#سلطان_بی_حرم😔
همیشه داغ دلم،قبر خلوت حسن است
به سرهوای بقیع و زیارت حسن است
تمام هفته برای حسین می سوزم
ولی دوشنبه ی من وقف غربت حسن است
[🌱 | #دل_بیتاب]
کـاش من صاحـــب
تمـام چشمهایـی بـودم
که تـو را میدیدنــد
یا ایها العزیـــز:)
˹🧡یا صاحب الزمان
بگذارید تنها برود|خواهر بزرگوار شهید
قدیم رسم بود برای گرفتن آبغوره و آبلیمو، یک هفته می رفتیم خانه مادر بزرگ. مسیر مدرسه من هم تا خانه مادر بزرگ دور تر از خانه خودمان بود. روز اول و دوم منصور مرا رساند اما روز سوم گفت: «از امروز ظهر خودت تنها باید بیایی؟»
مادر گفت: «منصور، برای این زودِه، تنهایی سختش می شه!»
منصور مصمم جواب داد: «نه، این باید یاد بگیره تو جامعه ای که این قدر گرگ زیاده به تنهایی از خودش دفاع کنه. همیشه که کسی نیست همراه اون این طرف و آن طرف بره!»
بعد که من رفته بودم، به مادرم گفته بود: «من به این می گویم تنها بره، اما خودم از دور با دوچرخه دنبالش هستم که کسی مزاحمش نشود.»
می گفت: زن ها می توانند در جامعه باشند اما به شرطی که حجاب داشته باشند.
#آرزوی_فرمانده
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
[✍🏻| #چشمان_منتظر ]
میفرمایند که:
+در نسبت با مهدی مَثَل آن غلامی باش که نیمه شب آقایش رفته... سپرده که کار کوچکی دارد و هر آن بازمیگردد..✨❤️
#مضطر
هستیم یا نه؟
" تو نیستی که ببینی چگونه میگردد
نسیم روحِ تو در باغِ بیجوانهی من "🌱
#منصوردلها❤️
#رفیق_شهیدم
سن تکلیف|خواهر بزرگوار شهید
منصور سه سال از من بزرگتر بود. تا ۹ سالگی هیچ اصراری بر حجاب من نداشت، نه اینکه لباس های کوتاه و تنگ بپوشم اما چادر یا روسری نداشتم.
زمانی که به سن تکلیف رسیدم دیدم منصور که حالا ۱۲ساله بود و خودش به سن تکلیف نرسیده است یک کادو به من داد. با خوشحالی کادو را باز کردم دیدم یک روسری است و یک جا نماز.
هنوز که هنوز است شیرینی این هدیه را در خاطر دارم و آن هدیه همراه همیشگی من است.
#آرزوی_فرمانده
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
بهشت، همیشه نباید
درختانی داشته بـاشد که
رودهایی از پـــایینش جریان دارند..!
گاهی بیابانیست که #خون_شهـدا
در آن جاریست...
✨