من دانشجوے دانشگاه تبریز ترم آخر ارشد هستم.(۹۹_۹۸)
یڪ واحد درسے مون تحلیل ادبیات پایدارے و حماسے بود.
ڪتاب هایے 📚را مے خواندیم و تحلیل مے ڪردیم هم متن، هم شخصیت ها و.. دقیقا تر مے بود ڪه باید موضوع پایان نامه را هم انتخاب مے ڪردیم.
آخر ترم داشت مے رسید ولے من هنوز هیچ تصمیمے نگرفته بودم.🙁
آخرین ڪتابے ڪه استاد براے تحلیل معرفے ڪرد ڪتاب سلام بر ابراهیم بود.
درباره این ڪتاب زیاد شنیده بودم ولے نخوانده بودم و حتے فڪر مے ڪردم راجع به شهید "ابراهیم همت" هست چون من تنها ابراهیم مشهور دفاع مقدس را ایشان مے دانستم..😞
به هر حال ڪتاب سلام بر ابراهیم را از خواهرم ڪه قبلا خریده بود گرفتم و شروع به خواندن آن ڪردم.🙇🏻♂🙇🏻♀
هر لحظه احوال من با خط به خط ڪتاب عوض مے شد و از خودم خجالت مے ڪشیدم.😰
با اینڪه خودم معتقد بودم اما وقتے احوال یڪ جوان در آن زمان انقلاب را مے دیدم شگفت زده مے شدم و هم تحت تاثیر قرار مے گرفتم.
برام خیلے جذابیت و هیجان داشت.🤗 دیگر دلم مے خواست همه اش از شهید ابراهیم هادے حرف بزنم.
خیلے عجیب بود ڪه اینجورے مهر و محبتش در دلم نشسته بود و آنقدر زیاد دوستشان داشتم.😍🙈
جلسه اے ڪه تحلیل داشتیم به اتاق استاد رفتم تا در مورد موضوع پایان نامه ڪه 3 هفته بود در موردش به توافق نرسیده بودیم حرف بزنم.
ڪتاب سلام بر ابراهیم دستم بود و اصلا چیزے در ذهنم نبود و به هیچ موضوعےنرسیده بودم.
استاد چند تا موضوع مشخص ڪرده بود اما من نپسندیدم. انگار دلم نمے ڪشید. بچه هاے دیگر ڪه آمدند موضوعات پیشنهادے استاد را به آن ها دادم.
در فڪر بودم ڪه چه موضوعے انتخاب ڪنم🤔 یڪ دفعه اے خیلے اتفاقے نگاهم به ڪتاب سلام بر ابراهیم در دستم افتاد. بدون اختیار ڪتاب را به استاد نشان دادم و بدون هیچ زمینه قبلے به استاد گفتم:
استاد میشه راجع به این ڪتاب نوشت؟🤩
استاد هم ڪمے نگاه ڪتاب ڪردند و گفتند: ڪتاب ڪه نه اما خود شهید براهیم هادے مے شود. با اینڪه منبع راجع به ایشان ڪم هست اما فڪرڪنم خوب بشود...☺️
به همین سادگے آقا ابراهیم و شخصیت عرفانےو قهرمانش موضوع پایان نامه من شد.😌
الان من تنها و اولین ڪسے هستم ڪه راجع به ایشان براے پایان نامه ڪار مےڪنم و خیلے ذوق زده هستم.
از همان لحظه سایه مهربان شان در زندگے ام آمده است. ❤️هر جایے ڪه باشم با ایشان حرف میزنم و این ڪار آرامش خاصے بهم دست مے دهد.
از وقتے با ایشان آشنا شدم دارم نماز اول وقت مےخوانم📿. این بهترین لطف ایشان به من بود ڪه اگر موقع اذان مشغول هر ڪارے ڪه باشم از آن ڪار دست مے ڪشم و به سراغ نماز مے روم.
خیلے عنایت هاے ریز و درشت به واسطه آقا ابراهیم در زندگے ام اتفاق افتاده هست و خیلے مدیونشونم.
