eitaa logo
[شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری]
1.2هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
60 فایل
خادم🖤 گرچه مفقودالاثر هابی مزاران جهانند بی نشان گمنام محشورملک درآسمانند 🇮🇷 @yadmanshohada_admin https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فرزند روح ا.....
برشى از دست‌نوشته شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى؛ جبهه دانشگاهى است كه كنكورش تقوا است. درسش ايثار و مدركش «شهادت» است. شهیدی_که_دواعش دست و پا و سرش را بریدند
هدایت شده از فرزند روح ا.....
🔺الگو برداری از شهداء 📣 روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94 🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷 🔻سيد اهل مراقبه و محاسبه بود. از اعمال خود مراقبت مى‌كرد و از خودش حساب مى‌كشيد. اما اين مسائل در ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار عادى و ساده ظاهر مى‌شد. مى‌گفت، شوخى مى‌كرد، مى‌خنديد. بى‌رياى بى‌ريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مى‌كرديد تا متوجه اخلاص در اعمال و محاسبه و مراقبه او مى‌شديد. 🔸این معنويت از پاى درس بزرگان و سخنران‌هاى هيئت و ارتباط قوى با شهدا بدست آمده بود. او مرتب به مسجد مى‌رفت و از كلام بزرگان استفاده مى‌نمود. 🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى مكتب اين پير فرزانه. ايشان تك‌تك بچه‌ها را توصيه مى‌كرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همه‌مان منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز نگاه نكنيد، گناه نكنيد!!» جمله‌اى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى متأثر شدم. بعد از نصيحت‌هاى آن عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همين‌طور هم شد. 🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى سوخته و متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چه‌قدر اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه سيد براى تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبت‌ها بود كه سيد را آسمانى كرد. 📚 برشى از، زندگى‌نامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى
هدایت شده از منتظران نور
✨شیخ حسنعلے نخودڪے(ره): 💠حضرت محمد صلے اللہ علیہ والہ وسلم فرمودند: هرڪس ڪہ خواهد خانہ اش بہ نعمت آبادان باشد، بہ ذڪر شش گانہ زیر بپردازد: 💚اول آنڪہ در آغاز هرڪار بگوید: بسم اللہ الرحمن الرحیم. 💚دوم آنڪہ چون نعمتے از راہ حلال نصیبش شد، بگوید الحمداللہ رب العالمین. 💚سوم آنڪہ چون خطا و لغزشے ڪند بگوید: استغفراللہ ربے و اتوب الیہ. 💚چهارم آنڪہ چون غم و اندوہ براو هجوم آورد بگوید: لاحول و لا قوہ الا باللہ العلے العظیم. 💚پنجم آنڪہ چون تدبیر ڪار ڪند، گوید ماشاءاللہ. 💚. آنڪہ چون از ستمگرے هراسے ڪند بگوید: حسبنااللہ و نعم الوڪیل
هدایت شده از فرزند روح ا.....
• . ابراهیم بھ مهمان نوازی بسیار اهمیت میداد و می‌گفت : باید صله‌رحم را طبق دستورات دین و بدونِ تجمل گرایـے انجام بدیم تا رابطه خانواده‌ها همیشه برقرار باشد 🌼°.
هدایت شده از فرزند روح ا.....
🌷 ! 🌷دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق نداره رانندگى کنه. یه شب داشتم مى‌اومدم كه یکى کنار جاده، دست تکان داد، نگه داشتم سوار كه شد، گاز دادم و راه افتادم. من با سرعت می‌روندم و با هم حرف می‌زديم! گفت: می‌گن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست می‌گن؟! گفتم: فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتى فرمانده‌ی باحالمون.... مسیرمون تا نزدیکى واحد ما، يكى بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلى تحویلش می‌گيرن! پرسيدم: کى هستى تو مگه؟! گفت: همون كه به افتخارش زدى دنده چهار....!!! 🌹خاطره اى به ياد فرمانده جاويد الاثر شهيد مهندس مهدى باكرى
هدایت شده از فرزند روح ا.....
🌹 جلسات بچه های جبهه ▪️کت و شلوار پوش نداشتند!!! ▫️لباس ها همه یکدست و یکرنگ بود ▪️ میز و صندلی و اتاق جلسات نداشتند!!! ▫️زیر چادرهای خاکی برگزار میشد ▪️ بالا و پایین نشستن نداشتند!!! ▫️همه کنار هم می‌نشستند ▪️صرفا جهت وقت گذرانی نبود!!! ▫️هدفمند بود و مفید ▪️شعار و وعده و وعید نمیدادند ▫️ختم به عمل و نتیجه میشد ▪️نگاه هایشان به لنز و دوربین نبود ▫️دوربین بود که معطوف بزرگیشان بود (📝 احمدی اتویی) . 📷 جلسه ی لشکر ویژه ۲۵ _قبل از هشت ۱۳۶۴🇮🇷 .
