eitaa logo
زندگی به سبک شهدا
180 دنبال‌کننده
1هزار عکس
297 ویدیو
3 فایل
برای شهید شدن باید رنگ و بوی شهدا را داشته باشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀 تا می‌توانید مراقب و محاسب اعمال و احوال خودتان باشید و خود را در محضر خدا حس کنید که اگر شما او را نمی‌بینید، او شما را می‌بیند. 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
💔 شهید خلبان عبدالحسین حاتمی :خلبان شهیدی که زنده‌به‌گور شد 📌بعد از شروع جنگ در صبح دومین روز آبان سال ۱۳۵۹ بود که او همچون روز‌های قبل به‌عنوان لیدر دسته پروازی به همراه یک فروند جنگنده F5 دیگر برای بمباران مواضع و نیرو‌های دشمن در هویزه به پرواز درآمد. 🔸 همین موقع بود که گلوله‌های ضدهوایی دشمن بعثی هواپیمای او را مورد اصابت قرار دادند که منجر به خروج اضطراری آقا عبدالحسین از جنگنده شد. 🔹 عبدالحسین پس از خروج اضطراری از جنگنده خود، در حاشیه روستای «کرخه» از توابع شهرستان «هویزه» فرود آمد و روستائیان که همگی عرب‌زبانان ایرانی بودند، سریع خلبان را مخفی کردند، اما در آن سوی قضیه عراقی‌ها به‌وضوح چتر نجات خلبان را دیده بوده به روستا آمدند و اهالی را تهدید به مرگ کردند. ▪️آن‌ها شجاعانه خلبان را تحویل ندادند. اما در نهایت، موضوع توسط دو نفر از عوامل خودفروخته لو رفت و صبح روز ۱۸ آبان سال ۱۳۵۹ در حالی که مردم روستا در جشن عروسی بودند، دشمن بی‌رحمانه با تانک به روستا حمله و پس از جست‌وجوی تمام خانه‌ها، خلبان را پیدا کرد. ▫️سربازان بعثی خلبان را به‌همراه ۲۷ نفر از مردان روستا دستگیر کرده و با خود بردند، در فاصله یک‌کیلومتری روستا تمامی آن ۲۷ نفر را دست‌بسته زنده به گور کردند و این در حالی بود که «حاتمی» نیز در فاصله ۱۰۰ متری آنان، دست‌بسته به تنهایی زنده به گور شد. 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیروز ۲۷ آبان سالروز شهادت فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب آقا مهدی زین‌الدینه آقا مهدی زین‌الدینی که از خاندان شهید ثانی بوده و شجره طیبه‌ش ریشه در منطقه جبل عامل لبنان داره و ما این روزها در حوالی همین منطقه هستیم منطقه‌ای که از قدیم الایام شهیدخیز و شهیدپرور بوده و زینت دین‌هایی رو درست کرده که یکیش شده آقا مهدی زین‌الدینِ ما که با شهادتش قیامتی راه انداخت که آثار و برکاتش تا قد قامت الصلاه بیت المقدس ادامه خواهد داشت ان‌شاالله 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 همیشه‌باوضوبود؛ -موقع‌شھادت‌هم‌باوضوبود🚶🏻‍♂! دقایقی‌قبل‌ازشھادتش‌وضوگرفت‌و، روبه‌من‌گفت‌:ان‌شاءالله‌آخریش‌باشه...! وآخریش‌هم‌بود💔(؛! -محمودرضا‌-بیضایی‌ 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی جاش خالیه ... 💔 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🕊🌷 جیره غذایشان هرچند که مختصر بود امّا چون سَد آهنین در مقابل دشمن می‌ایستادند..!! 📸 مهرماه ۱۳۶۲ کردستان، شمال مریوان منطقه عملیاتی والفجر ۴ 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
💔عنایاتی در تفحص مدتی بود که تلاش بچه ها زیاد بود اما شهیدی پیدا نمی شد. یکی از دوستان نوار مرثیه ی ایام فاطمیه را گذاشت. ناخودآگاه اشک همه جاری شد. بعد از آن حرکت کردیم. مشغول جست و جو و کندن زمین بودیم. یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب کرد! با سرنیزه مشغول کندن شدم. یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد. مطمئن شدم شهیدی در اینجاست. با فریاد بچه ها را صدا کردم. با ذکر یازهرا(سلام الله علیها) خاک ها را کنار زدیم. پیکر شهید کاملا نمایان شد. لحظاتی بعد متوجه شدیم شهید دیگری درست در کنار او قرار دارد. به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. با فرستادن صلوات پیکر شهید را از خاک خارج کردیم. در کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: می روم تا بگیرم. 📚کتاب مهر مادر، صفحه 136 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
