eitaa logo
از بهشتی برای امروز
916 دنبال‌کننده
113 عکس
60 ویدیو
22 فایل
این کانال فرصتی است برای بازخوانی اندیشه و گفتار اسوه صراحت و صداقت و صلابت انقلابی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر در مورد و ! به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده ... تا موقع شهادت آیت الله استاد ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و ایشان، شما در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم. بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند.‌ در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما است. .‌‌.. ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ... من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله‌ ما را کند... امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله‌ را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم. می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی و نظر کرد حالا که فعلا برای که توطئه های و و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد... منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸ https://ble.im/shahiddoctorbeheshti https://ble.im/shahiddoctorbeheshti https://gap.im/shahiddoctorbeheshti http://sapp.ir/shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟ اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟ نگرانی پیامبر در مورد گرانبهایش! قصه و مطرح نيست سخنرانی در سال 1351 ؛ در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى را مسأله‌اى غير از غدير و ، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ... پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه و يكتاپرستى، بر پايه احترام به و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را كند؛ اداره اى كه همراه با آن، در مسير به وجود نيايد. اين است. مسأله، ... پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان ، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با ، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها است؟ نه! تعجب نكنيد. ... چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه ، مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در گذراند. ده ساله شد كه شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، ، .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. ! شما اصلا از صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ باشيد. قصه و مطرح نيست. ... آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست ، را بگيرد و بگويد « » مردم على را كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى ، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به منصوب كند دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ... منبع: ، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83 @Shahiddoctorbeheshti
از مسئولان نظام! به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده ... تا موقع شهادت آیت الله استاد ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و ایشان، شما در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم. بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند.‌ در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما است. .‌‌.. ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ... من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله‌ ما را کند... امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله‌ را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم. می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی و نظر کرد حالا که فعلا برای که توطئه های و و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد... منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸ @shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
چرا علی؟ چرا غدیر؟ اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟ نگرانی پیامبر در مورد گرانبهایش! قصه و مطرح نيست سخنرانی در سال 1351 ؛ در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى را مسأله‌اى غير از غدير و ، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ... پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه و يكتاپرستى، بر پايه احترام به و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را كند؛ اداره اى كه همراه با آن، در مسير به وجود نيايد. اين است. مسأله، ... پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان ، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با ، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها است؟ نه! تعجب نكنيد. ... چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه ، مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در گذراند. ده ساله شد كه شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، ، .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. ! شما اصلا از صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ باشيد. قصه و مطرح نيست. ... آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست ، را بگيرد و بگويد « » مردم على را كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى ، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به منصوب كند دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ... منبع: ، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83 @Shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
چرا علی؟ چرا غدیر؟ اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟ نگرانی پیامبر در مورد گرانبهایش! قصه و مطرح نيست سخنرانی در سال 1351 ؛ در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى را مسأله‌اى غير از غدير و ، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ... پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه و يكتاپرستى، بر پايه احترام به و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را كند؛ اداره اى كه همراه با آن، در مسير به وجود نيايد. اين است. مسأله، ... پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان ، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با ، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها است؟ نه! تعجب نكنيد. ... چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه ، مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در گذراند. ده ساله شد كه شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، ، .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. ! شما اصلا از صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ باشيد. قصه و مطرح نيست. ... آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست ، را بگيرد و بگويد « » مردم على را كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى ، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به منصوب كند دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ... منبع: ، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83 @Shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟ اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟ نگرانی پیامبر در مورد گرانبهایش! قصه و مطرح نيست سخنرانی در سال 1351 ؛ در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى را مسأله‌اى غير از غدير و ، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ... پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه و يكتاپرستى، بر پايه احترام به و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را كند؛ اداره اى كه همراه با آن، در مسير به وجود نيايد. اين است. مسأله، ... پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان ، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با ، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها است؟ نه! تعجب نكنيد. ... چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه ، مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در گذراند. ده ساله شد كه شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، ، .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. ! شما اصلا از صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ باشيد. قصه و مطرح نيست. ... آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست ، را بگيرد و بگويد « » مردم على را كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى ، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به منصوب كند دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ... منبع: ، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83 @Shahiddoctorbeheshti
نظر در مورد و روحانیون مسوول و ! به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده ... تا موقع شهادت آیت الله استاد ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و ایشان، شما در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم. بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند.‌ در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما است. .‌‌.. ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ... من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله‌ ما را کند... امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله‌ را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم. می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی و نظر کرد حالا که فعلا برای که توطئه های و و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد... منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸ @shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟ اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟ نگرانی پیامبر در مورد گرانبهایش! قصه و مطرح نيست سخنرانی در سال 1351 ؛ در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى را مسأله‌اى غير از غدير و ، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ... پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه و يكتاپرستى، بر پايه احترام به و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را كند؛ اداره اى كه همراه با آن، در مسير به وجود نيايد. اين است. مسأله، ... پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان ، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با ، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها است؟ نه! تعجب نكنيد. ... چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه ، مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در گذراند. ده ساله شد كه شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، ، .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. ! شما اصلا از صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ باشيد. قصه و مطرح نيست. ... آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست ، را بگيرد و بگويد « » مردم على را كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى ، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به منصوب كند دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ... منبع: ، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83 @Shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
نظر در مورد و روحانیون مسوول و ! به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده ... تا موقع شهادت آیت الله استاد ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و ایشان، شما در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم. بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند.‌ در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما است. .‌‌.. ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ... من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله‌ ما را کند... امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله‌ را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم. می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی و نظر کرد حالا که فعلا برای که توطئه های و و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد... منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸ @shahiddoctorbeheshti