امام زمانت را یاری کن و خودت را به گونه ای آماده کن که یاری کننده امام زمانت باشی ... اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 نماز اول وقت ، التماس دعا🤲
هیچ راهی برای آن که از آینده باخبر شویم، و بدانیم که چه در انتظار ماست وجود ندارد. پس ای نفس! بر خدا توکل کن و صبر داشته باش! ... همه چیز از جانب اوست که میرسد. و اینچنین، هرچه باشد نعمت است ...
16-ba dastaye baste oomadidi.mp3
14.98M
بادستای بسته آمدین 👇اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🌴(اصفهان-نجف آباد- امیرآباد) 💠کانال رسمی حرم ویادمان شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 📿خادم الشهدا
هدایت شده از فرزند روح ا.....
🔹 مثل ابراهیم خالصانه و بی ریا فعالیت می کرد. سر وصدا نداشت. هرجا می دید کاری زمین مانده عجله می کرد و کار را انجام می داد. اگر می دید جایی یادواره شهداست، خودش را می رساند و مشغول فعالیت می شد. 🌷 برای معرفی خیلی زحمت کشید. برای رزمندگان عراقی از ابراهیم و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. برای آنها پیشانی بند و چفیه تهیه می کرد. 🔹او جوانان عراقی را با راه و رسم شهدا آشنا نمود و همراه با آنها در عملیات ها حضور داشت تا اینکه در اطراف سامرا به قافله شهدا پیوست. 📙کتاب: پسرک فلافل فروش 🌹 شهید ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از فرزند روح ا.....
💠 بیت المال 🌷خادم بودیم، هر دویمان دوکوهه بودیم. زائران را که می آوردند برای بازدید، تهیه دیده شده بود تا فاصله یادمان گردانتخریب را که 2 کیلومتر با ساختمانهای دوکوهه فاصله داشت ببرد و برگرداند. 🌷من قرار بود همراه زائران بروم و برگردم، وقتی رسیدم به جلوی ساختمان مقداد، متوجه شدم را در حسینیه یادمان تخریب جا گذاشته ام. بعدازظهر بود، هوا نسبتا گرم بود. راه افتادم به سمت یادمان ... 🌷کسانی که این راه را رفته اند به خوبی میدادند که هیچ ساختمان و چادری وجود ندارد. است و بیابان.... اواسط راه بودم که دیدم جلوی پایم ایستاد. بود. گفت خانم این وقت روز تنها کجا داری میری وسط این بیابون؟ جریان را برایش تعریف کردم. 🌷گفت الان باید برود یادمان تخریب و کار فوری دارد و کار من هم محسوب میشه و شما رو نمیتونم با ماشین ببرم. سوار ماشین شد و گاز داد به سمت یادمان.... من 2 کیلومتر که راه رفتم رسیدم به یادمان...تازه کارش تمام شده بود آمد و لبخند زد و گفت مسیر را برمیگردیم. 🌷تویوتا را داد به سرباز و گفت ماشین را ببر جلوی ساختمان مرکزی.برای اینکه از استفاده شخصی نکنیم. 2 کیلومتر راه رفته را باهم برگشتیم. 🌷پاهایم نداشت.ولی آقا حمیدبرای اینکه ذهنم را مشغول کند از کوچک زرد رنگ کنار جاده میچید و به من میداد تا بقول خودش مسافت را متوجه نشوم و پا به پایش بیایم...... جانش میرفت حرف اول را میزد❤️ ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از فرزند روح ا.....
🔰حضور آرمیتا رضایی‌نژاد دختر شهید رضایی نژاد دانشمند هسته‌ای در دیدار امروز 🔹آرمیتا رضایی‌نژاد به عنوان سرپرست معنوی تیم پارالمپیک ایران در بازی‌های پارالمپیک پاریس حضور داشت.
sib fadaeiyane rahbarim.mp3
1.99M
همه آرزومونه شهید بشیم پیش فاطمه ماروسفیدبشیم هممون زنسل وخون حیدریم ما همه فداییان رهبریم...✨🌹
رفیق شهیدم شهیدجاویدالاثرغلامحسین اکبری
14030626_46090_64k.mp3
6.44M
برای وحدت حتی باید با مسلمانی که وحدت‌شکنی میکنه جنگید. آقا اهمیت وحدت رو خیلی جالب بیان کردن حتما این به صوت امروز بیانات رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از علمای اهل سنت کشوردقت داشته باشیم