✍️مینویسم تا یادم نره... شهدا رسم داشتند ، اسم نداشتند ! ‌ شاید نمی دانیم ما رفـته ایم   ما گـم شده ایم!!   اما هر روز زنـده تر می شوند   و هر روز را مرور می کنند...   تا شاید ما بفهمیـم   چقدر به انـتهاے زمین سقوط کرده ایم...   چقدر از آسمـــــان فاصله گرفته ایم !!! زندگی کنیم به سبک شهدا ❤️ شبتون شهــدایی 🕊 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
❤️اللهم عجل لولیک الفرج ‌خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... ‌قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🥀 شهیدی که وصیت کرد،سنگ مزار نداشته باشد. چند هفته قبل از اعزامش به سوریه با هم به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) سر قطعه‌ای که الان مزارش است رفتیم. ایشان گفت من همیشه به این قطعه حس خاصی دارم. کششی من را به این طرف می‌کشاند. این وصیت را به صورت شفاهی کرده بود که اگر شهید شدم پیکرم را اینجا بیاورید. همانطور که بین قبر‌ها قدم می‌زدیم قبر شهید علی امرایی که اسم جهادیشان «حسین ذاکر» بود را به من نشان داد. ایشان از لحاظ چهره شبیه آقا مرتضی بودند. خود آقا مرتضی می‌گفت هر کس در اداره من را می‌بیند می‌گوید با دیدن چهره شما یاد شهید «حسین ذاکر» زنده می‌شود. آقا مرتضی همیشه دعا می‌کرد هنگام شهادت ذره‌ای از بدنش باقی نماند و می‌گفت اگر پیکرم بازگشت در قطعه ۲۶ به خاک سپرده شود، اما سنگ مزار نداشته باشد. می‌گفت: «به دلیل بازگشت پیکرم شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر نمی‌خواهم شرمنده حضرت زهرا (س) باشم.» عبداللهی 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍁خــــ❣ـدایـــا 🍁از كوی 🍁تــ❤️👉ـــــو 🍁بيرون نشودپای 🍁خيـــــالم 🍁نكندفرق به حــالم 🍁چه برانــے 🍁چه بخوانـے 🍁چه به اوجم برسانے 🍁چه به خاکم بكشانے الهی به امید تو @MohamadJD5310 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
💥دوستان و همراهان گرامی 💥 از امروز میخوام خاطراتی از کتاب «رفاقت به سبک تانک» براتون بذارم. اگه نقدی،نظری،پیشنهادی داشتین 😊 اینجا بگین👇 @MohamadJD5310
📘 اول بریم قسمتی از حرف نویسنده ی کتاب،آقای داوود امیریان رو بخونیم. حرف نویسنده نوجوانى بودم پر شر و شور. هوایی شده بودم که به جبهه بروم. به جنگ دشمنى که مى خواست ایران عزیزمان را لقمه چپ کند. آموزش دیده و کفش و کلاه کرده بودم تا راهى شوم. اما ته دلم قرص نبود. چرا؟ چون تصویرى گنگ و دلهره آور از جبهه و جنگ داشتم. اضطرابم از آنی بود که آیا مى توانم با فضاى خشک و نظامى و پر خون و آتش آنجا جور دربیایم . اما وقتى به جبهه رسیدم و زندگى را دیدم، مرثیه و شادى را دیدم، به اشتباه خود پى بردم. نشاط و روح زندگى اى که آنجا دیدم و با پوست و خون لمس کردم دیگر در هیچ جاندیدم. آن زمان در بطن حادثه بودم. دستى در آتش داشتم و چون ماهى اى که در آب باشد و قدر آب نداند توجهى به دور و اطرافم نمى کردم و درباره اش زیاد فکر نمى کردم. اما حالا سال ها از آن زمان مى گذرد. از نوجوانى به جوانى رسیده ام. حالا که به پشت سر نگاه مى کنم، چیزهاى زیادی دست گیرم مى شود. مى دانید،آن موقع ما هم در عزاى دوستان شهیدمان واهل بیت رسول اللَّه (ص)عزداراى مىکردیم و هم در شادیها و جشنها مى خندیدیم و لذّت مى برد . ما نمى دانستیم که همین شادى و بودن زندگى در وجود تک تکمان سلاحى بزرگ و برنده است. دشمن را باید با خنده و زندگى تحقیر و کوچک کرد و بعد نابودش ساخت. و ما ناخواسته چنین مى کردیم و کردیم. عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
