نظر #شهیدبهشتی در مورد #اسکورت_مقامات و #حفاظت_از_مسئولان_نظام!
#گوشه_انحرافی_اضطراری
به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند
بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده
... تا موقع شهادت آیت الله استاد #مطهری ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه #امر_اضافی آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و #ترور ایشان، شما #امت در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و #امام امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم.
بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما #سوهان_روح است. ... ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ...
من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله ما را #منحرف کند...
امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این #گوشه_انحرافی_اضطراری که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم.
می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی #امام و نظر #امت کرد حالا که فعلا برای #مدت_خیلی_کوتاهی که توطئه های #آمریکا و #شیطان_بزرگ و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد #تشریفاتی . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای #پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد...
منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸
#اسکورت
#تیم_تشریفات
#احتجاب
#نظام_امت_و_امامت
https://ble.im/shahiddoctorbeheshti
https://ble.im/shahiddoctorbeheshti
https://gap.im/shahiddoctorbeheshti
http://sapp.ir/shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟
اگر با شما مشورت میشد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟
نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!
قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست
سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان
در سالهايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مىگرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسألهاى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...
پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماهها، هفتهها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...
پيغمبر احساس مى كند، مىيابد، مىداند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرفنگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمدهاند، نماز مسلمانى را مىخوانند، ماه رمضان هم روزه مىگيرند، حتى زكات هم مىدهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مىروند و براى اسلام شمشير هم مىزنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...
چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مىكند و هر بار نگاه مىكند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بىدغل، #بىطمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مىكرد و مىگفت چه كسى مىتواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مىتوانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...
آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليهالسلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكسالعمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكسالعملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...
منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83
@Shahiddoctorbeheshti
#حفاظت از مسئولان نظام!
#گوشه_انحرافی_اضطراری
به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند
بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده
... تا موقع شهادت آیت الله استاد #مطهری ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه #امر_اضافی آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و #ترور ایشان، شما #امت در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و #امام امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم.
بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما #سوهان_روح است. ... ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ...
من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله ما را #منحرف کند...
امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این #گوشه_انحرافی_اضطراری که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم.
می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی #امام و نظر #امت کرد حالا که فعلا برای #مدت_خیلی_کوتاهی که توطئه های #آمریکا و #شیطان_بزرگ و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد #تشریفاتی . به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای #پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد...
منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸
#اسکورت
#تیم_تشریفات
#احتجاب
#نظام_امت_و_امامت
@shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
چرا علی؟ چرا غدیر؟
اگر با شما مشورت میشد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟
نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!
قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست
سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان
در سالهايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مىگرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسألهاى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...
پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماهها، هفتهها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...
پيغمبر احساس مى كند، مىيابد، مىداند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرفنگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمدهاند، نماز مسلمانى را مىخوانند، ماه رمضان هم روزه مىگيرند، حتى زكات هم مىدهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مىروند و براى اسلام شمشير هم مىزنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...
چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مىكند و هر بار نگاه مىكند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بىدغل، #بىطمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مىكرد و مىگفت چه كسى مىتواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مىتوانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...
آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليهالسلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكسالعمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكسالعملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...
منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83
@Shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
چرا علی؟ چرا غدیر؟
اگر با شما مشورت میشد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟
نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!
قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست
سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان
در سالهايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مىگرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسألهاى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...
پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماهها، هفتهها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...
پيغمبر احساس مى كند، مىيابد، مىداند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرفنگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمدهاند، نماز مسلمانى را مىخوانند، ماه رمضان هم روزه مىگيرند، حتى زكات هم مىدهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مىروند و براى اسلام شمشير هم مىزنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...
چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مىكند و هر بار نگاه مىكند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بىدغل، #بىطمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مىكرد و مىگفت چه كسى مىتواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مىتوانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...
آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليهالسلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكسالعمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكسالعملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...
منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83
@Shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟
اگر با شما مشورت میشد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟
نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!
قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست
سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان
در سالهايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مىگرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسألهاى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...
پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماهها، هفتهها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...
پيغمبر احساس مى كند، مىيابد، مىداند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرفنگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمدهاند، نماز مسلمانى را مىخوانند، ماه رمضان هم روزه مىگيرند، حتى زكات هم مىدهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مىروند و براى اسلام شمشير هم مىزنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...
چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مىكند و هر بار نگاه مىكند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بىدغل، #بىطمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مىكرد و مىگفت چه كسى مىتواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مىتوانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...
آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليهالسلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكسالعمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكسالعملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...
منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83
@Shahiddoctorbeheshti
نظر #شهیدبهشتی در مورد #اسکورت_مقامات و روحانیون مسوول و #حفاظت_از_مسئولان_نظام!
به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند
بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده
... تا موقع شهادت آیت الله استاد #مطهری ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه #امر_اضافی آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و #ترور ایشان، شما #امت در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و #امام امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم.
بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما #سوهان_روح است. ... ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ...
من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله ما را #منحرف کند...
امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این #گوشه_انحرافی_اضطراری که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم.
می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی #امام و نظر #امت کرد حالا که فعلا برای #مدت_خیلی_کوتاهی که توطئه های #آمریکا و #شیطان_بزرگ و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد #تشریفاتی. به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای #پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد...
منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸
#اسکورت
#تیم_تشریفات
#احتجاب
#نظام_امت_و_امامت
@shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟
اگر با شما مشورت میشد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟
نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!
قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست
سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان
در سالهايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مىگرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسألهاى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...
پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماهها، هفتهها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...
پيغمبر احساس مى كند، مىيابد، مىداند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرفنگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمدهاند، نماز مسلمانى را مىخوانند، ماه رمضان هم روزه مىگيرند، حتى زكات هم مىدهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مىروند و براى اسلام شمشير هم مىزنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...
چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مىكند و هر بار نگاه مىكند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بىدغل، #بىطمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مىكرد و مىگفت چه كسى مىتواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مىتوانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...
آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليهالسلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكسالعمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكسالعملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...
منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83
@Shahiddoctorbeheshti
هدایت شده از از بهشتی برای امروز
نظر #شهیدبهشتی در مورد #اسکورت_مقامات و روحانیون مسوول و #حفاظت_از_مسئولان_نظام!
به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند
بهمن ۱۳۵۸؛ تهران؛ مسجد لرزاده
... تا موقع شهادت آیت الله استاد #مطهری ما همین چیزهائی را که گفتم کاملا می توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خیلی راحت و آسان و بی ریا و بدون هیچ قیدی بدون هیچ گونه #امر_اضافی آمد و شد می کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتیم و می آمدیم. پس از شهادت ایشان و #ترور ایشان، شما #امت در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تامین شود. شما فریاد کشیدید و #امام امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم.
بنده خودم را می گویم. بنده چیزی نیستم که بخواهند از من مراقبت بکنند ولی خوب بالاخره فعلا اینطور که شما می گویید باید مراقبت کنند بنابراین در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می کند. این برای ما #سوهان_روح است. ... ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه ای بودیم که راحت می آمدیم راحت می رفتیم آزاد می آمدیم آزاد می رفتیم. الآن اصلا آزادی ما سلب شده است . گاهی هم که بنده می خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می گویند آقا پیاده نشوید البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی دهم. پیاده می شوم می گویم در میان همین مردم از همه جا بهتر است ...
من عرض کردم که می خواهم انشاءالله با کمک شما مسئله را حل کنیم ... نمی شود که به این صورت بماند. من اصلا می ترسم این مسئله ما را #منحرف کند...
امیدوارم که به زودی بتوانیم این مسئله را تمام کنیم. اگر هم حادثه ای پیش بیاید هیچ طور نمی شود ما به افتخار شهادت می رسیم و این سعادت ما است. جامعه هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این #گوشه_انحرافی_اضطراری که الآن در زندگی ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم.
می دانم عده ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند ولی تلاش می کنیم اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی به تمام معنا عادی که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم برگردیم و ثانیا حالا که نمی شود این کارها را برخلاف فرمان امام و رأی #امام و نظر #امت کرد حالا که فعلا برای #مدت_خیلی_کوتاهی که توطئه های #آمریکا و #شیطان_بزرگ و دیگران سر راه ماست اجازه نمی دهید و اجازه نمی دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم به طوری که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد #تشریفاتی. به این نکته سخت مراقبت داریم به همین دلیل من به برادرهای #پاسدار اجازه نمی دهم درِ ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می کنم. حتی الامکان هم نمی گذارم آنها در ماشین را ببندند. باید خودم ببندم. لااقل می گویم این جزئیات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد...
منبع: ولایت رهبری روحانیت(۱۳۹۰) صص ۲۸۶_۲۸۸
#اسکورت
#تیم_تشریفات
#احتجاب
#نظام_امت_و_امامت
@shahiddoctorbeheshti