eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
804 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
42 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
رابطه شهیده راضیه کشاورز با شهدا چجوری بوده؟ شهیده راضیه کشاورز هم رفیق شهید داشته؟ نوشته مادر بزرگوار شهیده: سلام ورحمت خدا به روح پاک شهدا🌷 شهیده راضیه همیشه شهدا را خیلی دوست داشت و برای آنان احترام و ارزش زیادی قائل بود و زیاد وصیت نامه شهدا را میخوند وسعی میکرد از آن ها الگو بگیره وشهیدی که خیلی راضیه خانوم به اون ارادت داشت ،شهید عبدالحسین برونسی بود🌷 • کانالِ شهیده راضیه کشاورز :) 🌱| @shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز زهر، آب خوش نخواهی خورد در زندان وقتی حسن باشی و فرزند علی باشی..💔 ⚫️شهادت امام حسن‌عسکری(ع) رو به محضر حضرت بقیه‌الله الاعظم(عج) و محبان اهل‌بیت تسلیت عرض می‌نماییم. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
✔️به غریبی یگانه پسرم گریه کنید... کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | پرچم امید بالاست ‌ ⚠️ وقتی اراده بر کمبود امکانات پیروز می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ختم سوره نصر زمان زیادی نمیگیره اما برکات و نتایج و معجزات زیادی داره ☘ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
سوره نصر_۲۰۲۴_۰۲_۱۵_۰۹_۴۱_۵۸_۹۷۲.mp3
679K
صوت زیبای ✨ . با خوندن سوره نصر در روز پنجشنبه رزق و روزی یک هفته ات رو تضمین کن 🤲🏻😍 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⁃ برکات قرائت سوره‌نصر : - استجابت دعا - وسعت رزق و روزی کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• 🫀🪐 . . •| کتاب راض بابا |• / صفحه ۱۷ تیمور بچه ها را به آغوشش کشید و گفت باید برن ورزشی که بتونن از خودشون دفاع کنن و گلیم خودشون رو از آب بیرون بکشن ناگهان با لبخند بهم زل زد و گفت پس به رفتن راضی هستی؟ من هم به بچه ها نگاهی انداختم و سری به پایین تکان دادم و حالا حرف های تیمور به عمل نشسته بود و هر روز برای شیراز ،آمدن خدا را شکر میکردم اما چرا یک دفعه همه چیز به هم ریخت؟ در نیمه تاریکی راهروی ،حسینیه خیسی چشمانم را با سر انگشتان گرفتم و با پاهای خسته از حسینیه بیرون رفتم ازدحام جمعیت و رفت و آمد آمبولانسها بیشتر از قبل شده بود از کنار دیوار جمعیت را کنار زدم و به سمت چهارراه .رفتم ماشین آتشنشانیای کنار خیابان ایستاده بود و چند آمبولانس و ماشین شخصی هم مقابل در ورودی برادران منتظر بودند. وسط چهارراه ایستادم و با نگاه دور و برم را گشتم تا شاید تیمور را ببینم صداهای درهم پیچیده ای به گوشم .رسید جلوتر رفتم. چند نفر را که صدای ناله شان بلند و کوتاه میشد روی برانکارد با قالی یا پتو پیچیده بودند و بیرون می آوردند تعدادی دیگر هم بی هیچ صدایی با پارچه ای که رویشان کشیده بودند بدرقه میشدند لرزش دستانم لحظه به لحظه بیشتر میشد و به پاهایم سرایت میکرد تحمل دیدن آن صحنه ها را .نداشتم. نگاهم را چرخاندم و یک دفعه از چیزی که دیدم سستی پاهایم از بین رفت و انگار بال درآوردم بین ،جمعیت کُند دویدم و صدایم را بین جیغ آژیر و همهمه مردم بلند کردم. آقای باصری ...! نگاهش را از حسینیه برید و با صورت رنگ پریده اش به سمتم برگشت. اطرافش را نگاه کردم و با دلهره ای که در تمام بدنم موج میزد، پرسیدم: «پس راضیه کو؟ ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد🍃 • کانالِ شهیده راضیه کشاورز :) 🌱| @shahideRaziehkeshavarz