اینڪه مےگویند شهید زنده است ڪاملا درست هست و واضح مے شود آن را حس ڪرد.
من با آشنا شدن با شهید ابراهیم هادے زنده بودن شهدا را با تمام وجود درڪ و احساس مے ڪنم. هر ڪجا گره اے در ڪارهایم مے خورد از خداوند مے خواهم به واسطه این شهید بزرگوار گره ها را باز ڪند.
دلم مے خواد جار بزنم و شهید ابراهیم هادے ڪه دوست امام زمان (عج) هست را به همه معرفے ڪنم.🙃
ان شاءالله ڪه دستمان را رها نڪنند و همیشه سایه شان بالاے سر همگے مان باشد.🤲🏻
#ارسالی_همسنگری 😊🌹
•°☆
@shahidhadi_61
هدایت شده از هیأت مکتب الشهداء
17.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ | #ماه_کریمان
🔶 یا محسن بحق الحسن عليه السلام
🔸 با #رزمایش_همدلی امتداد رَه کریمانیم...
🎙به روایتِ :
#علی_فلاح و #مهدی_علی_محمدی
#هیئت_تعطیل_نیست
#کار_هیئت_دوباره_خورد_کلید
هیئت نو+جوانان مکتب الشهداء
🔻🔻🔻
✅ @heyat_maktaboshohada
مدت زیادے بود ڪه درگیر مشڪلے بودم ڪه مرا از پا درآورده بود، خیلے ناراحت بودم و دیگر امیدم را از دست داده بودم.
در گروه چله دوستم (تلگرام) عضو بودم. هر بار یڪ دعا یا سوره اے را چله می گرفتیم.
تابستان پارسال(1398) به خاطر حل مشڪلم به دوستم پیشنهاد ڪردم این بار چله دعاے توسل بگیریم. ایشان هم قبول ڪردند.
بدین ترتیب چله دعاے توسل را شروع ڪردیم. هر بار در پایان دعا براے حل مشڪلم خیلے دعا مےڪردم.
چهل روز سپرے شد و روز تولدم هم داشت از راه مے رسید. تصمیم گرفته بودم براے روز تولدم یڪ ڪادوے خیلے خوب تهیه ڪنم اما دیگر منصرف شدم.
یڪ روز به طور ڪاملا اتفاقے در پیام رسان ایتا عضو چند ڪانال شدم ڪه مربوط به شهدا بود اما نمیدانم چرا همان لحظه از همه شون لفت دادم فقط از یڪ ڪانال لفت ندادم آن هم ڪانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے بود.
تصویر شهید آقا ابراهیم هادے جاذبه و معصومیت خاصے دارد بدون اینڪه از این شهید بزرگوار چیزے بدانم فقط به خاطر عڪس ایشان در ڪانال ماندگار شدم اما متاسفانه دریغ از یڪ نگاه به داخل ڪانال و مطالعه پست هاے آن نداشتم.
چند روزے بود ڪه عضو ڪانال بودم و دو سه روزے از روز تولدم مے گذشت ڪه وقتی ایتا را نگاه ڪردم یڪ نفر به پے وے ام آمده بود.
خیلے تعجب ڪردم چون در ایتا هیچ مخاطبے نداشتم. از زمان نصب برنامه ایتا تا آن روز هیچ ڪس دیگر به من پیام نداده بود و اولین بار بود این اتفاق مے افتاد.
دیدم خادم ڪانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے هستند ڪه ختم صلوات به نیت حقیر و چند نفر از اعضاے ڪانال گذاشته است و همچنین با معرفے مختصرے از شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے از من خواسته بود ڪه پست هاے ڪانال را دنبال ڪنم و اگر توانستم دیگران را هم با این شهید بزرگوار آشنا ڪنم...
براے من خیلے جالب بود و از طرفے خوشحال بودم ڪه حداقل اسم شهیدے ڪه تا به آن روز حتے اسم شان را جایے نشنیده بودم و جذب چهره معصوم و زنده آن شده بودم را فهمیدم.
از همان روز شروع به خواندن پست هاے ڪانال ڪردم و همیشه دنبال مے ڪنم و در ختم صلوات ڪانال هم شرڪت مے ڪنم. اگر خادم ڪانال به من پیام نمے دادند شاید بدون اینڪه حتے ڪلمه اے از پست هاے ڪانال را بخوانم از ڪانال مے رفتم. ازشون ڪمال تشڪر و سپاس را دارم امیدوارم همیشه موفق باشند.
همچنین با خادم ڪانال در رابطه بودم و درباره شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے ڪه دیگر به عنوان داداش و رفیق شهیدم انتخاب ڪرده بودم سوالاتے مے پرسیدم.
خادم ڪانال هم با صبر و مهربانے پاسخ همه ے سوالاتم را مے دادند و راهنمایے مے ڪردند.
هر چه بیشتر با داداش ابراهیم آشنا مے شدم بیشتر شیفته ے مرام و اخلاص شون مے شدم به طورے ڪه تا عڪس و تصویر ایشان ڪه با همه عڪس هایے را ڪه تا به حال دیدم فرق مے ڪند مے بینم قلبم آرام مے شود و از شدت شوق اینڪه یڪے هست ڪه همیشه حواسش به من هست اشڪم سرازیر مے شود.
با نگاه ڪردن به عڪس داداش ابراهیم احساس مے ڪنم زنده هست، نفس مے ڪشد، مے بیند، با نگاهش حرف مے زند.. ڪلے احساس خوب ڪه نمے توانم توصیف ڪنم.
بعد مدتے به خاطر اینڪه هر روز در ختم صلوات شرڪت مے ڪردم و مجبور بودم به خادم ڪانال ڪه فڪر مے ڪردم آقا هستند پیام بدهم بهشون گفتم: امڪانش هست خودم ختم صلوات برداشتے ام را در ڪانال اضافه ڪنم؟؟
با تعجب پرسیدند: براے چے؟! نڪند فڪر مے ڪنید براتون ثبت نمےڪنم یا اینڪه ناراحت تون ڪردم؟؟
من هم گفتم: خُب سختم هست هر روز به شما ڪه آقا هستین پیام بدهم قبل از این به خاطر اینڪه دوست داشتم با شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے بیشتر آشنا بشم مزاحمتون مے شدم ..
گفتند: مراحم هستید. من هم خانم هستم بعدش هم براے من خانم و آقا بودن طرف مقابل مهم نیست چون هرڪسی ڪه باشد من وظیفه ام ڪه تبلیغ و معرفے شهید جاویدالاثر ابراهیم هادے هست را به لطف خدا و عنایت شهید بدون هیچ مشڪلے انجام مے دهم..
از اینڪه فهمیدم خانم هستند خیلے خوشحال شدم و با خیال راحت بیشتر از قبل باهاشون در ارتباط بودم و هستم.
#ارسالے_همسنگرے😊🌹
°•♡
@shahidhadi_61
ظهر عاشورا "۱۹ شهریور ۱۳۹۸" بود خیلے دل شڪسته بودم شروع به خواندن زیارت عاشورا ڪردم.بعد از اتمام زیارت عاشورا، امام حسین "ع" را قسم دادم اگر حتے لیاقت زیارت هم ندارم منو طلب ڪند تا به پابوس ایشان بروم.
خلاصه اینڪه بعد مدت ڪوتاهے عڪس شهید ابراهیم هادے را دیدم و دوستانم درباره ے ایشان برایم گفتند.
سریع به خانه برگشتم و شروع به سرچ ڪردن در مورد ابراهیم هادے شدم و خیلے داستان ها از داداش ابراهیم خواندم.
در ڪل زندگیم دگرگون شد. همان شب تصمیم گرفتم گروه آیت الکرسی به نیابت از شهید ابراهیم هادے تشڪیل بدهم
ماه صفر ڪه رسید دل من بیقرار ڪربلا شده بود.
داداشم راضے نمیشد من ڪربلا برم میگفت: تنهایے اجازه نمیدهم بایست یڪے از اعضاے خانواده هم همراهت باشه.
شب و روز نداشتم ڪارم شده بود اشڪ و زارے و متوسل شدن بخدا و شهدا و داداش ابراهیم.
تا اینڪه یڪ شب خواب دیدم در اتاقم باز شد و داداش ابراهیم وارد شد. اینقدر نور وارد اتاق شد ڪه چشمم اذیت میشد بهم گفت چرا این همه بے تابے میڪنے ڪربلات آماده هست فردا هم راس ساعت10منتظر زنگ داداش باش ڪه میخواد بهت بگه اجازت رو میدم برو بسلامت. داداش ابراهیم مبلغ500000تومان هم بهم پول داد گفت اینم همرات داشته باش.
خوابم به واقعیت پیوست داداشم زنگ زد اجازه بهم داد و پول هم برام واریز ڪرد.
از طرف ڪانال شهید هادے قرعه ڪشے ڪردند و به نام من هم افتاد مبلغے به حسابم واریز ڪردند.
من عنایت شهید ابراهیم هادے را دیدم و خیلے ازشون ممنونم ان شاءالله شفاعت و عنایت داداش ابراهیم شامل همگے بشود.
#ارسالے_همسنگرۍ😊🌹
@shahidhadi_61
سلام دوستان خوبم ممنون که مارو همراهی می کنید😊
یه چیزی براتون آوردم عالیییی
شما میتونید به طور ناشناس نظرات،انتقادات،پیشنهادهاتون رو با ما به اشتراک بزارید
پس سریع وارد لینک زیر شیدو نظرتون و پیشنهاداتتون رو به ما بگین👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/184413919
منتظر نظرات و پیشنهاداتتون هستم🙃
بنده هنوزم ڪه هنوزه شاید لیاقت رفاقت با دادش ابراهیم " شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی" و امثال ایشان را نداشته باشم ولی عشق و جاذبهای ڪه شهدا دارند حتی آدم پرگناهی مثل من را هم عاشق خودشان می ڪند.
عاشق ڪه می گویم شبیه این عشق های زمینی نیست منظورم از علاقه و دوست داشتن ڪسی هست ڪه از نزدیڪ آن را ندیدی و نمیشناسی ولی بعد از مدتها عین مغناطیس به خاطر پاڪی و اخلاص به سمتش جذب میشی و سعی میڪنی مثل آن رفتار ڪنی.
من اوایل نوجوانی بود ڪه آلوده به گناه چت و ارتباطمجازی با نامحرم و از این قبیل هیجانات یڪ مغز بیمار شدم.
در آن زمان حجاب درستی هم نداشتم و با اینڪه خانواده نسبتا مذهبی دارم ولی از این نظر "حجاب" اجباری روی من نبود.
مدتی قبل از آشنایی با شهید ابراهیم هادی گناهی ڪردم ڪه خودم هم نتوانستم بابت آن خودم را ببخشم.
با ڪسی چت می ڪردم ڪه ڪاملا به گفته ی قرآن بیماردل مریض روحی بود. او درخواستهای غیرقابل گفتنی می داد. با اینڪه درخواست هایش را قبول نمی ڪردم ولی با او چت می ڪردم.
مدتی از این ماجرا گذشت ڪتابی به نام سلام بر ابراهیم به من برای مطالعه پیشنهاد شد ڪه بعد از خواندن آن تا به الان به هرڪسی رسیدم آن را دعوت به خواندن این معجزهی متحول شدن ڪردم.
هر صفحه از ڪتاب را ڪه می خواندم برای خواندن صفحات بعد مشتاق بودم.
برای کسی که تجربهی اولین عشق واقعی را برای من ایجاد کرد بارها با خواندن خاطراتش گریه کردم و بارها با خندههای قشنگش خندیدم.
بعد از خواندن ڪتاب سلام بر ابراهیم اتفاقی برای من افتاد ڪه دقیقا نمیدونم چیبود ولی اصلا دیگر مثل دوران قبلم نبودم.
به لطف خدا آقا ابراهیم در ڪمال ناباوری چنان دستم را گرفت و من را از وسط آتش گناه و معصیت بیرون کشید ڪه نمازهای یڪی در میان تبدیل به نماز اولوقتشد.
شهید ابراهیم هادی داداش نداشته ام و رفیق همهچیز تمام من شد. از یڪ برادر واقعی بیشتر در حق من آقایی کرد. مادرمان حضرت فاطهزهرا سلام الله علیها عنایت کرد و شکر خدا چادری شدم. حتی قسمت شد به سفر راهیان نور هم رفتم.
بعد از رفتن به جنوب در سفر راهیان نور بیشتر شیفته و عاشق شهدا شدم.
میدانم با این همه معصیت لیاقت رفاقت با شهدا و شهادت را ندارم ولی آرام و قرارم گلزارشهدا بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه۲۶ "مزار یادبود شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی" است.
و این است ڪه خداوند میفرماید:
ولاتحسب الذین یقتلون فی سبلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ولکنلاتشعرون..
#ارسالے_همسنگرے 🌹😊
@shahidhadi_61
یازده سالم بود و متاسفانه حجابم رو رعایت نمے ڪردم و نمازم رو هم دست و پا شڪسته مے خوندم و در ڪل آدم مذهبے نبودم اما تو یه خانواده مذهبے بزرگ شدم.
بابام خیلے با این مسئله مشڪل داشت، یعنے ڪل خانواده با این مسئله مشڪل داشتن.
یه روز بابام یه ڪتابے بهم داد و گفت حتما باید بخونے و ماجراے هر داستانش رو برام تعریف ڪنے، من هم بدون اینڪه حتے اسم ڪتاب رو نگاه ڪنم به اجبار هر روز یه داستانش رو مے خوندم و براے بابام تعریف مے ڪردم. " البته اصلا به محتواے ڪتاب توجه نمے ڪردم و فقط مے خواستم بابام راضے باشه"
اما این برنامه زیاد ادامه پیدا نڪرد و من بعد چند روز دیگه بیخیال ڪتاب خوندن شدم و بابام هم دیگه از من ناامید شد.
تنها چیزے ڪه از ڪتاب فهمیدم این بود ڪه شخصیت داستان یه نفر به اسم ابراهیم بود ڪه دآش ابرام صداش مے زدن.
نزدیڪ یڪ سال از این ماجرا مےگذشت ڪه یه روز رفتم سمت ڪتابخونه بابام نمے دونم چرا ولے یهویے دلم خواست یه ڪتاب بردارم و بخونم ڪه اسم یه ڪتاب توجهم رو جلب ڪرد " سلام بر ابراهیم " گفتم شاید از این ڪتاب داستان هاست ڪه درباره پیامبران هست، اتفاقا معلمم هم به ڪسایے ڪه داستان هاے مذهبے و عبرت آموز تعریف مے ڪردند نمره ے مثبت مے داد، با خودم گفتم این ڪتاب رو مے خونم، تو ڪلاس تعریف مے ڪنم و نمره مثبت هم مے گیرم.
وقتے ڪتاب رو برداشتم عڪسش اون چیزے ڪه من فڪرشو مےڪردم رو نشون نمیداد، ولے با این حال خوندمش.
با خوندنش حس عجیبے داشتم نمے تونستم از تو ڪتاب بیام بیرون و به همین دلیل تو سه چهار روز ڪتاب رو تموم ڪردم.
بعد خوندن ڪتاب شهید ابراهیم هادے بهترین ڪسے بود ڪه مے شناختمش و واقعا دوست داشتم مثل ایشون رفتار ڪنم.
حالا هم ایشون بهترین رفیق آسمانے من هستن.
#ارسالے_همسنگرے 😊🌹
@shahidhadi_61
سه سال پیش" ۱۳۹۶ "با خواندن ڪتاب سلام بر ابراهیم با شهید ابراهیم هادے آشنا شدم و ایشان را به عنوان رفیق شهیدم انتخاب ڪردم.
به فاصله خیلی ڪمی از خواندن ڪتاب خواب دیدم در بیابانی ڪه اثری از آبادانی نبود می رفتم. به یڪ باغ رسیدم بسیار سرسبز و زیبا ڪه یڪ رودخانه زلال و پرآب از وسط آن می گذشت.
