📷 تصاویر وداع خانواده شهدای حرم شاهچراغ با شهدایشان
خدا بهشون صبر بده... 😔😭
#شاهچراغ #ایران_تسلیت
#شیراز_تسلیت
🌷🏴
💠 @shahiddaneshgar
| مشهد شهر شهادت میزبان شهیدان |
تشییع باشکوه ۱۱ شهید جنایت تروریستی حرم حضرت #شاهچراغ
با حضور پرشور و میلیونی زائران ، مجاوران و دانش آموزان مشهد مقدس
🧭مشهد مقدس شنبه ساعت ۱۵
📌میدان بسیج به سمت حرم مطهر رضوی
بدانیــد جمــهـوری اســلامـــی حـــرم اســـت و اگر این حرم ماند، دیگر حرمها میماند.
(سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)
#رفیق_شهیدم #ایران_تسلیت
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
------------•••🕊•••-----------
🏴@shahiddaneshgar
------------•••🕊•••-----------
⚫️ نحوه شهادت طلبه بسیجی آرمان علی وردی در روز چهارشنبه
✍آرمان علیوردی در آشوبهای اخیر توسط لیدرهای آشوبگران در اکباتان تهران ربوده شده و پس از شکنجه با شوکرهای خاص و شبه نظامی به کما رفت. حجم ضربههایی که به سر این طلبه بسیجی وارد شده باعث ضربه مغزی وی شده بود.
◽️دوستان این طلبه ساعتها در خیابان بهدنبال وی بودند. پس از چند ساعت یکی از گشتهای اطلاعاتی یک چیزی را کنار خیابان میبیند که روی آن پتو کشیده شده است. وقتی پتو را کنار میزنند جسم بدون حرکت و غرق در خون آرمان علیوردی را میبینند. آنقدر ضربه بر صورت این طلبه وارد شده بود که به راحتی قابل شناسایی نبود. در نهایت جسم کمجان او به سختی توسط دوستانش شناسایی میشود.
🌷شادی روح این شهید و دیگر شهدای اخیر صلوات
------------•••🕊•••-----------
🏴@shahiddaneshgar
------------•••🕊•••-----------
مؤسسه شهید عباس دانشگر
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصت فاطمه کنار آمده با رفتنم اما میفهمم که رف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_یک
فروردین به چشم بر هم زدنی میگذرد. امروز سیام است. هنوز به بابا و مامان زمان دقیق رفتنم را نگفتهام اما دیگر وقتش رسیده! حاجحمید یکی دو روزی است که اصرار میکند بروم سمنان و ببینمشان اما میدانستم که اگر بروم، کار سخت میشود. هم برای من و هم برای آنها. تقصیرها را انداختم به گردن خودم، به حاجی گفتم میترسم بروم و دل کندن برایم سخت شود.
من نمیتوانم خودم را جای بابا بگذارم. نمیتوانم توی ذهنم تصور کنم حس و حال بابا را وقتی پشت تلفن میشنود که پسرش میگوید دارم میروم! غلبه میکنم بر فکرهایم؛ گوشیام را برمیدارم و زنگ میزنم به بابا. طول میکشد تا گوشیاش را بردارد. صدایش را که میشنوم، دلم هری میریزد! میکوشم به خودم مسلط باشم، صدایم نلرزد، حالم را طبیعی جلوه بدهم و هیجانم را کنترل کنم!
حال و احوالی میکنیم و میروم سراغ اصل مطلب:«بابا من دو روز دیگه اعزامم...» تا این جمله را میشنود، اصرار کردنش شروع میشود که بروم سمنان و یک دل سیر ببینمشان. هرچه اصرار کرد، به خرجم نرفت. تصمیمم را گرفته بودم. بابا میگفت اگر نیایی، من میآیم! گفتم بیا و بزرگی کن تا به همین تماس تلفنی اکتفا کنیم. گفت میخواهی بروی یک کشور دیگر؛ یک ماه و نیم هم که نمیبینمت، دلم طاقت نمیآورد، باید قبل رفتن ببینمت...
۶۱
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar