ممکنه بگیم خب از کجا بفهمیم این شهید دوستمون داره ؟
هرچقدر که ما رفیق شهیدمون رو دوست داریم.متقابلا اونا هم همونقدر مارو دوست دارن
یه وقت فکر نکنی که من خب گناه کارم .
منو چه به این حرفا و...
نه
اتفاقا گناهکار هارو بهترن میخرن💔
هروقت دلت گرفت گره افتاد تو کارت
از یکی ناراحت شدی
دلتو شکستن و...
برو بشین بارفیق شهیدت حرف بزن
هر حرفیو داری بهش بگو
میشینه کنارت و به حرفات گوش میده قشنگ
آروم میشی .
قشنگ حضورشون حس میکنی
میتونید یه دفتر داشته باشید برا خودتون مخصوص همین
رفیق شهید داشتن خیلی خوبه 🥲
این رفقا یه روزی مثل ما زمینیا .زمینی بودن.
ولی راهیو انتخاب کردن که شدن عزیز دل خدا
خدا نزاشت ازش،زیاد دور بشن
و اونارو برد پیش خودش
اما شنیدید میگن شهدا زده اند!؟
اگه تا الان رفیق شهید نداشتی سعی کن که امشب یه رفیق شهید انتخاب کنی و اهل مطالعه زندگیش باشی🌹
خوب رفیق شهیدت رو بشناسی..
خوب خودتو مثل رفیقت بسازی..
از همون رفاقت تا شهادتا..
خاطره..
چندسال پیش خادمی ثبت نام کرده بودیم با چندنفر از دوستام
قرار شد مارو ببرن راهیان نور
وسط سال تحصیلی هم بود
وخانواده اجازه نمیدادن من برم
اون شب خیلی گریه کردم .نشستم تا خود صبح با شهدا با رفقای شهیدم به حرف زدن
اما نشد..💔
قسمت نبود..
و من از اون سال همیشه حسرتش تو دلم مونده بود
ولی خب میدونستم که بالاخره یه روزی حاجتمو میدن و منو دعوت میکنن پیش خودشون
و بالاخره بعد از چندسال
دوباره قرار شد ببرن راهیان نور
و بازم اینبار به دلایلی خانواده اجازه ندادن اول
ولی اینبار دیگه واقعا دلم شکست..🥲💔
میگفتم اینبار که نشده دیگه هیچ وقت نمیشه و من باید بیخیال بشم انگار
نشستم با شهدا حرف زدن.مخصوصا داداش مجید ...
خلاصه یه روز نگذشته بود که اجازه دادن که برم.
یه شب رفتیم شلمچه و برنامه روایتگری حاج حسین یکتا
نشسته بودیم و منتظر شروع برنامه
یهو متوجه شدم و دیدم که .مادر داداش مجید و دوتا از مادرای شهدای دیگه هم در اون مراسم حضور دارن ...
و جایی و جوری که حتی فکرشو نمیکردم شد
هرچند نشد برم پیش ایشون💔 ولی اونم حتما حکمتی داره و بالاخره یه روزی میشه دیگه 😭