قبری در باغ بود ڪه هیچ نوشته ای نداشت. من ڪنارش نشستم و گفتم شاید صاحب باغ باشه به هر حال هر ڪی هست برایش فاتحه ای می خوانم.
فاتحه ای خواندم همین ڪه بلند شدم بروم یڪ دفعه صدای فوق العاده زیبایی در آن فضا پیچید: سلام بر ابراهیم. تصویر شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی روی قبر نقش بست.
بی اختیار اشڪ هایم سرازیر شد. دست روی عڪسش کشیدم و گفتم: اینجایی رفیق!!!! بعد ڪلی گریه و درد دل ڪردم.
از آن تاریخ به بعد هر وقت گره ای در ڪارم می افتد یا حاجتی دارم به محض متوسل شدن به شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی جواب می گیرم.
تا حالا نشده متوسل بشم و جواب نگیرم.
پارسال ۱۰ دی ۱۳۹۸ ڪلی با آقا ابراهیم درد و دل ڪردم و برای حاجتم واسطه اش ڪردم ڪه ۱۱دی خادم ڪانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی به من پیام دادند ڪه ختم صلوات های ڪانال به نیت حوائج من و چند نفر دیگه از اعضای ڪانال هست.
این ها سندی هست واسه ڪوردلانی ڪه زنده بودن شهدا رو رد می کنند.
اللهم ارزقنا توفیق شهاده فی سبیلڪ.
#ارسالے_همسنگرے 😊🌹
@shahidhadi_61
هدایت شده از ✖️مجاهدین خودجوش✖️
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آنتی_شایعه✌🏻
چند روزیِ خبرهایی در رابطه با #دختر_حاج_قاسم_سلیمانی تو ایتا دست به دست میشه🙄
از این قبیل که ایشون عضو یه گروه هستن و میخوان کار فرهنگی انجام بدن
و حتی بعد از درخواست های افراد گروه ما،مبنی بر اینکه ببینیم حرفشون چقدر درست و مطمئنِ،کلیپی هم منتشر کردن ...
به ظاهر ایشون خانوم سلیمانی هستن
خب یه سوال پیش میاد!
آیا خانوم سلیمانی اونقدر بیکارن که عضو گروهی بشن که ۲۰۰ نفر ادم هم عضوش نیست🤔
اونم اینکه دنبال این هستن که اخاذی کنن از مردم به شیوهی دریافت نذورات!!
آخر کار هم کانال و گروه رو حذف و اکانت خودشون رو تغییر اساسی بدن؟!
مسخره نیست؟?
مورد بعدی اینکه همه ما پای صحبتهای زینب خانوم سلیمانی بودیم و دیدیم که چقدر با صلابت و اقتدار و محکم سخن میگن درست مثل#حاج_قاسم_سلیمانی😍
و اما استدلال هایی برای اثبات اینکه دروغِ محضه!👇
صدای این خانوم تو فیلم اصلا منطبق با صدا و طرز صحبت زینب سلیمانی نیست.
و صدا در برخی جاها،قطع و دوباره شروع میشه:)
ادمین های گروه"خواهران زینب" مثلا قصد قانع کردن مارو داشتن
حالا چطوری؟😕
باناسزا و دعوا😏
و بعدشم یه #کلیپ بسازن که خانوم زینب سلیمانی درحال صحبت کردن هستن
وجالب اینکه صدا و تصویر یکی نیست?
حتی صدای #زینب خانم هم این صدا نیست
#فوتوشاپ_محض😂😎
تصمیم آخر با شما...
ما #سربازانآسیدعلے به #هوشیم و این جمله ایشون رو هرگز فراموش نمیکنیم✌🏻
درجنگ روانى وآنچه که امروزبه اوجنگ نرم گفته میشوددردنیا،دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مىآیدکه آنهارامنهدم کند📱
#روشنگری🔆 #خوارج_مجازی‼️
#انقلابی_نما⚠️ #عمار_مجازے🌹
#هشـیار_باشیم💯#جبهه_جنگ_نرم 💢