eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 دفتر نقاشے‌اش را نگاه میکردم که دیدم روی یکے از صفحه‌ها عده زیادۍ‌‌ کشیده بود که گریه میکردند و پرچم‌هایے به دست داشتند عده‌اۍ هم تابوتی روۍ دست میبردند که روۍ آن اسم خودش را نوشته بود.. از او پرسیدم: این نقاشے چیه کشیدۍ مادر؟! گفت:این آرزوی منه که فعلا روۍ کاغذه دعا کن اتفاق بیفته... دعا کنید همین نقاشی هم برای من واقعی اتفاق بیفته 💕 @shahidhojajjy💕
{🐓} #انگیـــزشــــي 😐😂 🌱 | @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینجوری ایستاده اند... گم شد! هم پلاکت... هم ... هم آرمانت... و اتوبان رد شد از کوچہ ای ڪہ بہ نامت بود @shahidhojajjy •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
|••|~👑~|••| اَز شَرآیِطِ خُشگِلے،اَگِه شُمآ فَقَط خَندِه وَ لَبخَندِ قَشَنگ رُ دآشتِه بآشے...کآفیِه..😻✌️ |••|~👑~|••| @shahidhojajjy💛
|
~
|♥️|
~
| هَمیشِه این جُملَرو بآ خودِت تِکرآر کُن °مَن بِدون خُدآ هیچے نیستَم° |
~
|♥️|
~
| @shahidhojajjy💜
تلاش اکثر آدمها در دنیا.. تلاشی است در زندان برای فتح زندان..! ❤ @shahidhojajjy
+ خدا؟ یه کار کن بهت {وابسته} بشم ... الهی هَب لی قلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُه 🌿🍃⛈🍁🌴🦋☔️🍂 |..| ♥️ ـــــــــ°°🦋°°ــــــــ @shahidhojajjy
حآلِ دِلِتون چِطُریآس؟؟؟
یِ نِگآه بِهِش بِندآزین...👀
نَکُنِه جآیِ خُدآ روُ کَسے گِرِفتِه بآشِه...
هَوآسِت هَس؟؟👀🦋
نَزآر پُر بِشِه..:)🌿✨
جُلُوشُو بِگیر....🖐✨🌈💫
بَسِه...🍂 تآ اینجآ بَسِه... هَروَقت بَرگَردے بآزَم دَستِتُو میگیرِه....🤝🌿🌻⚡️
همراهان عزیز بابت تاخیر در رمان واقعا عذر خواهم🌸❤️ شرمنده..
ساعت ۱۱ منتظر رمان باشید.
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
همراهان عزیز بابت تاخیر در رمان واقعا عذر خواهم🌸❤️ شرمنده..
بله بله در کل ۲۰الی ۲۵ پارت تا پایان هست و من تمام سعی خودم را میکنم تا زودتر تمام بشه
رمان بچه مثبت . ریحان: دیدمش. روی یک نیمکت نشسته بود.دستانش را باز کرده بود و سرش را به بالا یعنی روبه آسمان گرفته بود. نمیدانم چند دقیقه ایستادم و نگاهش کردم تا اینکه سنگینی نگاهم را خس کرد و به طرفم چرخید. خودش را جمع کرد و بلند شد. منم به سمتش رفتم و گفتم: _سلام آقای محمدی. متین: سلام خانوم احمدی. _خوب هستید؟ متین: ممنون. _مائده جون و مادرتون چطورن؟ متین: همه خوبن .سلام میرسونن. _داییتون چطوره؟؟ متین: نگید که من را تا اینجا کشیدید تا فقط احوالپرسی کنید. بخدا همه خوب خوبن. ریحان: خب نه. راستش مائده یه چند وقتی هست که توی خودشه و هرچی ازش میپرسم که چی شده فقط یک کلام میگه هیچی. میخواستم از شما.... متین: اجازه ندادم حرفش و تکمیل کنه و بی اختیار به چشماش ذل زدم و گفتم: مائده مشکلی نداره. ریحان: شما مطمعنید؟؟ متین: بله. ریحان: پس چرا اینطوریه؟؟ آهی کشید و نگاهش را به آسمان دوخت . افکار ریحان:(ای بمیری/ نه/ نه آرشام بمیره که تو اصلا حرف نمیزنی) ریحان: ..... ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری .... @shahidhojajjy
رمان بچه مثبت آتوسا: خب.... خب من میدونم تو آرشام را دوست نداری ولی من.... افکار ریحان: خواستم حال آتوسا را بگیرم برای همین الکی گفتم. ریحان: کی گفته من .... آتوسا: ریحانه ولی من دوسش دارم. ریحان: خب داشته باشی. من و آرشام همدیگه .... با صدای افتادن چیزی گوشی را قطع کردم و برگشتم. متین و با دوتا ظرف پخش در زمین دیدم. ریحان: متین من.... متین: خانوم احمدی میشه به من و مائده کاری نداشته باشین. مشکلمون برادر خواهریه. امیدوارم خوشبخت باشید. خداحافظ. ریحان: آنقدر سریع دور شد که اصلا نفهمیدم کی رفت. توی شک بودم. اومدم مثلا حال آتوسا را بگیرم حال خودم گرفته شد. خدایا غلط کردم. ببخشید .‌قول میدم دیگه حال کسی و نگیرم. خدایا چرا این آرشام همیشه سایه ی نحسش روی زندگیمه. خدایا..... خدایا یادم بده🥀 یاد بگیرم....🥀 یادم نره...🥀 یادت کنم.....🥀🥀 افکار ریحان: اه . چرا من مثل این بچه مثبت ها دارم اینطوری حرف میزنم با خدا. ****** ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری. +++++++++ @shahidhojajjy
رمان بچه مثبت . ریحان: من امروز به مادرتون زنگ زدم تا جویای حال مائده بشم که گفتن : چند وقت هست که هم شما و هم مائده اینطوری هستین و حالتون خوب نیست. ازجاش بلند شد و گفت: من میرم دوتا ذرت میکزیکی بگیرم . الان برمیگردم. ریحان: فهمیدم که میخواد تنها باشه . برای همین چیزی نگفتم و اونم ازمن دور شد. مبایلم زنگ خورد. ریحان: از الو گفتنش فهمیدم که آتوساس(کسی که خیلی آرشام و دوست داشت) آتوسا: به به ریحانه خانوم. پارسال دوست و امسال آشنا. ریحان: سلام آتوسا جون . خوبی؟ مامانت چطوره؟؟ آتوسا: خوبم همه خوبیم. الان کجایی؟؟ ریحان: بیرونم. آتوسا: میشه قرار بزاریم ببینمت؟؟ ریحان: نه.... وقت ندارم. افکار ریحان: کی حوصله داره اینو ببینه . با اون همه آرایش. 🌹سه دقیقه بعد🌹 آتوسا: ریحانه تو واقعا قصد ازدواج با آرشام را داری؟؟ ریحان: الان یعنی رفتی سر اصل مطلب؟؟؟ ...... ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری. ....... @shahidhojajjy