سید محمد از پانزده سالگی مبارزه با رژیم سابق را شروع کرد، او، سیدعلی و تعدادی از بچههای خرمشهر گروه حزبالله را تشکیل دادند و طوماری از خواستهایشان را که نام تمامی آنها در آن ذکر شده بود با خونشان امضا کردند. در همان سالها سید محمد دستگیر شد و شش ماه در زندان بود که پس از آزادیاش زندگی مخفی خود را همراه با سیدعلی در گروه منصوریون شروع کردند، سیدعلی پس از اندکی دستگیر شد و به شهادت رسید. پس از پیروزی انقلاب سید محمد به عضویت سپاه درآمد که در زمان فتح خرمشهر و چندی پیش از آن فرمانده سپاه خرمشهر بود.
#شهیدسیدمحمدجهانآرا 🌹
@shahidhojajjy
#خاطرات_شهدا 🌷
♨️سالی که #محرم، محمدتقی سوریه بود. سفراولش بود که 56 روز طول کشید..توی #حسینیه محلمون هرشب🌙 یادی از محمدتقی می کردن و برای سلامتیش #صلوات می فرستادن..
وبرای سلامتی اون و همه ی مدافعان حرم دعا 🤲می کردن😔
♨️مخصوصا شبی🌟 که منسوب به حضرت #علی اکبر بود، جوونای #شهابالدین مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن. اون شب🌜 همش حرف #محمدتقی بود. چقدر اون شب براش گریه کردیم😢
♨️یه شب ما سه تا #خواهرا تو حسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم📲 زنگ خورد، شماره ی عجیبی بود پیش شمارش 1000بود، #برنداشتم بعدگوشی حمیده زنگ خورد، یه شماره شبیه مال من. اونم جواب نداد. بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد. هرسه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن، هیچکدوم برنداشتیم.
♨️وقتی خونه اومدم یهو به #ذهنم اومد، نکنه از سوریه بوده باشه!!! به #زنداداش نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم.
گفت: بله این شماره ها از #سوریه هستن..کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت.. #داداشم دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم...🌱
♨️وقتی باز به #زنداش نرگس زنگ زد، زنداداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که #گوشی رونگرفتن، ومدام خودشونو سرزنش میکنن،
محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی روگرفتم و تا تونستم #قربون صدقه ش رفتم..
♨️اون شب✨ها تا اسم #محمدتقی میومد اشکمون 😢بی اختیار جاری میشد، به همه می گفتیم تورو خدا دعا کنین، #صحیح وسالم برگرده و.. صحیح وسالم هم برگشت.
♨️اما شبهای #محرم امسال...🍃
تا اسم #محمدتقی میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ 💔شده...😔😢
اما این بار دیگه..خیلی دوره..اون قدر دور که #صداشم نمی شنویم..گرچه حضورش وحس می کنیم ..ولی..
♨️اینک دلم 💞به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که #دلم پر 🦋گرفته است آن #شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است این شعر ادامه داشت اگر #گریه می گذاشت...😭
راوی: نرگس سالخورده
#شهید_محمدتقی_سالخورده🌷
@shahidhojajjy
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ_ﺣﺴﻴﻨﻲ
🌷🌷
🔰 ﺧﻠﻴﻞ 6 ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻓﻠﺞ ﺷﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ,ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺷﻔﺎ ﻳﺎﻓﺖ 🤲
🔰خیلی اصرار می کرد با بسیج به جبهه برود, مانعش شدم. وقت سربازی اش شد. برایش پرونده پزشکی تشکیل دادیم و معافیت گرفتیم. اما پرونده را کناری انداخت و گفت الان کشور به سرباز احتیاج دارد.✅
🔰بار آخری که می رفت, یک عکسش را بزرگ کرد و گذاشت توی طاقچه. گفت: مادر من شهید می شوم, این هم برای بعد شهادتم.🤔😳
گفتم مادر این حرف را نزن من با بدبختی و بدون پدر تو را بزرگ کردم!
رفت.😔
🔰 محل خدمتش جبهه مهران بود. روز عاشورا با هم رفته بودند ایستگاه صلواتی, انجا با هم شله زرد نذری امام حسین(ع) را می خورند. خلیل می گوید من دیگه شهید می شم!
از انجا که خارج می شوند, خمپاره ای می اید و خلیل با ترکش ان شهید می شود!
☝️ راوی:خانم فهندژ سعدی(مادر شهید)
🌾🌾💐🌾🌾
#شهیدخلیل_مهدی زاده
@shahidhojajjy
#طنز_جبهه ✨
🌱الاغ باوفا🌱
توی منطقه برای جابه جایی آذوقه و مهمات یک الاغ داده بودند که هرازچند گاهی با بچه ها سواری هم می کردیم .یک روز الاغ گیج شده بود و رفته بود طرف خط دشمن ،با دوربین که نگاه کردیم دیدیم عراقی ها هم دارند حسابی از الاغ بیچاره کار می کشند چند روز بعد دیدیم الاغ با وفا با کلی آذوقه از طرف دشمن پیش خودمان برگشت.
راوی: رزمنده عباس رحیمی 🌹
•|---------------★--★---------------|•
@shahidhojajjy
•|---------------★--★---------------|•
مثل هر هفته،جوان های فامیل جمع شده بودند خانه رجایی!
یک نفر نیامده بود، وقتی سراغش را گرفت جوانی بلند گفت: چون مشروب خورده خجالت می کشد داخل شود.
هیچ کس نفهمید رجایی در گوشی چه حرفی به جوان زد، دستش را گرفت و آورد سر سفره و گفت:
با هم غذا می خوریم
- ولی دهان من نجس است
«تو مهمان من هستی» را گفت و غذا را شروع کرد،
جوان می گفت که دیگر سراغ آن کار حرام نرفتم چون رجایی من را به لجاجت نینداخت.
#شهیدرجایی 🌷
@shahidhojajjy
عصر یک روز پاییزی وقتی برای عیادت از مرتضی رفته بودیم همش بحث درباره جنگ در حول محور مقاومت با هم صورت میگرفت.با اینکه مرتضی زیاد حال مساعدی نداشت از همه جهات توضیحاتی درباره جنگ سوریه میداد.
یک لحظه گفت ،شهید مدافع حرم نباید دیگه به شهدایی که به فیض شهادت نائل میشند گفته بشه.چرا که ممکن است این جنگ بعدها... حرمی نباشه و... بگیم شهید کجا؟ بهترین گزینه برای شهدا،شهید جبهه مقاومت اسلامی است.
برق از چشمان محمد پرید گفت فلانی مرتضی عجب حرفی زد. اگر هرکدوممون شهید شدیم نگیم شهید مدافع حرم بگیم شهید جبهه مقاومت اسلامی.بعداز جریان شهادت محمد بنا به دلایلی این موضوع رو فراموش کردم تا اینکه اواخر سال قبل حبیب رو هم دیدم هی اصرار به این موضوع داره که اسم محمد و شهدای دیگه رو به نام شهید جبهه مقاومت بگیم.. یادم افتاد انگار محمد به حبیب هم گفته....
یادی کنیم از همه ی شهدای محور مقاومت باذکر صلوات برمحمد و آل محمد
برگرفته ازخاطرات همرزم شهید
جانباز مدافع حرم حبیب الله عبداللهی
#شهیدمحمداینانلو 🌸
@shahidhojajjy
#شهید #مصطفی_صدرزاده🌹....
⚜💙
دو روز بعد از مراسم عروسي مون که هنوز گاز خونه مون وصل نشده بود، صبح بلند شدم ديدم آقا مصطفي خونه نيست. زنگ زدم بهشون. گفتند بچه ها رو بردم اردو!!! گفتم آخه مرد مومن گاز خونه مون هنوز وصل نشده اونوقت بچه ها رو بردي اردو؟ گفتن آخه اگه الان نمي بردم ديگه ميخورد به ماه رمضون و ديگه نميشد اردو ببريم..
💜
زندگي شون وقف بسيج بود.💙
@shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی شهید ابراهیم هادی
مهدی زهرا (س)🌹
#کلیپ
#سوز
@shahidhojajjy
#آخرین_جملہ_شهـــید🌷
#یادشهداےحسیـــنے
ﻣﻴﺨﻮاﺳــت ﺑﺮﻩ ﺧــﻄ ﺟﻠـــﻮ
ﻣﻴﮕﻔﺖ : اﻣﺸـــﺐ ﺣﺎﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ (ﺷﻬﻴﺪمنصـــور ﺧﺎﺩﻡ ﺻﺎﺩﻕ) ﺩﻋﺎےﻛﻤـــﻴﻞ ﺩاﺭﻩ ...
ﻣﻨـــﻢ ﺑﺎﻳﺪﺑـــﺮﻡ
ﻓﺮﻣـــﺎﻧﺪﻩ ﺑﻬـــﺶ اﺟــــﺎﺯﻩ ﻧــﺪاد😔
ﺑﻌـــﺪ ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺷﺤــﺎﻝ اﻣﺪ🙂 ﮔﻔﺖ:
ﺑﺎﻃﺮے ﺑﻴﺴــﻴﻢ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫﺴــﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺑﮕﻴـــﺮم.✅😊
ﺑﺎ اﻗﺎﻱ ﺭاﺳـﺘےﺑﺎ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺭﻓﺘــﻨﺪ.
اﻗﺎےﺭاﺳﺘے ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣے ﻜﺮﺩ:
ﺳہ ﺭاﻩ ﺷﻬــﺎﺩﺕ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳــﻢ ﻛہ ﺧﻤﭙــﺎﺭﻩ اﻱ ڪﻨﺎﺭ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴـﻦ ﺧﻮﺭﺩ.
ترڪش هـا از بالای سرم رد شده و به سر و سینه سیـد نشستـه بود.😭
به سیّــد ڪه نڱاه ڪردم صـورتش رو به آسـمان بود، چشـم راسـتش بیرون آمـده بود و خون تمـام صورتش را پوشانـده بود.
دسـت چـپش هـم قطـع شـده بود و فـقط با یڪ مقـدار پوسـت به بـدن متصـل مانـده بـود.
رفتم زیر بغلش رو ڲرفتم و گفتم: «سیّد جان چیزے نیست ! مے برمت بهدارے.»
خندید و با صــداے آرام همیشگے جـواب داد: «من رو به حالت #سجده برگردون... طـرف قبله!»
با چشـم سالـمش دنبال کسے می گشـت، یک دفعہ به نقطـه اے خیره شد 😭و گفت:«سبـحان الله، سبـحان الله، الحـمدلله رب العالمین...»
دیدم خودش رو جمـع کـرد، بدن خونینش می لرزید و می گفت: «السلام علیڪ یا سیّدے و مولاے یا جدا یا ابا عـبدالله ...»
سه بار سـلام داد و بعـد خیلے آرام به سمـت چـپ افتاد...
🌷🌷
#ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻴﺪﻣﺤﻤـﺪ ﺷﻌﺎﻋﻲ
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.
🦋°•@shahidhojajjy•°🦋
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️ #پارت_۷۰ فرانسه،انگلیس، آلمان و... سلاح های مدرن و اتوماتیک میدادند!...
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️
#پارت_۷۱
جدیدترین نسل موشک های ضد زره (تاو) را میدادن به داعش... قیمت این موشک ها آنقدر بالاست، گاهی از قیمت اون تانکی که میزدن گرونتر در میومد!... با ضد زره ( موشک تاو)، داعش آدم میزد!... میدونی یعنی چی؟... یعنی مردم و مدافعان حرم پودر میشدند... پودر!
فرمانده میدان و خط شکن هاشون ریش قرمز های چچنی بودن!... برید تو یکی از این کنسرت ها صدتا روشنفکر رو بیارید به خط کنید یه ریش قرمز چچنی بزارید جلوشون!... راز اون اولی تا اون آخری، صدتاشون شلوارهاشون رو خیس میکنن!...همین هایی که فقط ادعا می کنن و طلبکارن! تو یه فقره جنایت جنگی در اسپایکر عراق، ۱۷۰۰ جوان را در یه روز دست بسته سلاخی کردن!... داعش این بود!
داعش یه شبه از تو " لپ لپ" و " شانسی" درنیومده بود... ادوارد اسنودن پیمانکار " nsa" رسما گفت داعش محصول پروژهای به اسم " لانه زنبور" در سرویس های اطلاعاتی غرب بود!... هیلاری کلینتون در کتاب گزینه های دشوار، رسما گفت داعش را ما ساختیم و برای رسمیت دادت به داعش رسما خودم به " ۱۲۰ کشور" سفر کردم!... ترامپ رسما گفت داعش را اوباما و آمریکا ایجاد کرد!... داعش این بود!...
کل هالیوود و کارگرداناش در اختیارش بود تا با بهترین فیلمبرداری و صحنه ای ویژه، فیلم هایی از اسارت، سر بریدن، سوزاندن، تکه تکه کردن انسان هارا در سراسر دنیا مخابره و با پخش آن القای " وحشت" و " ترس" و " اضطراب" را
#ادامهدارد...
⛔️کپی بدون لینڪ کانال حرام میباشد⛔️
👇ʝoɨŋ🌿
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
#وصیتنامه:
🌿«دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوهتر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید. برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید. نماز شب را حتما بخوانید و یک مربی برای خود جهت مسیر الیالله انتخاب کنید و بدان که به شرطی قبول میشوی که به چیزهایی که میشنوی عمل کنی.»
