᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
#سلامحضرتعــشـــق♥️
روبسوےڪربلا سمت
حســـیݩ
دَم به دَمبر زادهےحیدر
ســــلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبداللهالحسینـــــ ♥
#صبحتوݩحسینی✨
🌱 #زندگیتوامامزمانۍڪن
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴🥀
مهدی جان(عج)
دوباره روضه ی زهرا وغربت حیدر
بیاوروضه بخوان بزم مرثیه خوانیست
خدا زیاد کند اشک چشم های مرا
چراکه فاطمه روضه هاش طوفانیست..😭
سلام بر آقا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴🥀
در دفترِ عالم ز خطِ خون بنگارید
مظلوم تر از فاطمه مظلوم نداریم!
#ناشناس
#حضرت_مادر
#فاطمیه تسلیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴🥀
مگر می شود، دلت داغدار آن گلبرگِ نیلی باشد و اشکانت منتقم مادر را تمنا نکند؟!
یا فاطر بحقّ فاطمه عجل لولیک الفرج🤲
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح هست ....
خورشید یک یادآور روزمره است
که ما هم میتوانیم از تاریکی برخیزیم
و طلوع کنیم،
که ما هم میتوانیم
نور خود را بتابانیم
سلام یکشنبتون بخیر
روزتون قشنگ🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 دیوار دم میداد، در بر سینه میزد
محراب مینالید، منبر داشت میسوخت
🏴شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا (س)
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سینہزدنهاۅحاݪۅهۅاۍ
محمدحسینمنࢪابہخۅدش
جذبڪࢪدۅشیفتہاششدم.😍
لباسشخیسعࢪقبۅد.👕
ساعت۱۱بۅدڪہدیدممحمد
حسینمیخۅادازهیئتبࢪه🚶♂
ازشپرسیدم:فࢪداشبممیای؟
گفت: بلہحتماً،مݩهیئتحضرت
زهࢪاࢪاتࢪڪنمیڪنم.❤️
اۅباݪباسعزاێحضࢪتزهࢪا
ازهیئترفت.🏴
میاݩهیئتازمحمدحسینو
دۅستانشخۅاستہمیشۅدڪہ
خودشانࢪابہخیاباݩپاسداࢪاݩ
بࢪسانند.🛡
محمدحسینباهمانعࢪق
عزایخانمزهࢪاڪہبࢪجانش
نشستہبودࢪاهےمیشودوبعد
همڪہشهادتنصیبششد...😭
🖤 #فاطمیه
🖤 #حاج_قاسم
🖤 #حضرت_زهرا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌸
#رفیق_شهیدم
پیر ما گفت شهادت هنر مردان است
عقل نامرد در این دایره سرگردان است
پیر ما گفت که مردان الهی مَردند
که به دنبال رفیق ازلی می گردند...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حال و هوای حرم مطهر امام رضوی در روز شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخلاص یعنی به تکلیف الهی ات عمل کنی و منتظر باشی تا خداوند برایت حکم کند.
شهید #زین_الدین دنبال این بود که به وظیفه اش عمل کند؛ چه شهادت روزی اش شود چه نشود.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند 💔🥀
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
شهیدتورجی زاده شهید سوخته عشق به خدا واهلبیت😭
یکی از همرزمان و دوستانشان می گفت حجره ای داشتم نزدیک حجره آیت الله جوادی آملی وایشان از آنجا گذر میکرد روزی نوار دعای کمیل شهید تورجی را گوش می کردم که آقای جوادی آملی وارد حجره شدند و پرسیدن این صدای کیه ایشون سوخته اند گفتم صدای یک شهیده گفتند نه شهید نیستند سوخته اند.....ایشان(در عشق خدا) سوخته است.گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوخته بوده....😭😭
جهت شادی روح شهید تورجی صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#فاطمیه
◾دنیا و آخرتمان را ،
وام دار دست هایی هستیم که،
تا آخرین لحظه،
از ولایت دفاع کردند !
« وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّه»
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_هجدهم بعضي ها وقتي حرف مي زنند
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_نوزدهم
اين را فهميده بودم كه از ابراز مستقيم محبت خوشش نمي آيد . از اين كه بگويد دوستت دارم و اين حرف ها . دوست هم نداشت اين حرف ها را بشنود . مثلاً من شماره ي تلفن پايگاه انرژي اتمي را داشتم .
بعضي وقت ها هم دلم مي خواست كه زنگ بزنم ولي چه طور بگويم . يك كم مي ترسيدم شايد .
يك بار هم گفت : " دليلي نداره ، كلي آدم ديگر هم آن جا هستند كه امكان استفاده از تلفن برايشان نيست . " درست است كه ديگر با هم زن و شوهر شده بوديم ، ولي من ، هنوز رو در بايستي داشتم .
حتی روم نمي شد توي صورتش نگاه كنم . يك بار از مدرسه كه برگشتم خانه ، ديدم لباسهايش را شسته ، آويزان كرده و چون لباس ديگري نداشته چادر من را پيچيده دورش ، دارد نماز مي خواند .
اين قدر خجالت كشيدم و خود را سر زنش كردم كه چرا خانه نبودم تا لباسهايش را بشويم . نمازش كه تمام شد احساس من را فهميد .
گفت: " آدم بايد همه جورش را ببيند . "
هيچ وقت واضح با هم حرف نمي زديم . راجع به هيچ چيز حتی خودمان . بهانه ي حرف هايمان جبهه و جنگ بود . حالا نه در اين مورد ، كلاً آدمي نبود كه حرف زدنش از عمل كردنش بيش تر باشد .
حتی راجع به جبهه هم اين جور نبود كه مدام در خانه حرف جبهه و جنگ باشد . مسائل مربوط به كارش را اصلاً نمي گفت .
از پشت تلفن ، هميشه اين حالت بود كه نتوانم حرف هايم را بزنم حتی روم نمي شد بپرسم كي مي آيي . وقتي هم نبود همين طور . يك بار به من گفت: " روزها توي خانه حوصله ات سر مي رود راديو گوش كن . "
آن موقع راديو نداشتيم . از روز بعد يك جعبه ي آهني روي طاقچه مي ديدم . ولي بازش نمي كردم . مي گفتم حتماً بي سيمش داخل آن است . نمي خواستم بهش دست بزنم . چهار پنچ روز فقط نگاهش كردم
ادامه دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_نوزدهم اين را فهميده بودم كه از
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_بیستم
يك بار كه آمد ، پرسيد: " راديو را توانستي راه بيندازي ؟ "
گفتم :" كدام راديو ؟ "
گفت: " هماني كه توي آن جعبه ، سر طاقچه بود . "
نمي تواستم بگويم احساس مي كردم آن جعبه جزو حريم اوست و نبايد بهش دست بزنم . همه كارها و حرف هايش را دربست قبول مي كردم . هنوز از جزئيات كارش چيزي نمي دانستم و از اين و آن شنيده بودم كه نيروهاي قم و اراك و چند جاي ديگر با هم يك جا شده اند و تيپ علي ابي طالب را تشكيل داده اند . آقا مهدي هم فرمانده تيپ شده بود . ديگر به پاييز اهواز خورده بوديم و گرماي هوا زياد اذيت نمي كرد .
با اتوبوس كه مي رفتم مدرسه و بر مي گشتم ، كنار خيابان رزمنده ها را با چفيه هايشان مي ديدم كه جلوي باجه ي تلفن صف كشيده اند تا به خانواده شان زنگ بزنند . از همه جاي ايران آمده بودند . برگشتني براي اين كه زود به خانه نرسم ، وسط هاي راه از اتوبوس پياده مي شدم و بقيه راه را پياده مي آمدم . از جلوي بيمارستان جندي شاپور رد مي شدم . آمبولانس آمبولانس مجروح مي آوردند ، من هم همين جوري مات و مبهوت مي ايستادم و نگاهشان مي كردم .
حيران در برابر رازي كه اين آدم ها با خود داشتند ، چيزي كه مي توانستند برايش جان بدهند . ديدن جنگ از نزديك يعني همين ، يعني اين كه ببيني آدمها واقعاً زخمي و شهيد مي شوند . شب كه آقا مهدي بر مي گشت خانه مي خواستم همه ي چيزهايي را كه آن روز ديده بودم برايش تعريف كنم . ولي فرصت نمي كرد تا آخرش را بشنود.
عمليات والفجر مقدماتي بود گمانم . تلفن زد . تلفني حرف زدنمان جالب بود پيش تر تلگراف بود تا تلفن . كم و كوتاه . شايد فكر مي كرديم همه چيز بايد به مختصرترين شكلش انجام بگيرد ،
گفت: " يك كم مشكل پيدا كرديم . من فردا بر مي گردم ، مي آيم خانه ."
حدس زدم عملياتشان موفق نبوده است . اين قدر نبودنش در خانه برايم طبيعي شده بود و جا افتاده بود كه
گفتم: " نه لزومي ندارد برگردي . "
از او اصرار "كه دارم فردا مي آيم " و از من انكار كه " نه ، چه كاري داري كه بيايي ."
يك چیز ديگر هم مي خواستم بگويم . رويم نمي شد . خواست قطع كند . گفت: " كاري نداري ؟ "
گفتم :" مي خواستم يك چيزي را بهت بگويم ."
گفت: " خودم مي دانم "
فردا كه از مدرسه آمدم خانه پوتينهايش را جلوي در ديدم . گوشه ي اتاق خوابيده بود ، يك پتو انداخته بود زيرش.
ادامه دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فاطمه از حال رفته، شاید هم از این دنیا
اشک علی به صورتش میچکد، شاید هم خون جگر؛
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
سرتا پا التماس:
«کَــلِّـمینی یا فاطمه!
فاطمه! با من حرف بزن!»
فاطمه اما به قدر چشم بازکردنی توان در جسم خسته اش و به قدر یا علی گفتنی نفس در سینه خسته اش نمانده.
«آرامش خانه ام با من حرف بزن!»
علی این بار تمام تنهایی اش را به رخ فاطمه میکشد:
«فاطمه منم علی!»
فاطمه چشمهایش را باز کرد
تا ندای امام زمانش بی جواب نمانَد!
حالا من و تو، اینجا، این سر سرنوشت، ایستاده ایم
صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
چشم باز میکنیم یا نه؟
اگر نه
پس ما را با فاطمه کاری نیست...
💔
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اصلاً برای هرچیزی باید
#به_اندازهی_خودش غصه خورد!
مثل امیرالمومنین علیهالسلام که بعد از شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمود:
«أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ
لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي»
غمت از دلم بیرون نمیره،
تا ابد غصهدار توام زهرای من!
.
.
#من_لحظه_ای_ازیادتوغافل_نمی_شوم
#دیدار_ما_باشدقیامت_ووقت_شفاعت_تو
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
امروز شهرم عطرآگین از حضور شهدا بود
نوجوان هایی که گوی سبقت رسیدن به معبود را
از پیرمردهای عابد ربوده بودند....
نوجوان هایی که تازه مکلّف شده بودند
ولی خود را گناهکارترین می دیدند....
و #اشک... چونان آبی روان، شستشویشان می داد
و زلال می شدند در گریه های نیمه شب....
کاش به آنها برسیم🥀
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴 کسی که برای مصیبت #فاطمة_الزهراء گریه میکند ولی برای انقلاب اسلامی و رهبرش جان که نمیدهد هیچ، کاری هم به کار آن ندارد،
👈 یا گریهاش دروغ است، یا نمیفهمد؛
🖤 نمیفهمد که #فاطمیه اساساً یک رویداد کاملاً سیاسی است و کلش برای دفاع از دین و ولایت بوده است.
🏴 #فاطمیه_خط_مقدم_ماست
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
خــــــــــــــــــــدایا
دلـــــم تنگ آرامشی ژرف است، تو را می خـــــوانم ...
دستم را بگیر
و لحظه ای این جـان بی قرار را به خویش وا نگذار ...
یـــــا ارحـــــم الراحمـــــین ...
به نام خدای همه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi