eitaa logo
🌺ابراهیمـ دلها🌺«قهرمان مـن»🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
15.9هزار ویدیو
134 فایل
ـ🦋⃟ ﷽🦋 امام محمد باقر «ع»:⤵️ فضیلتی چون جهاد نیست ، و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست...🌱 #کپی!؟ به عشق صاحب الزمانمون، حلالت مومن🕊 ارتباط باما⤵️🌹 «ارسال نظرات ودرخواست ها»👇 @majjnon_al_mahdi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼منتظران ظهور 🎪 ⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت دوم) 🔴اتمام حجت ✳️ امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود: ☑️مردم!به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید تا آنچه را حق است به شما بگویم و راه عذر را بر شما ببندم. ❗️در نسب من بنگرید،من کیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی من نیست؟ آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند عموی من نیست؟ آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم به شما نرسیده که فرمود این دو سید و آقای جوانان بهشتند؟ پس چرا آماده ریختن خون من شده اید؟ 🔥در این موقع شمر گفت: بخدا نمیفهمم چه میگویی! 🌹حبیب در پاسخ گفت: راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده و سخن حق را نمیفهمی. 🌸 در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود: وای برشما! ایا کسی از شما را کشته ام که خونش را از من طلب میکنید یا مالی از شما برده ام یا کسی را مجروح کرده ام که در مقام تقاص و قصاص من بر آمده اید؟ 💥سپس فریاد زد: ای شیث،ای حجار و ای قیس و ای یزید!مگر برای من نامه ننوشتید که میوه های ما به ثمر رسیده و اگر بیایی سپاه آماده در خدمت تو هست؟ ⚡️جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند چون در اینکه او پسر پیغمبر و بی گناه هست شکی نداشتند فلذا سکوت کردند ⚡️و فقط قیس ابن اشعث که به حیله گری معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی و آرزویت برآورده بشود؟ 🌷 امام در جوابش فرمود: نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم فرار نمیکنم،بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکنم و شهادت را برتسلیم و خفت فرار،ترجیح میدهم. 🔘بخدا سوگند بعد از این زندگی درازی نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید.حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل جسته ام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست... 🌟بعد از سخنان امام حسین برخلاف انتظار سپاهیان کوفه، اولین فرمانده شان حربن یزید ریاحی به امام حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد. 🔥بهمین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین تیر را به سمت سپاه امام حسین رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم... ✍ادامه دارد... 📕اعیان الشیعه ج 1 ص602 📒ابصارالعین ص11 📗نفس المهموم ص 236 📘ارشاد مفید ص 235 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃 السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
🍃🥀امام‌علی؏ میفرمایند: ‹ازگذشته‌دنیا،برای‌آینده‌آن عبرت‌بگیر ؛ زیراهمه‌اجزای‌ آن‌شبیه‌یکدیگرند..! ›🌱 والسل‍ام..! 🤍🌷🍃
@ostad_shojaeانسان شناسی ۲۹۸.mp3
زمان: حجم: 11.42M
298 | ✘ دقیقاً همین الآن اگر وقت تولد هر کدام از ما به برزخ باشه، کیفیت تولدمون به آخرت و میزان سعادتمندی و بهره برداری‌مون از شرایط آخرتی مشخصه! 👈 حالا چجوریش رو... توی این پادکست دستمون میاد. منبع : انسان شناسی پیشرفته 🌴اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🌴
🗓 یادت نره من برگشتم! ✍_یک ماه و نیم از آمدنش گذشته بود. توی این مدت دائم به مراسم‌های مختلف برای سخنرانی دعوت می‌شد. یک روز به دانشگاه تهران رفته بود تا برای دانشجوها صحبت کند. تماس گرفت و گفت شام آنجا مهمان است و دیر به خانه برمی‌گردد. من هم طبق روال هر روز شروع کردم به انجام کارهایم. شب که شد شام خوردم و ظرف‌ها را شستم و آشپزخانه را تمیز کردم. بعد هم در ورودی را قفل کردم و خوابیدم. یادم رفته بود حسین به ایران بازگشته و الان کجاست و قرار است به خانه برگردد. هنوز به آمدنش عادت نکرده بودم. لحظاتی بعد دیدم صدای در می‌آید. کمی ترسیدم. رفتم پشت در و پرسیدم کیه؟ تازه یادم آمد حسین پشت در است و از خجالت نمی‌دانستم چکار کنم. در را که باز کردم خودش هم فهمید. گفت خانم من را یادت رفته بود؟ از آن موقع به بعد هر وقت می‌خواست جایی برود، می‌گفت "یادت نره من برگشتم!" 📚کتاب سید الاسراء: زندگینامه سرلشکر خلبان آزاده ...🌷🕊 شادی روح پاک شهدا صلوات
⚠️⚠️بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم 👇🏽👇🏽 🌹 📃خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. 💢وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ ◽️و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور می کردم. ◽️سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، 🔻قرآن را کامل حفظ کرده بود، 🔻زبان انگلیسی می دانست 🔻و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌹حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ✍️خاطرات دردناک.ناصر کاوه.
گاه‌گاهی‌با‌نگاهی‌حال‌مارا‌خوب‌کن خلوت‌این‌قلب‌تنها‌را‌کمی‌آشوب‌کن✨ روزتون شهدایی🌷🌷🌷
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹مصاحبه با رزمنده های همدانی که همگی به شهادت رسیدند.../بهشت ایران
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ دست در دست امام حسین (علیه السلام) ❁═══┅
🔹 ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز او را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم! 🔹 دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت. 🔹 وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! 🔹 نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره! 🔹 گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلی ها میشناسنت. 🔹 ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
وقتی با خدا حرف میزنی هیچ نفسی هدر نمی رود وقتی منتظر خدا باشی هیچ لحظه ای تلف نمیشود وقتی به خدا اعتماد کنی هرگز رنگ شکست را نخواهی دید با خدا هیچ چیز را از دست نخواهی داد و ابراهیم، کسی است که مصداق تمام این تعابیر است