد.یه‌مدت‌گذشت. یکدفعه‌ازجاپرید.گفت:«پاشوبریم‌خط».😳گفتم:«آخه‌توکه‌بیهوش‌بودی چیشدیهوازجاپریدی؟» گفت:«بهت‌میگم. به‌شرطی‌ که‌تا‌زنده‌ام‌به‌کسی‌چیزی‌نگی.» وقتی‌بیهوش‌بودم‌خانم‌فاطمه ‌زهرااومدندوفرمودند:🌈 «چیه‌ چراخوابیدی؟»عرض‌کردم:«سرم‌مجروح شده، نمیتونم‌ادامه‌بدم».🤕 حضرت‌دستی‌به‌سرم‌کشیدند وفرمودند:«بلندشوبلندشو،🤭 چیزی‌نیست. بلندشوبروبه کارهایت‌برس»😍 به‌خاطرهمین‌است‌که‌هرجاکه‌ می‌رویدحاج‌احمدکاظمی😇 حسینیه‌فاطمه‌الزهراساخته است...😎 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
{🍃❤️🌱} 🔍 حاج آقـا پناهـیان خـیلی خوشگـل میگـفت..، خـدا تو رو دوسـت دارهـ.. تُ سرت و انداخـتی پایین دنبال دلـت رفـتی..؛ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: « حرف‌های شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. » سالروز شهادت شهید شادی روح بلندش صلوات 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🕊 ماجرای جالب شوخی شهید ابراهیم هادی با دوست خود😊 برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می‌شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه و لگن می‌آوردند! با شستن دست‌های آنان،‌ مراسم با صرف ناهار تمام می‌شد.☝️ در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم. ابراهیم و جواد دوستانی بسیار صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. شوخی‌های آنها هم در نوع خود جالب بود😄. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی هم که به سراغش رفتند،‌ جواد بود. ابراهیم در گوش جواد، ‌که چیزی از این مراسم نمی‌دانست،‌ حرفی زد! جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی میگی؟!😳 ابراهیم هم آرام گفت: یواش، ‌هیچی نگو! بعد ابراهیم به طرف من برگشت. خیلی شدید و بدون صدا می‌خندید.گفتم: چی شده ابرام؟! زشته،‌ نخند!🙁 رو به من گفت: به جواد گفتم،‌ آفتابه رو که آوردند،‌ سرت رو قشنگ بشور!! چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد.😃 جواد بعد از شستن دست،‌ سرش را زیر آب گرفت و... جواد در حالی که آب از سر و رویش می‌چکید با تعجب به اطراف نگاه می‌کرد. گفتم: چکار کردی جواد! مگه اینجا حمامه! بعد چفیه‌ام را دادم که سرش را خشک کند!😂😂 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
📜 شهید زکریا شیری: از خواهران سرزمینم می‌خواهم با حفظ حجاب، امانتدار خون شهدا باشند. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدایا در من کسی هست که فریاد می زند تورا ولی صدایش در انبوه صداها گم شده به فریادش برس. به نام خدای همه
‍ ‍ صلوات امروز هدیه به آقای مهربانیها علی ابن موسی الرضا (ع) اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
نور💥 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ اى كسانى كه ایمان آورده اید، از صبر و نماز كمك بگیرید، همانا خداوند با صابران است. بقره ۱۵۳