نصفه شبا اگه از خواب پریدی همینجوری نگیر باز به خواب ...
ب این فک کن کی کارت داشته که بلندت کرده ـــ☺️
حداقلش روکن به قبله بگو
صل الله علیک یا اباعبدالله💔
حاج_آقاپناهیان
اگہ یہ شب بدون غم وغصہ بودے...
شڪ نڪن بہ خودت!!
اصل اصلش همینہ☝🏻
خوب بهت درد میدن...
آزمایشت میڪنن...
ڪہ خوب بخرنت...
رمان بچه مثبت
#پارت_سی_شش
.
ریحان از اتاق بیرون نیومدم تا صبح .
****
ریحان:
جلوی اینه ایستادم تا مثل همیشه لباس بپوشم و برم دانشگاه . لباسام مثل همیشه بود . مقنعه سر کردم و شروع کردم به جلوی موهام حالت دادن و در اخر تافت زدم .
به طور اتفاقی یاد حرف متین افتادم . خدایا چرا حرف های این پسره انقدر ذهنم و مشغول کرده ؟
خواستم از جلوی اینه رد بشم که انگار توان نداشتم . جون تو پاهایم نبود تا راه برم .
میخواستم افکارم و پس بزنم. اما مگه میشد .
با حرص دومرتبه جلوی اینه ایستادم و موهام و داخل کردم که حتی چند تار هم معلوم نبود
بهم می اومد .
ای کاش .....
صدای سوسن منو از افکارم کشید بیرون
سوسن: خانوم دیرتون شد .
رفتم رفتم
**** رسیدم دانشگاه . مثل همیشه دیر کرده بودم . سریع رفتم سمت کلاس . جلوی در ایستادم . سرم و زیر انداختم و وارد شدم .
کلاس یهو ساکت شد . و سهرابی اهومی گفت .
به استاد سلام کردم و استاد پرید تو حرفم :
سلام . نمیخواد دیگه الکی دلیل دروغ بیاری ... لطفا بشینید تا وقت کلاس تمام نشده . و بعد یه اهی سر داد .
نشستم سرجام و تا اخر کلاس جیکم در نیومد .
وقتی استاد از کلاس بیرون رفت سریع وسایلم و جمع مردم تا برم بیرون که یلدا دستم و گرفت
یلدا:
عجب هوشی؟ این همه باحجاب شدی که استاد فکر کنه حراست گرفتت .
ریحان افکار:
واقعا ایطور فکر کرد منو باش گفتم فکر کرده الان میگم دوباره کسی مزاحم شده.
متین اروم از کلاس خارج شد
شقایق سرم و بالا اورد و گفت:
چقدر مظلوم شدی.
نازنین:
زود موهاتو درست کن حالم بد شد
.
ریحان:
بچه ها من عوض شدم . دیگه اون ادم قبلی نیستنم .
همه با تعجب بهم نگاه میمرده . چشماشون میخواست از حدقه در بیاد . هماهنگ گفتن : چی؟
......
🌹 راوی: شاید بگید که هنوز هیچی نشده ریحانه خانوم تغییر کرد . نه اینطور نیست . در پارت های اینده متوجه خواهید شد .🌹
.
نویسنده: الف ستاری. گمنام
.
@shahidhojajjy
روزے یڪی از نیـروهاۍ شـیطان رو به او ڪرد و گفت:فرمانده چـرا انقدر خوشحالی،مگـر گمراه کردن ایـنها چہ فایدهای دارد؟
شیطـان جواب داد:اینها را کہ غافل ڪنیم،امامشـان دیرتـر مے آید
دوباره پرسـید :آیا ما موفـق بودیـم؟
شیطـان خنـده اے ڪرد و گفـت:مگر صـدای گریہ امامشـان را نمـیشنوۍ❌
وای برما شرمنده ایم مولا جان😞
🍂تقصیر ماست غیبت طولانی شما آقا
❤️الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❤️
#مراقبباشیمـ🖤
@shahidhojajjy
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دمی_با_شهدا
خدا رحمت ڪنه شهید علی شاهسنایی رو ڪه آخر وصیت نامهاش نوشته بود :
ما خانه بدوشیم ، غم سیلاب نداریم
ما جز پسر فاطمه ارباب نداریم ...
السلام علیڪ یا اباعبداللهالحسین
ما را به وصلشان برسان ارباب
#حب_الحسين_يجمعنا
#مدافع_حرم_آلالله
#شهید_علی_شاه_سنایی
♥️ @shahidhojajjy