eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
222 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
نصفه شبا اگه از خواب پریدی همینجوری نگیر باز به خواب ... ب این فک کن کی کارت داشته که بلندت کرده ـــ☺️ حداقلش رو‌کن به قبله بگو صل الله علیک یا اباعبدالله💔
°•[ اللّهُــمَّ اجْعَـلْ عَواقِبَ امُــورِنا ]•° غیــر از تو ندارم... ڪمڪم ڪن یڪتاۍ ♥️
حاج_آقاپناهیان اگہ یہ شب بدون غم وغصہ بودے... شڪ نڪن بہ خودت!! اصل اصلش همینہ☝🏻 خوب بهت درد میدن... آزمایشت میڪنن... ڪہ خوب بخرنت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان بچه مثبت . ریحان از اتاق بیرون نیومدم تا صبح . **** ریحان: جلوی اینه ایستادم تا مثل همیشه لباس بپوشم و برم دانشگاه . لباسام مثل همیشه بود . مقنعه سر کردم و شروع کردم به جلوی موهام حالت دادن و در اخر تافت زدم . به طور اتفاقی یاد حرف متین افتادم . خدایا چرا حرف های این پسره انقدر ذهنم و مشغول کرده ؟ خواستم از جلوی اینه رد بشم که انگار توان نداشتم . جون تو پاهایم نبود تا راه برم . میخواستم افکارم و پس بزنم. اما مگه میشد . با حرص دومرتبه جلوی اینه ایستادم و موهام و داخل کردم که حتی چند تار هم معلوم نبود بهم می اومد . ای کاش ..... صدای سوسن منو از افکارم کشید بیرون سوسن: خانوم دیرتون شد . رفتم رفتم **** رسیدم دانشگاه . مثل همیشه دیر کرده بودم . سریع رفتم سمت کلاس . جلوی در ایستادم . سرم و زیر انداختم و وارد شدم . کلاس یهو ساکت شد . و سهرابی اهومی گفت . به استاد سلام کردم و استاد پرید تو حرفم : سلام . نمیخواد دیگه الکی دلیل دروغ بیاری ... لطفا بشینید تا وقت کلاس تمام نشده . و بعد یه اهی سر داد . نشستم سرجام و تا اخر کلاس جیکم در نیومد . وقتی استاد از کلاس بیرون رفت سریع وسایلم و جمع مردم تا برم بیرون که یلدا دستم و گرفت یلدا: عجب هوشی؟ این همه باحجاب شدی که استاد فکر کنه حراست گرفتت . ریحان افکار: واقعا ایطور فکر کرد منو باش گفتم فکر کرده الان میگم دوباره کسی مزاحم شده. متین اروم از کلاس خارج شد شقایق سرم و بالا اورد و گفت: چقدر مظلوم شدی. نازنین: زود موهاتو درست کن حالم بد شد . ریحان: بچه ها من عوض شدم . دیگه اون ادم قبلی نیستنم . همه با تعجب بهم نگاه میمرده . چشماشون میخواست از حدقه در بیاد . هماهنگ گفتن : چی؟ ...... 🌹 راوی: شاید بگید که هنوز هیچی نشده ریحانه خانوم تغییر کرد . نه اینطور نیست . در پارت های اینده متوجه خواهید شد .🌹 . نویسنده: الف ستاری. گمنام . @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 بسـم اللّه الــرحمـن الـــرحیـم
روزے یڪی از نیـروهاۍ شـیطان رو به او ڪرد و گفت:فرمانده چـرا انقدر خوشحالی،مگـر گمراه کردن ایـنها چہ فایده‌ای دارد؟ شیطـان جواب داد:اینها را کہ غافل ڪنیم،امامشـان دیرتـر مے آید دوباره پرسـید :آیا ما موفـق بودیـم؟ شیطـان خنـده اے ڪرد و گفـت:مگر صـدای گریہ امامشـان را نمـیشنوۍ❌ وای برما شرمنده ایم مولا جان😞 🍂تقصیر ماست غیبت طولانی شما آقا ❤️الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❤️ 🖤 @shahidhojajjy
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا رحمت ڪنه شهید علی شاه‌سنایی رو ڪه آخر وصیت نامه‌اش نوشته بود : ما خانه بدوشیم ، غم سیلاب نداریم ما جز پسر فاطمه ارباب نداریم ... السلام علیڪ یا اباعبدالله‌الحسین ما را به وصلشان برسان ارباب ♥️ @shahidhojajjy