به سبک تانک میروم حلیم بخرم 😋 آن قدر کوچک بودم که حتى کسى به حرفم نمى خندید. هر چى به بابا ننه ام مى گفتم مى خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمى گذاشتند.😕 حتى تو بسیج روستا هم وقتى گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام هِرهِر خندیدند. 😢 مثل سریش چسبیدم به پدرم 🥸 که الاّ و باالله باید بروم جبهه. آخرسر کفرى شد و فریاد زد :« به بچه که رو بدهى سوارت مى شود. آخر تو نیم وجبى مى خواهى بروى جبهه چه گلى به سرت بگیرى ». دست آخر که دید من مثل کنه به او چسبیده ام رو کرد به طویله ی مان و فریاد زد :«آهاى نورعلى، بیا این را ببر صحرا و تا مى خورد کتکش بزن و بعد آن قدر ازش کار بکش تا جانش دربیاید.» قربان خدا بروم که یک برادر غول پیکر😱 بهم داده بود که فقط جان مى داد براى کتک زدن. 🥲 یک بار الاغ مان را چنان زد که بدبخت سه روز صدایش گرفت! 🙄 نورعلى حاضر به یراق دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. 😐 آن قدرکتکم زد که مثل نرم تنان مجبور شدم مدتى روى زمین بخزم وحرکت کنم.🤕🥴😁 به خاطر این که تو دِه، مدرسه راهنمایی نبود. بابام من و برادر کوچکم را که کلاس اول راهنمایی بود، آورد شهر و یک اتاق در خانه فامیل اجاره کرد و برگشت. چند مدتى درس خواندم و دوباره به فکر رفتن به جبهه افتادم. 🤩 رفتم ستاد اعزام و آنقدر فیلم بازى کردم و سِرتق بازى درآوردم تا این که مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت.😍 روزى که قرار بود اعزام شویم، صبح زود به برادر کوچکم گفتم:« من مى روم حلیم بخرم و زودى برگردم.» قابلمه را برداشتم و دم در خانه قابلمه را زمین گذاشتم و یا على مدد. رفتم که رفتم. 😇 درست سه ماه بعد، از جبهه برگشتم. درحالیکه این مدت از ترس حتى یک نامه براى خانواده نفرستاده بودم. 😬 سر راه از حلیم فروش یک کاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر کوچکم در را باز کرد و وقتى حلیم را دید باطعنه گفت:« چه زود حلیم خریدى و برگشتى!» خنده ام گرفت. 😄 داداشم سربرگرداند و فریاد زد :« نورعلى بیا که احمد آمده !» با شنیدن اسم نورعلى چنان فرار کردم که کفشم دم در خانه جاماند.😂😂 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🥀 شهید حسین خرازی شخصي هستم معتقد به انقلاب اسلامي ايران و رهبري و ولايت حضرت امام خميني روحي له الفداه ، در عصر غيبت امام زمان (عج). از مردم مي خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشند. از مردم حزب الله و شهيدپرور اصفهان مي خواهم كه همچنان انقلابي و دوست داشتني باقی بمانند . 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
✍️مینویسم تا یادم نره... در روزگـارِ قحطی پرواز گاهی عطر شهادت در کوچه پس کوچه های شهر می پیچد فدائیــــان زینب یکی پس از دیگــری، جام شهادت را از دست مولایشان مینوشند و نگـاهم بر قافله‌ی شهدا، خیره مانده کـه چه آرام آرام از مقابلم میگذرند! و من چه حیرانم در این کوچه ی سرگردانی... کـــاش میشــد راهـی فرات شد وضو گرفت بهـر شهادت... زندگی کنیم به سبک شهدا ❤️ شبتون شهــدایی 🕊 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