#شهیدعلیحیدری🌹
@shahidhojajjy
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
#شهید #محمدهادی_ذوالفقاری🌹....
⚜💙
سيد علي خنديد و گفت: پس شهدا تو رو دعوت کردن...
بعدبا هم شروع کرديم به جمعآوري وسايل مراسم. يک کلاه آهني مربوط به دوران جنگ بود که اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه ميکرد. سيد علي گفت: اگه دوست داري بگذار روي سرت.
او هم کلاه را گذاشت روي سرش و گفت: به من مياد؟
سيد علي هم لبخندي زد و به شوخي گفت: ديگه تموم شد شهدا براي هميشه سرت کلاه گذاشتند.
همه خنديديم. اما واقعيت همان بود که سيدگفت: اين پسر را گويي شهدا در همان مراسم انتخاب کردند.
💜
پسرک فلافل فروش 💙
@shahidhojajjy
🌾هیئت یکی از #علایق خاص حمید بود، هر هفته در مراسم شب🌙 های جمعه هیئت🚩 شرکت میکرد، طوری برنامه ریزی کرده بود که باید حتما پنج #شنبه ها میرفت هیئت، سر و تهش را میزدی از هیئت سر در می آورد، من را هم که از همان دوران #نامزدی پاگیر هیئت کرده بود .🍂
🌾میگفت: بهترین #سنگر تربیت همین جاست، اسم هیئتشان خیمه ⛺️العباس بود، خودش به #عنوان یکی از مؤسسان این هیئت بود که آن را به تأسی از #شهید ابراهیم هادی راه #انداخته بودند .🍃
#شهید_حمیدسیاهکالی_مرادی🌷
@shahidhojajjy
#خاطره🍃
🍃خاطره ای از مادر شهید
اوایل محرم سال94 به سوریه رفت. یک شال عزا داشت که از 12 سالگی همراهش بود اما با خود به سوریه نبرد در آن روزها از من خواست با خودم به هیئت امامزاده علیاکبر ببرم و گفت به یاد من برو هیئت به این شال احتیاج دارم. فکر می کردیم محمدرضا تا اربعین بر می گردد. به من گفت "امسال محرم زیر علم حضرت زینب(س) سینه می زنم ولی به اربعینش نمی رسم". در ذهنم این بود تا اربعین بر می گردد که باهم به پیاده روی اربعین برویم می گفت شما از ایران بروید من از این طرف خودم میآیم و زمانی که این حرف محمدرضا را به همسرم گفتم همسرم گفت ممکن نیست و منظورش چیز دیگری بوده است.
*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*
@shahidhojajjy
*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*.،.*
شهیدچمرانچه زیبامیگه:
حسیـنجانم...
دردمندم...
دلشکستهام...
واحساسمی کنمکه
جزتو، و راهتــو دارویۍدیگرتسکینبخشِ
قلبسوزانمنیست...
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@shahidhojajjy
✨با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...📿
✨آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد.
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم.
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
✨لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست❗️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@shahidhojajjy
#شهید #محمودرضا_بیضایی🌹....
⚜💙
پرچم سياهي تو دستش بود و مي گفت : خودم از بالاي اون ساختمون پايينش آوردم .
به اون ساختمون نگاه کردم ديدم پرچم سرخ يا ابالفضل رو جاش به اهتزاز در آورده
رسيديم خيابون جلوي حرم که دو سال احدالناسي جرات رد شدن ازش رو نداشت
و تک تيراندازها حسابش رو مي رسيدند و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش،💙 امن شده بود....❤️
@shahidhojajjy
✍ﻭﺻﻴﺖ ﻋﺸﺎﻕ:
🌸هميــشہ آرزويـم بود كہ اے كاش در زمــان حسيــن ابن علے(علیه السلام) زنــده مے بودم و مے جنگيدم تا شرافتمنـــدانه درركاب فــرزند پيغمبـــر به شــهادت مي رسيــدم ،
ولے باز هــم خدا را شـــكر ميكــنم كه مـرا در زمانے خــلق كـــرد كه حسيـــن زمـــان، فـــرزند پاك پيغمبـــر، خميــنى بت شــكن ميباشــد.
« #حســين جــان اگر در روز عاشــورا نبــودم تا نداے بےكسے و غريبے شمــا را در صحراے كربلا لبيــك بگويـــم ،ولے امـــروز اين سعادت نصـــيبم شــد تا نداے فرزندت #امام_خمينـــے را از دل و جان لبيـــك گويم »
#شهــید_فریـدون_سهــرابی
•|---------------★--★---------------|•
@shahidhojajjy
•|---------------★--★---------------|•