4_5978709641285080044.mp3
9.82M
این شما و این دنیای بدون
#حاج_قاسم... 💔
narimani-daem-to-masire-mazar(128).mp3
6.77M
تو قافله ی شهـــــــدا
هم منو جا کن . . .
#التماس_دعا🌷
پروژه جدید دشمن اینه
باید داخل ایران شلوغ بشه تا اسرائیل راحت تر بتونه تو سوریه کار اصلیش رو انجام بده
نفوذی ها بشدت فعال شدن
باید دید آیا اینها میتونن با ایجاد یک شوک ، نافرمانی مدنی و آشوب خیابانی راه بیندازند یا خیر
تا دیر نشده اقدام کنید و منتظر نباشید کسی کاری انجام بده
زودتر با جهاد تبیین موقعیت رو برای مردم توضیح بدید
✍️ مهدی اسلامی
#آنتی_فتنه
#نکته_بصیرتی
😱 ترس ما و ترس امام⁉️
⚠️اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم.
◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحتهایش گوش میدادیم که یکدفعه ضربه محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشههای اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام.
◇ امام در همان حال که صحبت میکرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبتهایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد.
◇ همانجا بود که فهمیدم آدمها همهشان میترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛
◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز میترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه.
◇ او از خدا میترسید و ما از غیرخدا. آنجا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمیترسد.
راوی: شهیدمحمد ابراهیم همت
🔰 جنگ به روایت تصویر
عملیات والفجر۴
در تصور ما همیشه این موضوع هست که گروهِ تدارکات با هر وسیله ای که هست آذوقه و آب و...
برایِ جان بخشیدن به رزمندگان میبَرد ، اما اینبار موضوع فرق دارد.
بچه های تدارکات از خط مقدمِ جبهه پیکر شهیدی را با خود حمل میکنند که به خانوادهاش تحویل دهند.
مهرماه ۱۳۶۲ - پنجوین عراق
منطقه عملیاتی والفجر چهار
عکاس: علی فریدونی
هدایت شده از 🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 19 mehr 1403 - motiee.mp3
8.17M
نه دگر وقت صلح است
نه تعلل نه تعجیل
به خدا که نزدیک است
شب مرگ اسرائیل
قبر خود را کندی ای صَهیون
#حماسی🔊
#جدید 🔄
#میثم_مطیعی🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا شده،،،
با نگاه کردن به خندههای کسی
گریه ات بگیره؟!!
🌹 زن مقاوم خوزستان درگذشت
بیبی لوعه، شیرزن دارخوینی در سن ۱۱۰ سالگی چشم از دنیا بست. بیبی را اکثر رزمندگانی که در دارخوین، خرمشهر و آبادان در طول دفاع مقدس حضور داشتند، میشناسند، همانی که وقتی ارتش بعث عراق به خوزستان حمله کرد، خانه و کاشانهاش را رها نکرد و دوشادوش رزمندگان ایرانی به دفاع از خاک میهن پرداخت.
بیبی زمان جنگ ۶۵ سال داشت و خاطرات جالبی را از زمان جنگ در ذهن داشت، از شستن لباس سربازان، غذا درست کردن برای آنان، پناه دادن به سربازان فراری ارتش بعثی و ... به او لقب مادر رزمندگان داده بود.
او همه صحنههای نبرد نابرابر جنگ علیه ایران را در منطقه دارخوین به خوبی به یاد داشت از ستون پنجمی که روی دکل مخابرات میرفت و به توپخانه عراق گرا میداد یا از شهادت مظلومانه سربازان ایرانی که گاهی کارون پیکرشان را با خود میبرد. او برای سربازان وطن عزادار بود. میگفت: «دلم برای خانوادههای این جوانها آشوب است، مادرانی که انتظار پیکر فرزندانشان را میکشند ولی نمیدانند کارون آنها را با خود برده است.»
🌺برای شادی روحش صلوات