سلام 🍃چه شودکه نازنینا،رُخ خود به من نمائی به تبسّمی،نگاهی،گرهی ز دل گشائی... 🍃به کدام واژه جویم،صفت لطیف عشقت که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی... العجل‌مولای‌غریبم 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
🥀 شهید سید محمد شکری به برادران عزیزم متذکر می‌شوم که دفاع از انقلاب و مرام آن، ولایت فقیه؛ دفاع از کیان اسلام است و دفاع از دین خداست. در مقابل خصم در هر لباسی که هست، کوبنده و پرصلابت باشید و بدانید که دشمن اسلام به هر شکل و قیافه ای در می آید. پس راه امام را فرا راه خود قرار دهید تا در ضلالت و گمراهی نیفتید. 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا 💚 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
. 🍁خــــ❣ـدایـــا 🍁از كوی 🍁تــ❤️👉ـــــو 🍁بيرون نشودپای 🍁خيـــــالم 🍁نكندفرق به حــالم 🍁چه برانــے 🍁چه بخوانـے 🍁چه به اوجم برسانے 🍁چه به خاکم بكشانے الهی به امید تو @MohamadJD5310 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
به سبک تانک رزمنده رشوه اى (۱) با تعجب نیم خیز شد.😳سرش را از دریچه اى که وسط در طوسى رنگ بود، بیرون آورد و نگاهى به سر تا پایم انداخت و گفت :«یعنى تو شانزده سالته؟»🤨 از ترس خیس عرق شده بودم.😰سعى کردم اعتمادبه نفس داشته باشم وبند را آب ندهم پس سینه جلو دادم و به نرمى روى پنجه پا بلند شدم و باد به گلو انداختم و گفتم:« بله برادر! مگر شناسنامه ام نشان نمیده؟»😎 طرف برگشت سرجاش.چند لحظه بر و بر نگاهم کرد. عرق از هفت چاکم شره مى رفت. 😨😰 کم کم عضلات صورتش منقبض شد و زد زیر خنده. 😂😂 - پسر جان ما هزار بدبختى داریم. برو ردِ کارت. برداشته با مداد و ماژیک واسه خودش سبیل گذاشته که یعنى سنّم زیاده.برو تا ضایعت نکردم. برو! پکر و بور، هر چى لعن و نفرین بلد بودم نثار ماژیک بى خاصیت و رضا سه کلّه کردم که این راه را جلوى پایم گذاشت. 😒😩 این رضا سه کلّه با این که دو بند انگشت کوتاه تر از من بود اما نمى دانم مهره مار داشت یا به کتاب سحر و جادو حضرت سلیمان دست پیدا کرده بود که همان بار اول قاپ مسئول اعزام را دزدیده بود و حالا بار دوم بود که روانه جبهه مى شد. 😇 دستى به پشت لبم کشیدم و سیاهى ماژیک را گرفتم. 🙁 آن قدر غصه دار بودم و اعصابم خطخطى بود که منتظر بودم یکى بهم بگوید حالت چطوره؟ تا حقّش را کف دستش بگذارم. 😔😒😡 اما بدبختى این جا بود که هیچکس به حرفم نمى خندید. بار اول نبود که براى اعزام دست و پا مى زدم. براى این که قدم بلند نشان بدهد، آن قدر بارفیکس رفتم که دست هایم دراز شد و کم مانده بود آستانه در خانه مان کنده شود،زیر کفش هایم تخته و پاشنه اضافه چسباندم.🪚⛏ براى این که هیکلم درشت نشان بدهد چند پیراهن و ژاکت روى هم مى پوشیدم و آن قدر با تیغ به جان صورت مرمرینم افتادم تا لااقل دو سه تار بى غیرت سبز شود اما دریغ و صد افسوس. هربار مضحکه این و آن مى شدم. جورى دست تو شناسنامه ام بردم و سنم را زیاد کردم که زبردست ترین مأمورین جاسوسى 🥷 هم نمى توانستند چنین شاهکارى بکنند اما یه هیکل رعنا و زهوار در رفته ام همه چیز را لو میداد. قربانش بروم آقاجان هم که تا اسم جبهه مى آمد کمربندش را مى کشید و دنبالم مى کرد.🕺 قید رضایتنامه گرفتن از او را هم زدم.😢 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مادر و پدر جواب تلخ بدی نورت خاموش میشه درسته گاهی اوقات حق با تو هستش ولی... 🖤❤️🌱 عضو شوید👇 ‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈  اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺https://eitaa.com/shahidez ╰┅─────────┅╯