eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
28.8هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حبه نور ✨ إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ما هر چيز را به اندازه آفريده‌ايم. 🔸سوره قمر ایه۴۹ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
بی تو هر روز مارا ماهی و هر شب سالی‌ ست شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ ست! عجل لولیک الفرج 🍃 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌿 درود بر شما دوستان طراوت و شادی صبح نثار قلب مهربانتان گوارای وجودتان مستدام و سلامت باد شاد و سرفراز، میان جمع عزیزانتان در این صبح زیبا برقرار باشید صبحتون بخیر و شادی ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔴 گاهی باید گفت خدایا، من کوچیکتم، فدا سرت که به حاجتم نمی‌رسم، هر چی خودت می‌پسندی، من تسلیمِ تسلیمم! ✋❤ ‌ الکی نمیگماااااا قربونت برم حرفِ رایگان نمیزنم جون خودم 😁 ‌ 🔴 هررررچی خودت حال می‌کنی بهم بده، من کی باشم برا تو تعیین تکلیف کنم؟ ‌ خودتو عشقه! ❤ اگه تو میگی از فلان رزق محروم باشم، چشم ✋❤ شکایتی ندارم مخلصتم خدایا ❤ از ته قلبم راضی‌ام به هر وضعیتی که تو برام می‌پسندی 🌷 ‌ 💞 آقام امام حسن مجتبی علیه السلام: ‌ 🌺 كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند. ‌ 📕 كافى، ج 2، ص 62 ‌ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
انصاف یعنی اگه روزهای سخت رسید روزهای خوب زندگیت یادت بمونه انصاف یعنی بدونی خدای روزهای سخت همون خدای روزهای خوبه منصف باشیم... ‍🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
✅ نفس خدایی اگر نفس خود را خدایی کنیم، خدا کاری می کند، که به جای تیربار و رگبار، فقط صدایت، صدای اذانت، نفس را در گلوی دشمن حبس کند و آنان را تسلیم کند.. 🌹درست مثل ابراهیم... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و سوم : زیارت ✔️ راوی : جبار ستوده ، مهدی فریدوند 🔸سال اول جنگ بود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت چهل و چهارم : نارنجک 🔸قبل از عمليات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگي بهتر، بين فرماندهان سپاه و ارتش جلسه اي در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهيم و سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند. تعدادي از بچه ها هم در داخل حياط مشغول آموزش نظامي بودند. 🔸اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق يك نارنجك به داخل پرت شد! دقيقاً وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پريد. همينطور كه كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بين دستانم قرار دادم و به سمت ديوار چمباتمه زدم! براي لحظاتي نَفس در سينه ام حبس شد! بقيه هم مانند من، هر يك به گوشه اي خزيدند. لحظات به سختي ميگذشت، اما صداي انفجار نيامد! خيلي آرام چشمانم را باز كردم. از لابه لاي دستانم به وسط اتاق نگاه كردم. 🔸صحنه اي كه ميديدم باور کردنی نبود! آرام دستانم را از روي سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم و با چشماني كه از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام...! بقيه هم يك يك از گوشه وكنار اتاق سرهايشان را بلند كردند. همه با رنگ پريده وسط اتاق را نگاه ميكردند. صحنه بسيار عجيبي بود. در حالي كه همه ما به گوشه وكنار اتاق خزيده بوديم، ابراهيم روي نارنجك خوابيده بود! 🔸در همين حين مسئول آموزش وارد اتاق شد. با كلي معذرت خواهي گفت: خيلي شرمنده ام، اين نارنجك آموزشي بود، اشتباهي افتاد داخل اتاق! ابراهيم از روي نارنجك بلند شد، در حالي كه تا آن موقع كه سال اول جنگ بود، چنين اتفاقي براي هيچ يك از بچه ها نيفتاده بود. گوئی اين نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد. بعد از آن، ماجراي نارنجك، زبان به زبان بين بچه ها ميچرخيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 مسیرت که درست باشد نه از بی مهریِ آدم ها دلت می گیرد نه با طعنه ها و کنایه ها ، نا امید می شوی ...! آدم ها ، خصلتشان است از تماشایِ سقوط ، لذتِ بیشتری می برند تا پرواز!! نا امید نباش ...! سقوط ، سرنوشتِ پرنده هایِ ضعیف و بی دست و پاست ، عقاب ها ، فقط اوج می گیرند!! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❤️"دوستت دارم" ساده ترین کلام است برای دنیای پر از تکلف ادبیات عشق من به تو ❤️ ؛ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
گاهی ڪه خیلی دلم از دنیـا می‌گیرد آن وقت‌ها ڪه نمی‌خواهـم هیچ چشمی ببیند اشک‌هایم را و هیچ گوشی نمی‌فهمـد حرف‌های تلنبار شدهٔ دلـم را گوشـهٔ خلوتی باید پیـدا کنـم بنشینـم کتابت را باز کنـم می‌خوانـم و ایـوب را یـاد کن هنگامی ڪه پـروردگارش را آهسته نـدا کرد ڪه بہ مـن آسیب رسیـده و تویی مهـربان‌ترین مهـربانان پس دعـای او را اجـابت نمـودیم بہ اینجا ڪه می‌رسـم سرم را می‌انـدازم پائین از خجالت با خودم می‌گویـم نامـردی نکن خـدای همهٔ اینها همان خـدای توست همین قـدر رحمـان و رحیـم همین قـدر جـواب دهنـده فقط می‌دانی رازش چیست؟ آرام و آهستـه بـروی در گـوش خودش بگویی دلـم گرفتـه... بی‌خیـال غـم‌ها خـدایی دارم ڪه خیلی دوستم دارم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi               
💔 درد و دل مادر شهید با تروریست ها 🌷بعد از بیست و پنج روز از ماموریت آمد . مثل همیشه لباس هایش را داخل لباسشویی ریخت و شروع کرد به گردگیری خانه . دستی به دیوار نمناک اتاق کشید : «این باید تعمیر بشه مادر » . بعد از بنّایی و تعمیر دیوار، شیشه شکسته پنجره را هم عوض کرد . 🌷از کلاس پنجم ابتدایی که یتیم شده بود با کارگری و سختی بزرگش کردم . این اواخر که به خاطر دیسک کمر زمین گیر شده بودم حتی نمی توانستم کارهای خانه را انجام بدهم و فقط وقتی رضا می آمد از تنهایی بیرون می آمدم . 🌷خیلی به او وابسته بودم به همین دلیل هنگامی که شهید شد هیچ کس جرأت نکرد خبر شهادتش را برایم بیاورد . از رفت و آمد همسایه ها و تماس های مکرر تلفن فهمیدم اتفاقی افتاده . 🌷اجازه ندادند پیکر مطهرش را ببینم . آنهایی که دیده بودند گفتند« کوچیکِ کوچیک » شده . بی انصاف ها بچه ام را شهید کردند خوب شهید کردند ، تو راه خدا رفته اما دیگر چرا جسدش را آتش زدند ؟ در کدام دین و مذهب رواست، یک نفر را که می کشند ، آتش هم بزنند ؟ ... 🌹 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi