⚘
🌷حکایت
اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم. اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد. ارباب برگشت و خود را یک بار تسلیم مرگ کرد .
📖 قرآن کریم:
لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الذی
هرگز نیکیهای خود را با منت باطل نکنید.
@Shahidbahrammehrdad
⚘
🌷آیت الله مجتهدی تهرانے(ره)
✨در بیمارستان شوروی سابق، (میرازکوچک خان فعلی)، مریضی روی تخت بیمارستان مشغول خواندن قرآن کریم بود. دکتر که مسلمان نبود آمد و به او گفت : "اینها که عربیست تو هم عربی نمی فهمی، پس برای تو فایده ای ندارد"،
✨ مریض گفت :"همانطور که شما نسخه به زبان انگلیسی مینویسی و ما نمی فهمیم، ولی چون به آن عمل میکنیم برای ما فایده دارد قرآن کریم هم همینطور است" و آن دکتر هم جواب خود را گرفت و ساکت شد. ( بعضیها مریض هستند مثلا میگویند : چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟ تو چرا به دکتر نمیگویی چرا نسخه را به زبان انگلیسی مینویسی؟ )
@Shahidbahrammehrdad
⚘
🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی :
✨ مجنون برای دیدن لیلی در مسیری که محل عبور او بود، چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه های شب از شدت خستگی، همانطور که بر سر راه نشسته بود، خوابش برد.
✨ همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی دید مجنون به خواب رفته است، چند گردو جلوی او گذاشت و رفت.
✨ وقتی مجنون بیدار شد و گردوها را دید، فهمید لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروی گردو بازی کنی؛ عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.
📚مصباح الهدی ص107
@Shahidbahrammehrdad
✨عارفے را گفتند:
چگونه تنهایے را تحمل میکنی؟
گفت:من همنشین خدایم هستم
هر وقت خواستم
او با من سخن بگوید،
قرآن میخوانم...
و هرگاه بخواهم
من با او سخن بگویم،
نماز میخوانم...
@shahidbahrammehrdad
همه دعوتید🌷
#اولینسالروزآسمانیشدنترسید...🌷
زمان : جمعه ۲۲ تیر
مکان : شهرک ولیعصر عج میدان شهید رجایی خیابان سجادی جنوبی خیابان شهید عمرانی #حسینیه_سیدالشهدا علیه السلام
امام صادق ع
هر مومنی که در وضو سوره قدر بخواند از گناهان خود بیرون شود مثل روزی که از مادر متولد شده است
@shahidbahrammehrdad
💠امام رضا (ع):
🌷اگر دوست دارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،
هرگاه به يادآن حادثه افتادى بگو:
كاش من نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مىرسيدم
📚وسائل الشيعه ج۱۴ص۴۱۷
@Shahidbahrammehrdad
✅ختم قرآن بیست و پنج ۲۵
تا این لحظه ثواب
۲۰۷
صفحه قرآن نثار روح شهید مهرداد🌹🌹🌹
@shahidbahrammehrdad
🎊💐🎊
مَنْ يَشْفَعْ شَفٰاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهٰا وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفٰاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهٰا وَ كٰانَ اَللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً ﴿۸۵﴾نسا
نکات ناب
۱_هرکس شفاعت پسندیده کند از ان نصیبی خواهد داشت
۲_هرگز از فرد معصیت کار شفاعت نکنیم چرا که سهمی از گناه او را برای ما مینویسند
۳_خداوند به هرکاری تواناست
🎋تفسیر نور و نمونه
@shahidbahrammehrdad
⚘
✨﷽✨
💠 قابل توجه اونایی که میگن یاد مرگ نا امیدی میاره
✨بعضیا تا حرفی از مرگ جلوشون زده میشه، اخم میکنن و میگن چرا از مرگ حرف میزنید و ناامیدی رو گسترش میدید، به زندگی فکر کنید و امید رو تقویت کنید،
اما این نگرش با ظاهر قشنگش با آموزه های دین ما سازگار نیست:
🌷امام صادق عليه السلام:
🔺ياد مرگ، خواهشهای نفس را میميراند،
🔺ریشه های غفلت را ريشهكن میكند،
🔺قلب را با وعدههای خوب خدا نيرو میبخشد،
🔺طبع انسان را نازك و رقیق میسازد،
🔺علائم هوس را در وجود آدم درهم میشكند،
🔺آتش حرص را خاموش میسازد
🔺 و دنيا را در نظر انسان كوچك میكند.
✨ذِكرُ المَوتِ يُميتُ الشَّهَواتِ في النَّفسِ، ويَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، ويُقَوّي القلبَ بمَواعِدِ اللّه، ويُرِقُّ الطَّبعَ، ويَكسِرُ أعلامَ الهَوی ويُطفِئُ نارَ الحِرصِ، ويُحَقِّرُ الدُّنيا.
📕بحار الأنوار: ج 6 / ص 133 - منتخب ميزان الحكمة: 51
@shahidbahrammehrdad
⚘
امام رضا علیه السلام:
مردی، دو دينار، نزد پیامبر_اکرم_(ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم.
فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟».
گفت: آری.
فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد، باز گشت و چنين کرد.
سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم.
فرمود: «آيا فرزندی داری؟».
گفت: آری.
فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد، باز گشت و چنين کرد.
پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم.
فرمود: «آيا همسر داری؟».
گفت: آری.
فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی».
مرد، بر گشت و چنين کرد.
پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم.
فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟».
گفت: آری.
فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم.
فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ».
📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534.
@shahidbahrammehrdad